مثلا فیلم «پارتی» را می بینی نمی خندی؟
- چرا ولی خیلی خنده دار نیست برایم.
«برادران مارکس» چطور؟ طنزش بی ادبی است.
- چرا، برادران مارکس را دوست دارم ولی می ترسم دوباره ببینم. برای اینکه می ترسم نکند آنقدر که قبلا دوست داشتم الان دیگر دوست نداشته باشم.
قبلا با دوبله دیده بودی؟
- بله، آنقدر این فیلم های کمدی کلاسیک را دوست داشتم که حد نداشت اما الان وحشت دارم دوباره ببینم. نمی خواهم آن ذهنیت قدیمی از بین برود. مثلا «ایزی رایدر» را که دوباره دیدم اندازه بچگی هایم دوست نداشتم. بین کمدی های دیگر هم، «مومیایی 3» را که سینما رفتم خیلی خندیدم. «پلنگ صورتی» های جدید هم خنده دارند. اصولا کارهای «استیو مارتین» خیلی من را می خنداند. فیلم «تقدیم به رم با عشق» وودی آلن هم همینطور.
سریال های کمدی چطور؟ «فرندز» را می بینی؟
- خیلی زشت است ولی ندیده ام؛ آن هم سریالی را که همه دیده اند.
سروش شعر هم می خوانی؟
- زیاد می خوانم و به شعر کهن هم خیلی علاقه دارم. شعر معاصر هم می خوانم. هر وقت غمگین و افسرده یا آشفته ام شعر به من خیلی کمک می کند. روزهایی که با کتاب شعر می روم کتابخانه، ایمان می گوید: «اوه، اوضاع خرابه». شعرهای سعدی را به شدت دوست دارم. به حافظ و مولوی و خیام هم علاقه دارم و عطار برایم به شدت جذاب است.
شعر معاصر چطور؟
- بله و از شعرهای رسول یونان، عباس صفاری، اکتاویوپاز، مایا کوفسکی، شیمبورسکا و ناظم حکمت خیلی لذت می برم.
از غول های شعر نو، کسی را نمی خوانی؟
- فروغ فرخزاد و شعرهای آخر سهراب سپهری را دوست دارم.
از فلسفه زندگی ات به اینجا رسیدیم. یک نکته ای که در مورد این پیتزای قورمه سبزی وجود دارد برخلاف تصوری که از طبقه متوسط ایران وجود دارد مردم این طبقه کشور آدم های خوشبخت و خوشحالی اند. چرا؟ چون موفق شدند گرایش های سنتی شان را با زندگی مدرن در هم ادغام کنند و به طور هوشمندانه زندگی جدیدی را بسازند که مزایای هر دو زندگی سنتی و مدرن را داشته باشد.
یعنی این تضادی که می گویند نقطه ضعف این طبقه است در واقع نقطه مثبتش است. مثلا در فیلم «چه خوبه که برگشتی» این فضای خوب طبقه متوسط کاملا نمود دارد. آدم ها دور هم می نشینند و قلیان می کشند و چای توی استکان کمرباریک می خورند و از آن طرف موسیقی آمریکایی گوش می دهند. تو فکر می کنی ما طبقه خوشبختی هستیم یا بدبخت؟ تو که کلا فکر می کنی آدم ها بدبخت اند؟ درست است؟
- چه نکته خوبی را گفتی. اصولا با این شعر نیما یوشیج خیلی هم عقیده ام که «گاوی ست زمانه، تیز شاخش بر سر/ پتیاره سگی ست عمر، از سوی دگر/ آزاده چه می کند گرش سگ نگزد/ گاوش به نهیب می شکافد پیکر».
1 2 3 4 5 6 7 8 9