|
||||||||||||||||||||||
GMT+08:00 || 2018-07-02 15:19:15 cri |
شی جین پینگ خود را اهل یان آن می داند. 14 اوت سال 2004، شی جین پینگ که در آن زمان دبیر کمیته حزب کمونیست استان جهجیانگ بود، در گفتوگوی اختصاصی با رادیو و تلویزیون یان آن در پاسخ به این پرسش که "آیا خود را یک یانآنی می دانید؟"، بی درنگ جواب داد که واقعا خود را یک یان آنی می دانم، چرا که دوران کار و زندگی در یان آن در زندگی من خیلی دوران مهمی است. بسیاری از پایههای فکری و سبک کار من در یان آن شکل گرفت. به همین خاطر خود را یک یان آنی می دانم.
22 دسامبر سال 1968، مائو تسه دونگ رهبر فقید چین جوانان تحصیل کرده را به کار و آموزش همراه با کشاورزان فقیر تشویق کرد. حدود 17 جوان تحصیل کرده شهر خود را ترک کرده و به روستاها رفتند که شی جینپینگ نیز یکی از آنها بود.
او پکن را به مقصد یان آن ترک کرد.
16 ژانویه سال 1969، شی جین پینگ و دیگر جوانان همراه او به کمون آن یی شهرستان یان چوان رسیده و سپس به روستاهای مختلف توزیع شدند. شی جین پینگ و 14 نفر دیگر که شی کوچکترین نفر در میان آنهاست، به دهکده لیانگ جیا هه رفتند. لیانگ یو مینگ که در آن زمان دبیر حزب کمونیست لیانگ جیا هه بود، هنوز یادش هست که شی جین پینگ یک چمدان قهوهای با خود داشت و توی آن پر از کتاب بود. در واقع، شی جین چینگ دو چمدان با خود داشت که وسایل شخصیاش در آن بود و یک چمدان دیگر هم که پر از کتاب بود.
دهکده لیانگ جیا هه بیش از 60 خانواده و بیش از 200 نفر جمعیت داشت. یک رود کوچک از وسط روستا عبور میکرد. روستاییان در غارهایی که روی تپهها و دامنههای کوه ساخته شده بود اقامت داشتند.
15 جوان به دو گروه تقسیم شدند و گروه دوم با شی جینپینگ باهم در یک غار زندگی میکردند.
ورود این جوانان به روستا همزمان شد با ایام عید بهار سال 1969 و مردم محلی با بهترین غذاها از جمله گوشت، مرغ و انواع کباب از این جوانان پذیرایی کردند. در آن زمان که مردم چین بسیار فقیر بودند، این یک "ضیافت بزرگ" به شمار میرفت اما چند روز بعد، چهره واقعی روستا خودش را به این جوانان نشان داد. با پایان روزهای عید بهار، گروهی از مردم روستا در خانههای خود را قفل کردند و بیرون رفتند. آنها راهی مناطق دیگر شده بودند تا با گدایی زندگی خود را بگذرانند. در واقع حدود نیمی از جمعیت روستاهای شهرستان یان چوان با گدایی امرار معاش میکردند.
شی جین پینگ در گفتوگوی اختصاصی با رادیو و تلویزیون شهر یان آن داستانی را تعریف کرد. وقتی که تازه به لیانگ جیا هه رسیده بود در وسایل خود، یک نان غربی پیدا کرد که با خود از پکن آورده بودو کاملاً کپک زده بود. او ناخودآگاهانه آن را جلوی یک سگ انداخت. مردم روستا تا آن زمان چنین نانی ندیده بود و برایشان انداختن این غذای مجلل جلوی یک سگ غیر قابل تصور بود.
شی جینپینگ در کتاب خود به عنوان «من فرزند سرزمین زرد هستم» در اشاره به سرگذشت خود در لیانگ جیا هه نوشته است: " من کوچکترین فرد گروه بودم و چیزی از مهارتهای لازم برای زندگی درازمدت در آن روستا نمیدانستم و به اهمیت همکاری و کار و زندگی گروهی در چنین محیطی خیلی توجه نمیکردم. دیگران خیلی تلاش میکردند، اما من خودم را به زحمت نمیانداختم. به همین خاطر مردم محلی از من خیلی دل خوشی نداشتند."
شی جین پینگ گفت: پدرم همواره از کودکی من به من یاد میداد که باید از کودکی به همکاری و کار گروهی اهمیت داد. اینکه در کار و زندگی همیشه به فکر خودمان باشیم، چیز خوبی نیست."
به هر حال پس از مدتی، شی جین پینگ به کار و زندگی در روستا عادت کرد اما یکی از دردسرهایش حساسیت به نیش حشرات بود. پوستش پر از جای نیش حشرات بود و او را خیلی اذیت میکرد. با این حال، پس از دو سال زندگی در روستا به نیش حشرات هم عادت کرد و بدون هیچ مشکلی راحت و آرام میخوابید.
شی جین پینگ به تدریج با جوانان محلی آشنا و دوست شد. وی گاهی اوقات کفشهای خود را به دوستانش هدیه میداد و گاهی هم موی آنها را کوتاه میکرد. در اوقات فراغت هم مثل یک مربی خوب به دوستانش شنا یاد میداد. حالا دیگر مردم روستا او را میان خود پذیرفته بودند و از او چیزهای زیادی درباره جهان خارج از روستای یاد میگرفتند.
رسانه ها |
برگزیده ها |
خبرهای تصویری |
بشنوید |
ببینید |
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |