|
||||||||||||||||||||||
GMT+08:00 || 2020-07-13 14:23:14 cri |
چنین رویکردی مورد انتقاد برخی از افراد صاحب نظر قرار گرفته است.
«دانی رودریک» استاد دانشگاه هاروارد در تاریخ 9 ژوئیه در وب سایت سندیکای اخبار جهانی چک اینطور نوشت که غرب باید از انتقاد از سیاست های صنعتی چین دست بردارد.
در این مقاله با اشاره به وجود تنش های استراتژیک و ژئوپلتیکی بین چین و آمریکا، تاکید شده است که دلیل اساسی وجود این تنش ها این است که قدرت اقتصادی و نظامی چین همواره در حال رشد است و مقامات آمریکایی تمایلی ندارند که این واقعیت که جهان به چند قطبی شدن نیازمند است را به رسمیت بشناسند.
با این وجود، ما نباید اجازه دهیم که بازی های ژئوپلیتیکی، اقتصاد را به گروگان بگیرد و یا در وضعیت بدتر، منجر به تشدید و بزرگنماییی در زمینه رقابت های استراتژیک شود.
استاد رودریك بر این باور است که مردم چین طبیعتا ذینفع و برنده اصلی رشد اقتصادی هستند و سریع ترین روند کاهش فقر در تاریخ را تجربه کرده اند؛ اما دستاوردهای چین به ضرر منافع سایر کشورهای جهان نیست و معجزه اقتصادی چین به این دلیل است که این کشور به بازار بزرگی برای صادر کنندگان و سرمایه گذاران خارجی تبدیل شده است.
علاوه براین، یک دیدگاه حیرت آور دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه کشورهایی که همکاری های اقتصادی خود با چین را توسعه می دهند، به چین وابسته خواهند شد و به مستعمرات چین تبدیل می شوند.
این دیدگاه از سوی «مایک پیلسبوری» که از تندروهای عرصه سیاست گذاری های آمریکا در قبال چین محسوب می شود، بیان شده است؛ پیلسبوری مدعی است که چین نه تنها جایگزین آمریکا خواهد شد بلکه آمریکا را استعمار نیز خواهد کرد.
نظریه پیلسبوری در این زمینه یک بحث پوچ و عجیب و باور نکردنی است.
پیلسبوری، در توصیف توسعه سایر کشورها، قواعدی مانند «قدرت ملی باید هژمونی و برتری داشته باشد» و «بازی با جمع صفر» را به کار گرفته است؛ به عقیده وی، اگر چین از آمریکا پیشی بگیرد، مانند آمریکا بر جهان مسلط خواهد شد که این امر نه تنها به منزله بدنام کردن چین است بلکه یک تهدید محسوب می شود و دولت و مردم کشورهای مختلف را در موضع جوسازی برای مقابله با چین قرار می دهد.
چین که سابقه تجربه صد سال مظلومیت را در کارنامه اش دارد، مشتاق تحقق اهداف قانونی و برحق خود است که هر کشور دیگری نیز این اهداف را دنبال می کند؛ اهدافی مانند رسیدن به استقلال ملی، اتحاد و یکپارچگی، فراهم کردن یک زندگی مرفه برای مردم و توسعه اقتصادی و اجتماعی.
چین هیچ علاقه ای ندارد که جایگزین کشور دیگری باشد چه برسد به اینکه بخواهد مانند یک پلیس جهانی رفتار کند.
چین هرگز این ژن فرهنگی را که باید بر سایر کشورها غلبه داشته باشد و یا سایر کشورها را استعمار کند، نداشته است؛ در اوایل قرن پانزدهم میلادی، دریانورد چینی به نام «چنگ هه»، به منظور آوردن کالا و نعمت و فراهم کردن مسیر دوستی و رفاه، به 30 کشور و منطقه در آسیا و آفریقا سفر کرد؛ فقط چند دهه بعد بود که غربی ها، ناوبری بزرگ را شروع کردند اما چیزهایی که آنها در پی این ناوبری با خود آوردند چیزی نبود جز غارت، استعمار و تجارت برده.
چین در جریان مبادلات خارجی، ضمن رعایت روابط دیپلماتیک، روی برابری کشورها بدون توجه به اندازه، قدرت، ثروت آنها تاکید دارد؛ چین در پیشبرد ابتکار «کمربند _ جاده» بر همکاری برد- برد تاکید دارد و از قانون طلایی مشورت، همکاری، ساخت و ساز و به اشتراک گذاری پیروی می کند.
همانطور که «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین در نشست ویدئویی با سران اتحادیه اروپا در پکن در اواخر ماه ژوئن گفته است، چین به دنبال صلح بدون سلطه جویی و هژمونی است؛ چین یک فرصت است و نه یک تهدید؛ چین یک شریک است و نه یک حریف.
رسانه ها |
برگزیده ها |
خبرهای تصویری |
بشنوید |
ببینید |
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |