شادروان پورداوود می نویسد: پس از مرگ یزدگرد، ایرانیان دسته دسته جلای وطن کردند. گروهی با فیروز پسر یزدگرد به تخارستان پناه بردند. دیری نپائید که تازیان به تخارستان حمله ور شدند. فیروز به ناچار به چین رفت و در دربار امپراطور مقام و منزلت پیدا کرد و با محبت امپراطور "کائو تسونگ" در دربار شاهی به عنوان یک افسر عالی رتبه پذیرایی شد. او به کمک زردشتیان مقیم چین آتشکده ای در شهر "چانگ ان" پایتخت آن زمان چین بنا نهاد. به گفته کتاب های تاریخ چین، دراین زمان بود که شهر "زرنج" را مرکز شهرستان "پوسه" قرار می دادند که این استان متعلق به نواحی غرب کشور چین بوده و فیروز پسر یزدگردسوم را حاکم آنجا نمودند. فیروز که مایل بود تاج و تخت از دست رفته پدر را از اعراب باز پس گیرد و دائما در صدد طرح نقشه بود که به آرزوی خود جامه عمل بپوشاند، به همین دلیل، با تشویق امپراطور که او را شاهنشاه ایران می شناخت مجددا عازم مخارستان شد و در پناه کوهستانهای آن خطه سربازانی را گرد آوردند. کمی بعد، فغفور کائو تسونگ پس از سه سال مبارزه ایالت غربی امپراطوری را از دست ترکان خارج کرد و حکومت آن را به فیروز داد. این ایالت را " تسی لینگ" نوشته اند. این بار نیز بر اثر تاخت و تاز اعراب، فیروز برای همیشه به چین رفت و بلاخره در سال 677 میلادی درگذشت.
بعد از مرگ فیروز فرزندش نرسی با حفظ مقام افتخاری پدر به خدمت امپراطور رفت و در جنگ علیه ترکان مخالف او شرکت کرد. "پئی هینگ کین" امپراطور چین نرسی را به تخارستان فرستاد، اما با یکی از سرداران بزرگ چین که همراه او بود، دچار اختلاف شد و مسئله لشگرکشی به ایران که مورد نظر شاهزاده بود به هیچ وجه عملی نگردید. نرسی بیست سال در تخارستان ماند. سرانجام به علت لشگرکشی مجدد اعراب به این ناحیه چین بازگشت و به مقام فرماندهی قراولان دست چپ امپراطور رسید. نام امپراطور جدید را "کینگ لونگ" نوشته اند.
آخرین افراد خاندان ساسانی که مورخان و وقایع نگاران چینی از آن نام برده اند، پوشان هوئو"پشنگ" و پسرش خسرو پرویز است که مدعی تاج و تخت ساسانی بوده اند. نام خسرو در وقایع سال 110 هجری قمری بسیار برده شده است. از این به بعد، دیگر نامی از پادشاهان ساسانی، نه در اسناد و سالنامه های چینی و نه در نوشته های وقایع نگاران اسلامی دیده می شود، ولی در کتاب"ایرانشاه" راجع به وجود شاهزادگان پاک نهاد ساسانی در چین و مهاجرت موبدان برای دیدارشان، اشارت هایی شده است.
آثار و منابعی در دست است که نشان می دهد که پس از تاخت و تاز اعراب، مهاجرت ایرانیان به چین معمول بوده است. منوچهر موبد موبدان فارس و کرمان در قرن نهم میلادی کاغذی به زبان پهلوی به برادر جوان تر خود زادسپرم که او نیز موبد موبدان سیرکان بود، می نویسد و از بدعت هایی که او در دین گذاشته شکایت می کند و می گوید که از این ننگی که تو در خاندان ما گذاشتی باید فرار کرده و به چین بروم. معلوم است که وجود زردشتیان در چین به واسطه شاهزادگان ایرانی بوده است که در آنجا زندگی می کردند.
بنا به گفته مورخان چینی علیرغم زوال ساسانیان، روابط ایران و پین پایان نیافت و در حالی که اعراب به اقصی نقاط ایران دست یافته بودند، لیکن حکام نواحی خزر با وجود مبارزه پیگیر با اعراب مهاجم، به روابط دیرینی و صمیمانه خود با کشور چین ادامه دادند. لازم به ذکر است که بنابر یاداشت های "زه فو یوان گوئی" در ظرف 115 سال (762-647میلادی)، مملکت فارس 28 بار رسول به چین فرستاده است. علاوه بر آن، یک افسر عالی رتبه به نام خسروخان از"توباسدان" که در ساحل جنوبی دریای خزر مستقر بود از تسلیم شدن به حکومت اعراب خودداری کرد و در سال 746 میلادی سفیری به چین فرستاد و یک سال پس از آن، پسر خود را به عنوان رسول به چین اعزام کرد که با استقبال حکومت "تان" روبرو شد. این پسر جهت کار و خدمت در چین سکونت گزید.
وجود "لی یوان لیان" که یکی از ژنرال های نامدار دوره دودمان تان که از اخلاف فارسیان بود، حکایت از آن دارد که فارسیان بسیاری در آن دوران از ایران به چین مهاجرت کرده بودند. لیان که قامتی بلند و محاسنی زیبا داشت، افسری شجاع و با تدبیر به شمار می آمد. او از جوانی وارد ارتش گردید و به عنوا نگهبان دربار خدمت کرد. او بعد از جنگ، وظیفه خود را به خوبی ادا نمود و به سمت ژنرالی ارتقا یافت. اینکه اسلافی از پارس و اخلاف آنها به عنوان مامورین عالی رتبه در دولت دودمان تان خدمت می کردند. خود نشاندهنده حسن روابط دو کشور در روزگاران گذشته می باشد.
ناگفته نگذاریم که دو دوران سلسله تان و سون، بازرگانان بسیاری از فارس راهی چین شده و در شهرهای "گوانگ جئو" و "چیوان جئو" فعالیت داشتند. دولت چین به خاطر رعایت رسوم و عادات و سنن آنها، نواحی کنار آب را به عنوان اقامتگاه در اختیار شان گذاشت و به آنها اجازه داد کسان خود را همراه آورده و با چینی ها ازدواج کنند. این نکته نیز شاهدی بر حسن روابط دو کشور کهنسال و باستانی یعنی ایران و چین است و به خوبی نشان می دهد که دو کشور،همیشه سعی داشته اند در هر شرایط روابط خودشان را بر اساس حسن نیت حفظ کنند.