|
||||||||||||||||||||||
GMT+08:00 || 2019-06-27 19:17:53 cri |
خواهران منصوریان چندین سال است که به یکی از پرافتخارترین خانوادههای ورزشکار ایرانی تبدیل شدهاند و برای بسیاری از زنان و مردان ایرانی نماد سختکوشی، تلاش و غرور به شمار میروند. شهربانو، سهیلا و الهه منصوریان که قهرمانان ووشوی تیم ملی ایران هستند هر سال مدتی را برای تمرین و مسابقه به چین میآیند تا به عنوان ورزشکار و مربی در مسابقات مختلف شرکت کنند. اکنون الهه به عنوان کوچکترین خواهر این خانواده در شهر شانگهای در حال آماده کردن خود برای مسابقات جهانی ووشو است. ما نیز از این فرصت استفاده کردیم و این گفتوگو را انجام دادیم. او در ابتدای گفتوگو خود را اینگونه برای ما معرفی کرد
«من الهه منصوریان هستم، بازیکن تیم ملی ووشوی ایران. ما سه خواهر هستیم که هر سه در تیم ملی عضویت داریم و قهرمان ایران شدهایم. ما در شهرستان سمیرم استان اصفهان در ایران به دنیا آمدیم و از آنجا ورزش را شروع کردیم.»
الهه با اشاره به ناآشنا بودن مردم شهرش نسبت به ورزشهای رزمی میگوید: در این شهرستان کسی ورزشهای رزمی را نگاه نمی کرد. ما عاشق فیلم های بروس لی و جکی چان بودیم. ما همیشه در مزارع کشاورزی کار می کردیم و تا پولی به دست میآوردیم با آن فیلم [رزمی] میخریدیم. از آنجا بود که من عاشق ورزش رزمی شدم و دوست داشتم این ورزش را انجام دهم ولی هیچ استادی در روستا و شهر کوچک ما نبود.
او و خواهرانش برای آموختن ورزش مورد علاقهشان تصمیم میگیرند به شهر اصفهان بروند
«مجبور شدیم که به اصفهان بیاییم. اصفهان شهر بزرگی است و هزینه به اصفهان آمدن و تمرین کردن برای ما خیلی زیاد بود. همین موضوع باعث شد که ما بیشتر کار کنیم تا پول بیشتری به دست بیاوریم و بتوانیم به اصفهان بیاییم و تمرین کنیم.»
به جان خریدن سختیهای سفر و تمرینات دشوار برای آنان سرانجام نتیجهبخش بود و این سه خواهر قهرمان را در مسیر موفقیت قرار داد
«ما این کار را ادامه دادیم تا اینکه بازیکن تیم ملی شدیم و به نوعی رکورد دار. خواهرم، شهر بانو چهار بار پشت سر هم صاحب مدال طلای جهان شد و من هم سه بار پشت سر هم مدال طلای جهان گرفتم و سه بار هم در بازی های آسیایی حضور داشتم و مدال گرفتم. خانواده ما یعنی ما سه خواهر، 22 مدال برای ایران به دست آوردهایم.»
الهه درباره خانواده و نقش خواهر بزرگش در پیشرفتهای او میگوید: من کوچکترین خواهر هستم، خواهر بزرگم شهربانو و خواهر وسطی هم سهیلا است. ما در مجموع 5 خواهر و یک برادر هستیم. من در سن 12 سالگی ورزش را شروع کردم و به خاطر اینکه خیلی کوچک بودم برایم خیلی سخت بود؛ به خاطر اینکه خانواده به من اجازه نمی دادند برای تمرین کردن به اصفهان بیایم و برگردم. شهربانو از ما بزرگتر بود، او با اتوبوس صبح به اصفهان می رفت و شب به خانه بر می گشت و روز بعد چیزهایی که آموخته بود را به ما نیز آموزش می داد. در کل اولین مربی من خواهرم بود برای اینکه او به من آموزش می داد.
او سپس با اشاره به راه یافتن خود و خواهرانش به تیم ملی ووشوی ایران درباره علت سفرهایش به چین میگوید: ما از سن کم شروع کردیم و بعد که بازیکن تیم ملی شدیم فهمیدیم که باید بیشتر تمرین کنیم. ما همیشه وقتی به چین میآمدیم از بازیکنان چینی شکست میخوردیم به این دلیل که ووشو مال چینیها است و آنها علم این ورزش را بهتر بلدند. به همین خاطر با خواهرهایم تصمیم گرفتیم که برای تمرین به چین بیاییم.
الهه به گفته خودش ۹ سال متوالی است که برای تمرین و مسابقه به چین میآید و در این مدت چیزهای زیادی از مردم چین آموخته است
«اولین باری که به چین آمدم سال 89 بود که به اینجا آمدم و تمرین کردم. بعد از آن من هر سال به چین سفر میکردم. از سال 2010 تا 2019 میلادی، 9 سال است که من برای تمرین به چین میآیم. من از چینیها خیلی چیز یاد گرفتم. چینیها آدمهای سختکوشی هستند و بسیار تلاش میکنند. وقتی که چیزی را بخواهند برای به دست آوردن آن تا آخر میجنگند. چینیها هر روز خیلی سخت تمرین میکنند. حتی من دیدهام که سالیان سال از خانوادههایشان دور هستند تا به آن هدفی که دارند و به عنوان مثال مدال طلای جهانی برسند.»
الهه منصوریان نیز به عنوان یک ورزشکار ایرانی برای رسیدن به موفقیت و کسب افتخار برای کشورش فداکاریهای زیادی انجام داده است
«من هم با وجود آنکه خانوادهام را خیلی دوست دارم و برای مادرم خیلی دلتنگ میشوم مجبور بودم که برای گرفتن مدال طلای جهانی از خانوادهام خیلی دور باشم و سالهای زیادی در چین زندگی و تمرین کردم و پس از آن به ایران برگشتم و توانستم با پرچم و نام کشور خودم مدال بگیرم.»
او در صحبتهایش چندین بار به رقابت نزدیک ووشوکاران ایرانی و چینی نیز اشاره میکند و میگوید: ما ایرانیها خیلی در ووشو موفق نبودیم و من اولین بار در سن 15 سالگی مدال نقره جوانان آسیا را گرفتم. از ورزشکار
چین شکست خوردم و به همین خاطر مدال نقره گرفتم. بعد از آن خیلی تمرین کردم و سال 2016 با شکست ورزشکار چینی موفق به گرفتن طلای آسیا شدم. این پیروزی شاید برای چینیها خیلی ناراحتکننده بود اما من خیلی خوشحال شدم به این دلیل که چینیها این ورزش را به من یاد دادند و نشان میدهد که آنها کارشان را خیلی خوب انجام داده بودند.
امروز که الهه تبدیل به یک ورزشکار موفق در رشته ووشو شده است یکی از آرزوهایش توسعه این ورزش در دنیا است
«شناخته شدن ورزش ووشو در سراسر دنیا برای من خیلی با ارزش است و هر جای دنیا که میروم از مردم چین صحبت میکنم؛ به خاطر اینکه آدمهای خیلی خوبی هستند.»
پانگ ین، مربی سابق تیم ملی ووشوی بانوان ایران که به مدت هفت سال در ایران مشغول فعالیت بود نقشی بسیار مهم در پیشرفت ورزشکاران ایرانی و به خصوص خواهران منصوریان داشته است اما نخستین خاطره الهه از او خیلی هم شیرین نیست.
«شانزده ساله بودم که خانم پانگ ین، نخستین مربی چینی من وارد ایران شد. آن زمان من از نظر تکنیکی خیلی خوب نبودم و با وجود تمرینها و پیشرفتهایی که زیر نظر او داشتم در سال اول نام من را از فهرست تیم ملی خط زد.»
اما همان طور که میبینیم خط خوردن از تیم ملی پایان کار این ورزشکار شایسته نبود و او توانست خیلی زود به تیم ملی برگردد و برای خودش، خانوادهاش و شهر و کشورش افتخار کسب کند.
«من [بعد از خط خوردن از تیم ملی] خیلی ناراحت شدم و به او گفتم که من زندگی سختی دارم و نیاز دارم که شما من را برای مسابقات انتخاب کنید و اگر انتخابم نکنید نمیتوانم زندگی ام را ادامه بدهم به این خاطر که به پول و جایزه مسابقه نیاز دارم. خانم پانگ به من گفت تو برای رفتن به مسابقات باید بهترین باشی و میتوانی تمرین کنی و من هم به تو کمک میکنم تا سال بعد بتوانی جزو نفرات به مسابقات بروی.»
الهه با وجود ناراحتی به شهرش سمیرم برمیگردد و تمریناتش را ادامه میدهد تا اینکه در سال 2009 و در مسابقات جوانان جهان در ماکائو با شکست حریف چینی خود مدال طلا میگیرد.
پس از آن بین او و پانگ ین رابطهای فراتر از یک مربی و ورزشکار شکل میگیرد که خود الهه منصوریان از آن به عنوان رابطه دو خواهر یاد میکند.
«خانم پانگ ین شرایط زندگی سخت من را میدانست و من هم چینیها را خیلی دوست داشتم و به همین خاطر ارتباط خوبی بین ما برقرار شد و او برای من علاوه بر یک مربی خوب مثل یک خواهر بود. بعد از 7 سال که خانم پانگ ین از ایران به چین برگشت ارتباط ما هنوز ادامه پیدا کرده و او هنوز هم مثل یک خواهر در چین به من کمک میکند. من هر بار که برای تمرین به چین میآیم به شهر چانگ چونگ میروم و حتی در خانه آنها زندگی میکنم و او تا به حال به من برای دست یافتن به این جایگاه و مدال طلای جهانی خیلی کمک کرده است.»
الهه در مورد نقش پانگ ین در موفقیت ورزشکاران ایرانی میگوید: زمانی که پانگ ین وارد ایران شد ما خیلی ضعیف بودیم و تا آن زمان نتوانسته بودیم مدال طلا بگیریم ولی با آموزشهای او در همان سال اول طلا گرفتیم و سالهای بعد قهرمان دنیا شدیم و در رده تیمی توانستیم نایب قهرمان جهان بشویم. ما در رتبه 8 جهان بودیم و وقتی که پانگ ین به ایران آمد به رتبه دوم رسیدیم و اکنون چین اول و ایران دوم است.
پانگ ین با وجود تفاوت زندگی در ایران و چین هفت سال کنار ورزشکاران ایرانی بود و سختی دوری از خانواده و مادرش را تحمل کرد تا ووشوی ایران پیشرفت کند. او حتی پس از بازگشت به چین نیز یک الگو در زندگی الهه منصوریان به شمار میرود و به او کمک کرده که بتواند با شرایط زندگی در چین خو بگیرد.
«من از خانم پانگ خیلی چیزها یاد گرفتم مثلاً این که وقتی وارد ایران شد با وجود همه سختیها خیلی سریع سبک زندگیاش را عوض کرد و مثل ایرانی ها زندگی میکرد. الان هم اگر کار اشتباهی بکنم اول من را دعوا میکند و بعد دیگر فراموش میکند. او میگوید باید از این کار درس بگیری و اگر از اشتباه خود تجربه بیاموزی و آن را دیگر تکرار نکنی نشان میدهد که یک پله بزرگتر شدهای. وقتی هم که من وارد چین شدم به من گفت که باید سبک زندگیات را تغییر بدهی.»
الهه در مورد تفاوتهای زندگی در ایران و چین میگوید: زندگی در چین با وجود همه سختیها خیلی خوب است. مردم چین خیلی خوب هستند و غذای چینی هم خیلی خوشمزه است اما وقتی برای اولین بار وارد چین میشوید غذای چینی متفاوت است و نمیتوانی آن را بخوری ولی من به تدریج آنقدر غذای چینی خوردم که الان عاشق غذاهای چینی شدهام و بعضی وقتها وارد ایران که میشوم دلم برای هواگوئو (دیگ داغ) و یا کائوروئو (کباب) تنگ میشود. من روش زندگیام را به سبک چینی تغییر دادم و این کشور و مردمش را خیلی دوست دارم.
او بار دیگر ضمن اشاره به رابطه نزدیک خود با پانگ ین میگوید: از همه مهمتر اینکه خانم پانگ خیلی به من کمک کرد. وقتی که وارد چین شدم به جز چانگ چونگ هیچ کجا نمیرفتم به این خاطر که احساس میکردم خانم پانگ کنار من است و از من مواظبت میکند و خیالم راحت بود.
این ورزشکار خوب ایرانی در مورد اینکه چرا تا کنون برای آموختن زبان چینی تلاشی نکرده و تصمیمش برای آموختن این زبان نیز با ما حرف زد.
« تا چند سال اول سعی نکردم چینی یاد بگیرم برای این که فکر میکردم مربی کنار من است و من نیازی به آموختن زبان چینی ندارم. اما اکنون که به شانگهای آمدهام یادگیری زبان چینی را شروع کردهام. الان خیلی کلمات را یاد گرفتهام و تا یک سال دیگر کاملاً به خوبی چینی صحبت خواهم کرد.
مثل بسیاری از کسانی که از یک کشور دیگر به چین سفر میکنند و یا تصمیم به یادگیری زبان چینی میگیرند، الهه نیز با کمک مربیاش یک نام چینی برای خودش برگزیده است. او کم کم در حال آموختن واژگان چینی نیز هست
«اسم چینی من شوئوآی به معنی «من عاشق» است که خانم پانگ برایم انتخاب کرده است و آن را خیلی دوست دارم. من در زبان چینی کلماتی مثل نی هائو(سلام) ، هائوبوهائو(خوبه یا نه)، فی چانگ گان شیه (خیلی ممنون)، وئو ئه لا (من گشنمه) و این عبارات را یاد گرفتهام.»
پس از پانگ ین نیز چند مربی چینی دیگر به ایران میروند اما دوران حضور هیچ یک از آنها بیش از یک سال نبوده است. به نظر الهه دلیلش هم تفاوتهای زندگی در ایران برای آنها بوده است. الهه میگوید: من خیلی دوست دارم که از خانم پانگ بپرسم چطور توانست 7 سال در ایران زندگی کند. او ووشوی ایران را متحول کرد و همه ایرانیهایی که در جهان طلا گرفتند به او مدیون هستند.
سه ماه دیگر مسابقات جهانی در شانگهای برگزار میشود. به همین خاطر الهه منصوریان به شانگهای آمده تا سخت تمرین کند و مدال طلای جهان را با تیم ملی ایران به دست بیاورد. او رقیبان اصلی خود را چینیها میداند اما در عین حال میگوید: من خیلی آنها را دوست دارم به آنها احترام میگذارم . چینیها بودند که این ورزش را به من آموختند و من را روز به روز قوی تر کردند. چین و ایران با هم رفیق هستند و به همین خاطر با هم مسابقه میدهیم و کسی که پیروز میشود نشاندهنده موفقتر بودن او است. من سه ماه دیگر با تیم ملی ایران به شانگهای بر میگردم و از همه کسانی که در این باشگاه و شانگهای من را میشناسند دعوت میکنم مسابقات من را ببینند.
الهه علاوه بر آماده شدن برای مسابقات جهانی در شانگهای فعالیتهای دیگری نیز در رابطه با ووشو انجام میدهد
«من در اینجا و در باشگاه هویی اسپانگ شانگهای صبح و بعد از ظهر تمرین کنم ولی دوست داشتم در کنار آن به عنوان مربی آموزش هم بدهم و بخش اصلی فعالیت من مربیگری است. به عنوان بازیکن در لیگ کنلون فایت به مدت یک سال مسابقه دادهام و تا امروز هیچ باختی نداشتهام.
او با اشاره به زمانی که نمیتوانست بر رقبای چینی خود پیروز شود میگوید: اینجا باشگاه، تمرینات، غذا و امکانات خیلی خوب است. همیشه در مسابقات که چینیها من را شکست میدادند با خودم فکر میکردم که چرا نمیتوانم بر آنها پیروز شوم و احساس میکردم شاید امکانات ما یکی نباشد و به همین خاطر هم بود که برای تمرین کردن به چین آمدم. الان که امکانات ما برابر شده من توانستهام با انگیزه زیاد در مسابقات شرکت کنم و تا کنون هم شکست نخوردهام.»
الهه منصوریان، تا کنون به موفقیتهای زیادی در زندگی و ورزش رسیده است اما هنوز هم به عنوان یک ورزشکار و مربی اهداف و آرزوهای بسیاری را پیش روی خود میبیند.
«در آینده من میخواهم که در چین در بازیهای خیلی بزرگتری شرکت کنم. من الان در لیگ کنلون فایت چین مسابقه میدهم ولی به جز یک رقیب سخت که در مسابقات اینچئون من را شکست داده بودم و در کنلون از من شکست خورد حریف سنگینی ندارم. من دوست دارم مسابقات سنگینتری برگزار کنم و همیشه هم برایم مهم نیست که برنده باشم بلکه ترجیح می دهم حریفم قوی باشد. دوست دارم به لیگهای معتبرتر مثل کنلون فایت سازمان A و یا سازمانهای قویتر بروم. در کنار آن من میخواهم به عنوان مربی در اینجا تجربه به دست بیاورم و روزی مثل خانم پانگ سرمربی تیم ملی ایران بشوم و به نوجوانان و کودکان ایرانی ووشو یاد بدهم.
ووشو برای من عشق است و من عاشق ووشو هستم.»
خواهران منصوریان با کار و تلاش فراوان توانستهاند برای خانواده و شهرشان افتخار کسب کنند و اکنون با هر پیروزی و شکست آنان، خانواده و مردم شهرشان نیز خوشحال و یا ناراحت میشوند.
«من بعد از گرفتن مدال طلای جهان وقتی به شهرم رفتم مردم به استقبالم آمدند. همه مردم شهر من را میشناسند و وقتی پیروز میشوم خوشحال میشوند و جشن میگیرند و با شکست من ناراحت میشوند. من وقتی سال 2010 از یک ووشوکار چینی به اسم اومه دیان شکست خوردم، در شهرم همه ناراحت بودند و همه مغازه ها بسته بود. من همیشه تلاش میکنم تا پیروز شوم و مردم شهرم خوشحال باشند.»
این سه خواهر نیز حمایتها و پشتیبانی مردم شهرشان را هیچگاه فراموش نکردهاند و همواره تلاش میکنند به بهتر شدن وضعیت همشهریهای خود کمک کنند.
«در شهر من مردم خیلی فقیر هستند و زندگی سختی دارند و به همین خاطر من هر چقدر که پول در بیاورم آن را به شهرم میبرم تا کسب و کاری راه بیاندازم که مردم مشغول به کار شوند و پول در بیاورند. من اولین کارم این بودم که یک شرکت تعاونی راه انداختم که در انبار آن 100 نفر مشغول به کار هستند و باغ های کشاورزی را اجاره میکنیم و به مردم پول میدهیم که سیب برای ما بچینند و در سردخانه و انبار شرکت نگهداری میکنیم و در شب عید و شب یلدا که مردم ایران جشن میگیرند ما سیبها را در بازار پخش میکنیم. این درآمد باعث شده است که مردم سمیرم کار داشته باشند و در آنجا کار کنند. با وجود آنکه اگر در تهران سرمایهگذاری کنم درآمد من بیشتر شود، هر چقدر پول در میآورم را در همان شهر کوچک خودم سرمایهگذاری میکنم و دوست دارم به مردم شهر خودم کمک کنم.»
آن طور که الهه میگوید در کودکی پدرشان از کنار آنها رفته است، به همین خاطر پس از رسیدن به موفقیت این سه خواهر تلاش کردهاند زندگی خوبی را برای خود و مادرشان ایجاد کنند.
« ما در کودکی زندگی سختی داشتیم و پدرمان از پیش ما رفت. ما خواهرها بعد از آنکه بازیکن تیم ملی شدیم و پول به دست آوردیم خانه قدیمی که در آن به دنیا آمده بودیم را برای مادر بازسازی کردیم و حتی من خودم کار میکردم و آجر میگذاشتم. آنجا خانه قدیمی ما بود و یاد ما میاندازد که از آنجا ما به همه جا رسیدهایم و برای ما خیلی با ارزش است. الان شرایط زندگی ما در ایران خیلی خوب است و با پولی که داریم مادرم زندگی خوبی دارد و خدا را شکر میکنم. مادر ما برای ما خیلی دعا میکند و به همین خاطر ما همیشه موفق هستیم.»
سختکوشی و از پا ننشستن میتواند هر انسانی را به موفقیت برساند و خواهران منصوریان مصداق عینی این باور هستند. امیدواریم که همواره شاهد موفقیت این سه خواهر و سایر ورزشکاران سختکوش ایرانی در عرصههای مختلف باشیم.
رسانه ها |
برگزیده ها |
خبرهای تصویری |
بشنوید |
ببینید |
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |