CRI Online
 
داستانهای مردمی

کوه حوان شان

کوه حوان شان در چین از جمله آثاری است که یونسکو در سال یک هزار و نهصد و نود در فهرست میراث جهان قرار داده است. این کوه در جنوب استان "آن خویی" چین قرار دارد مساحت آن دیویست و پنجاه کیلومترمربع و فضای قسمت مناظر زیبای آن صد و پنجاه و چهار کیلومترمربع و همراه چهارصد نقطه منظره زیبا و هفتاد و هفت قله به ارتفاع بیش از هزار متر است. این مناظر مشهور دارای دو دریاچه ، سه آبشار ، بیست و چهار جویبارو هفتاد و دو قله کوه است.

سروهایی با اشکال عجیب ، سنگهای عجیب ، دریای ابرها ، چشمه های آب گرم، عالیترین مناظر کوه حوان شان محسوب می شود. این ناحیه همچنین زیر بنای مهم زمین شناسی عهد چهارم در دوره زمین شناسی بوده است.

به گونه ای که آثار تاریخی بر جای مانده از دوره یخبندان هنوز در آنجا دیده می شود. نامداران ،دانشمندان و سیاستمداران سلسله های گوناگون چین ضمن گردشگری در این کوه به نگارش اشعار ، مقاله و نقاشی پراخته اند و اثار آنان بسیار بوده و داستانهای زیبا و پرهیجان مربوط به این کوه همواره به گوش می رسد. یکی از عالیترین مناظر زیبای این کوه "سرو خیرمقدم مهمان" در بنای " یو پین" واقع درمیانه این کوه است.

این درخت لابه لای سنگهای کوه بلند با ارتفاع هزار و ششصد متری از سطح دریا روییده است. از شمال این درخت قله کوه "یو پین " و از دامنه آن غار " دون دون " دیده می شود. در جنوب و شمال آن سه قله بلند کوه به ارتفاع بیش از هزار و ششصد متر " قله تیان دو" ، "قله لان حوا" و" قله گوان مین" قرار دارد. این درخت دارای تاریخ یک هزار ساله است .به علت اینکه یکی از شاخهای آن پائین تر است گویی دست خود را به مهمانان دراز کرده نام مخصوص به خود اختصاص یافته است . در" تالار بزرگ خلق" بیجیگ نقاشی به شکل این درخت دیده می شود که تصویری از رهبران چین با مهمانان در پشت آن به عنوان یاد گار آویخته است.

یک منظره دیگر برای شما معرفی می شود ، کوه " وان شو " در پارک تابستانی ( ایخه یوئن) در حومهءباختری شهر پکن ( بیجینگ ) در زمان قدیم کوه " وون " نامیده می شده است. در آن زمان دریاچه "کو مین " " جویبار کوه وون " نام داشت کوه " وون " قبلا تپه ناچیزی بود و بالای این تپه راهبی کهنکسال معبد داشت اما کسی شمار سال عمر او را نمی دانست. می گفتند هنگامی چنگیزخان وارد پکن شد در ابتداء در ناحیه "هان دیان " اقامت داشت .

روزی از روزها چنگیز در حالی که با امراء و مامورین غیر نظامی خود در کوهسار مغرب شکار می کرد، یکی از وزیران وی کوهسار "وون " را پسندید و آنجا را به عنوان شکارگاه انتخاب کرد. این وزیر به اتفاق چنگیز به بالای تپه رفتند و داخل معبد شدند. راهب پس از احوالپرسی کنار خان مغول ایستاد. چنگیز جویای سن و سال راهب شد.

اما او به جای جواب اشاره به گوش خویش کرد ، یعنی که کر است و نمی شنود. پرسیدند : اسم این کوهسار چیست ؟ پاسخ راهب مانند بار اول بود و خود را کر نشان داد . چنگیز از این بی اعتنایی خشمگین شد و دشنه از کمر بیرون کشید و خواتست او را بکشد. وزیر با عجله مانع شد و نصیحتش کرد ضمنا با چشم حالی کرد که نمی توان به این راهب توهین کرد اما در عین حال مخفیانه با اعزام نیروهای خود اطراف کوهسار را محاصره کرد.

چنگیز و وزیران در کناری که فاصله ان با معبد دور نبود چادر زدند تا شب را در ان به سر برند. نصف شب غلامی وارد چادر شد در حالی که زانو زده بود گفت : عالی جناب! اطلاع می دهم راهب معبد تاکنون نخوابیده است ، سنگ کوچکی را بغل کرده زیر لب چیزی می گوید و اشک می ریزد. نمی دانم برای چه ! وزیر حیله گر از شنیدن این حرف لبخندی زد و گفت : خیلی خوب است که شما مراقب کارهای او بوده اید. لکن نباید او را به حیرت انداخت چنانچه اتفاقی تازه روی داد زود بیائید و به من خبر بدهید.

پس از رفتن غلام،چنگیز و وزیر به خواب رفتند اما چندی نگذشت که اوازی بسیار سهمگین به گوش رسید و در خارج از چادر آشفتگی برپا شد بعدها معلوم شدکه اواخر شب راهب خم سنگی را بغل کرده تلوتلو خوران قصد ترک معبد می کند. سربازان چنگیز جلوی او را می گیرند اما موفق نمی شوند او را نگهدارند ، راهب بالای کوه می رود از آنجا خود را با خم سنگی به پرتگاه می اندازد. هنگامی که به زمین افتد صدایی سهمگین بر می خیزد، همان صدا که به گوش چنگیز و وزیرش رسیده بود و سربازان هر چه می گردند اثری از راهب نمی یابند، اما مشاهده می کنند زیر کوهسار چشمه ای با اب روشن فواره می زند و در مدتی کم چمنزار صاف و گسترده در دامنهء کوه را به دریایی مبدل می سازد. دریاچه نظر چنگیز را جلب می کند و دستور می دهد همانجا کاخی ساخته شود.

به این سان اسم این دریاچه " جویبار وون" ( یعنی تلفظ کلمه خم ) خوانده شد. وزیر چنگیز آگاه بود که کوه "وون" در واقع کوه طلایی است و ان خم کوچگ چیزی گرانبهاست، از این رو می خواست خم را به دست بیاورد و به چنگیزخان هدیه کند و در مقابل پاداش بگیرد . اما به خاطرش نرسیده بود که ممکن است راهب به او بی اعتنایی کند و با اسفاده از فرصتی و قبل از هر اقدام او همه ء جواهرات معبد را درون خم بگذارد و همراه خود به ته کوه "وون " پرتاب کند، و سپس آن همه را به اب پاک و تمیز چشمه مبدل سازد. این وزیر بعدها به امپراتور " یوان تای زون " گفت بنده تقاضا دارم پس از مرگ دستور فرمائید جسدم را کنار جویبار "وون " به خاک بسپارند، و چون مرد امپراتور دستور داد طبق آرزویش او را در کنار ان جویبار دفن کردند.

در امپراطوری چیان لون از سلسله چینگ جویبار "وون شان " به صورت دریاچه کومین در امد و ارامگاه وزیر نامبرده به حیاطی کوچک در طاق "جی چون " منتقل گشت و تابلویی برفراز آن گذاشته شد که هنوز به طور کامل حفظ و حراست می شود.


1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68