در حالی که موسیقی کلاسیک سنتی همواره در طول تاریخ بیشتر مورد توجه نخبگان جامعه چین بوده است، موسیقی محلی یا فولک از منابع گوناگون و متنوعی برخوردار است. علاوه بر قوم هان، اقلیتهای قومی بسیاری در گوشه و کنار چین زندگی میکنند که هر یک موسیقی قومی و محلی خود را دارند.
برخلاف موسیقی کلاسیک، موسیقی قومی و محلی بیشتر تکیه بر موسیقی آوازی ( نظیر ترانههای عاشقانه و افسانهخوانی) یا گروهنوازی ( مانند گروهنوازی "ابریشم و بامبو" و موسیقی رقصها و اپراهای محلی و قومی) است.
امروزه ملودیهای متنوع قومی و محلی تبدیل به منبعی الهامبخش برای رپرتوار در حال گسترش موسیقی معاصر شدهاند. در واقع بسیاری از قطعات موسیقی معاصر، شکل تغییریافته از ملودیهای قومی هستند که ( با استفاده از تکنیکهای خلاقانه و پیشرفته نوازندگی و بهرهگیری از هارمونی) غنیتر شده و گسترش یافتهاند.
برخی از این ملودیهای آنقدر خوب نوشته شدهاند که میتوان آنها را بخشی از رپرتوار در حال گسترش موسیقی کلاسیک سنتی چین به شمار آورد و از آن میان میتوان به قطعه مشهور "رقص قوم یی" اشاره کرد که توسط وانگ هویی ران برای ساز پیپا نوشته شده است. این رپرتوار با اضافه شدن قطعاتی که برای گروه نوازی ساخته میشود نیز در حال گسترش است. نیازی به گفتن این نکته نیست که بیشتر قطعات موسیقی معاصر حال و هوای غربی دارند (از الگوی ارکستر غربی پیروی میکنند) و از همین رو به راحتی با عموم مردم ارتباط برقرار میکنند اما از سوی دیگر روز به روز از موسیقی کلاسیک سنتی بیشتر فاصله میگیرند.
با وجود تمام مواردی که به آن اشاره شد، روز به روز بر تعداد آن دسته از نوازندگان و شنوندگان موسیقی سنتی چین که بهطور جدی احیای جنبه معنوی موسیقی سنتی را مورد بازنگری قرار دادهاند افزوده میشود و به نظر میرسد موسیقی سنتی چین به عنوان بخشی از فرهنگ باستانی چین شامل فلسفه، ادبیات، داروهای سنتی، خوشنویسی، نقاشی، تایجی و چیگونگ در حال احیا شدن است.
از یک سو، نیازی به گفتن نیست که آثار ارزشمند امروز تبدیل به سنتهای فردا خواهند شد( و آثار بیمحتوا به دست فراموشی سپرده میشوند)؛ از سوی دیگر تنها استادان واقعی میتوانند وسعت معنوی و معانی عمیق (حس درونی) شاهکارهای موسیقی کلاسیک سنتی چین را به گونهای تأثیرگذار اجرا کنند و همه استادان انواع موسیقی سنتی در سراسر جهان بر این گفته باور دارند که «موسیقی سنتی اصیل همواره معاصر خواهد بود».