پسر خانواده ام شده ام
امروز من به نوعی پسر خانواده هستم. سپهر، برادرم گاهی اوقات من را به شوخی «داداش سیا» صدا می کند. به نوعی مثل برادرش شده ام. دلیل اصلی اش را هم نمی دانم. شاید چون صبح می روم سر کار و شب برمی گردم یا اینکه خیلی سرم در حساب و کتاب است و. . . البته از همان ابتدا روحیه پسرانه ای داشتم. من از بچگی بین 6 نوه پسری بزرگ شدم. تنها یک دخترعمو داشتم که آن هم با من اختلاف سنی داشت. یکی از عموهایم اختلاف سنی کمی با ما داشت که تازه امسال ازدواج کرد. همبازی بودن با آنها باعث شده بود تا روحیه پسرانه ای داشته باشم و حتی گاهی به من می گفتند که جای من و سپهر با هم عوض شده است. (باخنده). از زمانی که وارد این عرصه شدم احساس می کنم روحیه ام کاملا مردانه شده است. خیلی از همکارانم بارها به من گفته اند که تو فقط ظاهر زنانه داری! هرچند به نظرم خیلی خوب نیست و احساس می کنم از احساسات زنانه ام دور شده ام که این طرز تفکر به وجود آمده است.
عدم علاقه سپهر به بازیگری
سپهر به این عرصه علاقه ندارد. من خیلی دوست دارم که سپهر هم وارد این عرصه شود و بارها با او در این باره صحبت کرده ام. کارگردان ها و تهیه کننده هایی هم هستند که به من لطف دارند و اگر از آنها بخواهم حتما برای سپهر نقشی دارند ولی خودش علاقه ای به این کار ندارد. هرچند تله فیلمی بود که سپهر در آن یک سکانس حضور داشت و من آنقدر حواسم به سپهر بود که خراب نکند یا اشتباه نکند، خودم دوبار اشتباه کردم و باعث شدم تا کات بدهند. این کار را در توان سپهر می بینم.
سحر قریشی و برادرش
1 2 3 4 5 6 7 8 9