(سیداحمد فاطمی نژاد- استادیار روابط بین الملل دانشگاه فردوسی مشهد)
حدود دو ماه پیش بلافاصله بعد از اینکه امریکا اعلام کرد که برای حمایت از تأسیسات نفتی عربستان مقداری نیرو و تجهیزات موشکی به این کشور میفرستد، برخی خبرگزاریهای ایران از جمله خبرگزاری تسنیم خبر از رزمایش دریایی مشترک ایران، روسیه و چین دادند. هرچند ایران طی سالهای اخیر همکاریهای نظامی خود با چین و روسیه را توسعه داده بود اما این خبر در آن برهه هم قابل تامل و هم قابل تردید مینمود؛ قابل تأمل از این جهت که نخستین رزمایش مشترک ایران با دو کشور خارجی آن هم در سطح قدرتهای بزرگ بعد از انقلاب بود و قابل تردید از آن جهت که پیشتر نیز اخباری از این دست اعلام میشد و هیچ گاه تحقق نمییافت. در هر صورت، روز جمعه ششم دیماه 1398 شناورهای سه کشور مذکور تمرین نظامی مشترک خود را از چابهار آغاز کرده و طبق برنامه قرار است تا 4 روز در شمال اقیانوس هند ادامه یابد. اما چرا این رزمایش اهمیت دارد؟
انقلاب ایران در سال 1357 در شرایطی به وقوع پیوست که سیاست خارجی ایران بر مبنای رابطه با قدرتهای بزرگ به ویژه امریکا استوار شده بود. از این رو، به طور طبیعی اصلاح سیاست خارجی نیز به یکی از اهداف انقلابیون تبدیل شد و نفی قدرتهای بزرگ (یا «استکبارستیزی») در محور آن قرار گرفت. بدین ترتیب، طی چهار دهه بعد از انقلاب، سیاست خارجی ج.ا.ایران خواسته یا ناخواسته بر رویه مذکور استوار بوده و از هر گونه کنشی که نشانگر نزدیکی با قدرتهای بزرگ باشد احتراز کرده است. به عبارت دیگر، هرچند گهگاه در مواردی نظیر همکاریهای هستهای، خریدهای تسلیحاتی، و استفاده جنگندههای روسی از پایگاه هوایی شهید نوژه، نشانههایی از همراهی با روسیه در سیاست خارجی ایران به چشم خورده اما اغلب اینها، رفتارهای مقطعی بوده و بعضا حتی از سمت تحلیلگران میانهرو ایرانی نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. این در حالی است که به هر حال در شرایط جاری ایران نیازمند حمایت قدرتهای بزرگ هستیم.
در تایید ادعای اخیر میتوان به رویکرد واقعگرایان روابط بینالملل به ویژه در دوران پس از جنگ سرد متوسل شد. از نظر این گروه از متفکرین تحلیل روندهای بینالمللی و تأمین اهداف سیاست خارجی کشورها بدون توجه به رفتار قدرتهای بزرگ غیرممکن است. بر همین مبنا، واقعگرایان معنتقدند که کشورها با دو راهبرد میتوانند منافع ملی خود را در عرصه بینالمللی تامین کنند که عبارتند از: موازنه (balancing) و همراهی (bandwagoning). راهبرد نخست مناسب قدرتهایی است که از توان بالایی برخوردارند و راهبرد دوم را کشورهایی به کار میگیرند که در موضع ضعیفتری هستند. بنابراین، کشورها یا باید خودشان در زمره قدرتهای بزرگ باشند یا بر قدرتهای بزرگ تکیه کنند. بدیهی است که این دو راهبرد بسته به شرایط مکانی و مقتضیات زمانی میتواند متفاوت باشد؛ یعنی کشوری مانند ایران در سطح منطقهای میتواند از راهبرد موازنه استفاده کند اما در عرصه جهانی با توجه به سطح قدرت و کنشگری نیازمند راهبرد دیگری نظیر همراهی است. در نهایت با توجه به واقعه، رویه و نظریهای که به ترتیب در بالا به آن اشاره شد، میتوان نتیجه گرفت که:
نخست، رزمایش مشترک دریایی ایران با روسیه و چین میتواند نشانه همراهی سیاست خارجی ایران با قدرتهای بزرگ تحلیل شود. هرچند سطح حضور روسیه و چین در این رزمایش کمرنگ است اما صرف حضور آنها در شرایط پر خوف و خطر کنونی در در مرزهای دریایی جنوب ایران برای کشور ایران بسیار پراهمیت است. نشانه این اهمیت را میتوان در بازتاب بینالمللی این واقعه یافت. ممکن است عدهای از تحلیلگران منتقد رفتار روسیه و چین در قبال ایران باشند اما باید در نظر داشت که ایران در شرایطی به این همکاریها میپردازد که در معرض خصومتهای فزاینده امریکا و سایر قدرتهای غربی است.
دوم، معنای رزمایش مشترک ایران با روسیه و چین زمانی برجستهتر میشود که آن را در کنار وقایعی قرار دهیم که طی ماههای اخیر پیش روی سیاست خارجی ایران بوده است. اولاً، فشار تحریمهای امریکا به ویژه در زمینه منع صدور نفت به مرحله بیسابقهای رسیده است؛ ثانیاً، تنش ایران و امریکا نیز به علل مختلف آبستن وقایع پیشبینیناپذیر است؛ و ثالثاً، حمله به تاسیسات نفتی عربستان سطح تنش منطقهای را افزایش داده و دامنه اتهامها علیه ایران را به شدت گسترده کرده است. در این شرایط، حضور چین و روسیه در رزمایش مشترک با ایران هم تقویتکننده نیروی دریایی ایران است (که در شرایط کنونی ضروریترین نیرو برای دفاع از ایران محسوب میشود) و هم نشان میدهد که ایران حامیانی در میان قدرتهای بزرگ دارد که در روز مبادا به کمکش خواهند آمد.
سوم، با توجه به تحولات جاری در عرصه بینالمللی، تجربه چهار دهه اخیر ایران و اهمیت فزاینده قدرتهای بزرگ در این عرصه به نظر میرسد که روی چند گزاره و رفتار در سیاست خارجی ج.ا.ایران باید مجددا تامل و احتمالا بازنگری کرد: الف) تامین منافع ملی در سیاست خارجی بدون حمایت یک یا چند قدرت بزرگ تقریباً غیرممکن است (و کسانی که در عرصه سیاست خارجی ایران حتی در حوزه کشورهای همسایه فعالیت دارند این نکته را با تمام وجود درک کردهاند)؛ ب) استقلال الزاماً به معنای نفی رابطه با قدرتهای بزرگ نیست بلکه بیشتر مستلزم قدرتمند شدن هم به لحاظ نظامی و هم به لحاظ اقتصادی است که هر دو، رابطه مطلوب با این قدرتها را میطلبد؛ ج) همراهی با قدرتهای بزرگ به معنای وابستگی نیست و میتوان تا جایی با این کشورها هماهنگ بود که مؤید و تامینکننده منافع ملی باشد.