سلام شنوندگان عزیز و علاقهمندان برنامه موسیقی، من لیلی مجری برنامه این ساعت شما هستم. در برنامه امروز، ترانهای بسیار زیبا را برای شما معرفی می کنم.
اسم ترانه "خاک سرخ" به تلفظ چینی "گون گون هونگ چن" در زبان چینی عبارتی بسیار زیبا و پر معنا است که در آن افسردگی و بیچارگی مرور بر تجربیات گذشته و زندگی یک فرد نهفته شدهاست.
ترانه خاک سرخ در اصل ترانه آغاز فیلمی به همین نام است که در سال 1990 روی پرده رفت. فیلم خاک سرخ با الهام از داستان عاشقانه ژانگ آیلین نویسنده زن دوران حکومت جمهوری چین یعنی حدود 70 سال پیش با هو لانچنگ معشوق وی،ساخته و در سینماها به نمایش در آمد.
خلاصه فیلمنامه خاک سرخ به این شرح است: نقش اول زن فیلم به دلیل مخالفت پدرش با ارتباط او با پسری که عاشقش بوده دست به یک خودکشی نافرجام می زند و پس از آن بسیار افسرده میشود. او برای رهایی از افسردگی به نویسندگی روی میآورد و پس از آنکه پدرش فوت میکند و خود او نیز تبدیل به یک نویسنده بزرگ می شود. بار دیگر آزادی خود را به دست میآورد. او در همین زمان شروع به نوشتن یک رمان سریالی به نام "گل ماگنولیا " میکند. روزی نامهای از سوی یک خواننده (نقش اول مرد) دریافت میکند و پس از مدتی مکاتبه با هم قرار میگذارند در اولین نگاه، هر دو عاشق هم میشوند. با توجه به آن که در آن دوران اوضاع چین بسیار ناآرام بود و در حقیقت نقش اول مرد با خیانت به کشور خود با ارتش ژاپن همکاری میکرد، پس از شکست نیروهای ژاپنی، نقش اول مرد برای نجات جان خود فرار میکند و در یک روستا پنهان میشود. نقش اول زن، آنقدر عاشق نقش مرد اول است که همه جای چین را به دنبال او زیر پا میگذارد. روزی نقش اول زن در روستایی نقش مرد اول را پیدا کرد و متوجه شد که این مرد برای زنده ماندن با یک زن بیوه با هم زیر یک سقف زندگی میکردهاند که این رفتار در آن زمان کاملا بر خلاف عرف اجتماعی بوده است. نقش اول زن عصبانی و مائوس او را ترک میکند.
با گدشت زمان، عشق نقش اول زن به نقش اول مرد کم رنگ نمیشود و قبل از آزادی سرزمین اصلی چین، او از سوی یک معشوق پنهانی بلیت آخرین کشتی عازم تایوان را دریافت میکند که میخواهد او را همراه با خود به تایوان ببرد ولی در آخر، نقش اول زن بلیت خود را به نقش اول مرد میدهد و خود در سرزمین اصلی چین میماند.
سالیان سال بعد، هنگامی که روابط دو تنگه جزیره تایوان عادی میشود، نقش اول مرد برای پیدا کردن نقش اول زن به سرزمین اصلی چین باز میگردد اما موفق نمیشود او را پیدا کند و تنها چیزی که برای او باقی میماند رمان سریالی" گل ماگنولیا" به عنوان یادگار عشقی بر باد رفته است.