|
||||||||||||||||||||||
GMT+08:00 || 2016-07-26 14:45:05 cri |
غزل حلاج یکی از جوانان موفق ایرانی است که در حدود سه سال است که در چین زندگی میکند. وی علاوه بر تحصیل و کار در چین در امور خیریه نیز شرکت فعال دارد و در شهر محل زندگی خود ایوو، با چندین سازمان خیریه از جمله خانواده بیناللمی ایوو (YE WU International Family) و باشگاه جاده ابریشم (Silk Road Club) همکاری دارد. خبرنگار رادیو بینالمللی چین در این گفتوگو نظر وی را درباره زندگی، تحصیل و کار در چین و بسیاری موضوعات دیگر جویا شده است.
س: پیش از همه خودتان را برای ما معرفی کنید؟
ج: من غزل حلاج هستم. بیست و سه سال دارم. از سال 2013 در چین زندگی میکنم. اول در هانجو زندگی میکردم و بعد به خاطر اینکه پدرم در ایوو زندگی میکرد جا به جا شدم و به اینجا آمدم.
س: الان در شهر ایوو چکار میکنید؟ درس میخوانید؟
ج: در ایوو، درس میخوانم و دارم سعی میکنم زبان چینی بخوانم، در کارها به پدرم کمک میکنم، سعی میکنم در ایوو کارهای خیریه انجام بدهم. . . یک گروه در ایوو هست به اسم Ye Wu International Family که با آنها فعالیت میکنم، به آنها کمک میکنم و به جلساتشان میروم.
س: شما عضو مهمی در این گروه هستید؟ درست است؟
ج: تقریباً درست است، به خاطر اینکه از اول که با این گروه آشنا شدم بیشتر سعی کردم که از آنها یاد بگیرم، و هر چیز خوبی که بود سعی میکردم که با آنها همکاری کنم، بعضی وقتها میدانستم که وقت ندارم ولی باز تمام تلاشم را میکردم که کمک کنم در این فعالیت.
س: فعالیت این گروه دقیقاً چیست؟
ج: اول از همه خود گروه Ye Wu International Family است، به خاطر اینکه در ایوو تعداد خارجیهایی که از کشورهای مختلف هستند خیلی زیاد است. این گروه سعی میکند همه آنها را با هم متحد کند و با تحت نظر قرار دادن آنها کاری میکند که با هم بتوانیم فعالیتهای خوب انجام بدهیم. سعی میکنیم که بیزینسها در راه درست باشد طبق قوانین باشد و مشکل اخلاقی و مشکل بیزینسی برای کسی پیش نیاید. خب این روابط به خارجیهایی که در اینجا هستند و رفع مشکلاتی که ممکن است در کار برای آنها پیش بیاید خیلی کمک میکند.
س: در این گروه چند نفر ایرانی هستند؟
ج: در گروه Ye Wu International فکر میکنم که شاید 40 نفر ایرانی باشند که حضور دارند و بعد از گروه Ye Wu International گروه Silk Road Club هست که الان بیشتر فعالیتهای خود را تحت نظر Ye Wu International انجام میدهد. در آن گروه اول ما خودمان شروع کردیم. فکر میکنم شما با دکتر عمار هم صحبت کردم. عمار از من کمک خواست ما سعی کردیم همه را جمع کنیم. خوب من با یک سری از ایرانیها در ارتباط بودیم و از آنهایی که میدانستم فعالیت مفید دارند خواستم که همکاری کنند و فکر میکنم الان بیست نفر ایرانی در این گروه عضو باشند.
س: من شنیدم که شما هر هفته کارهای کمکرسانی هم انجام میدهید؟ در کجا؟ مدرسهها؟
ج: هر شنبه یک مدرسه خیریه هست که بچههایی که عقبماندگی ذهنی دارند. سر راه گذاشته شدهاند. پدر و مادر ندارند. مشکل جسمی دارند در آنجا نگهداری میشوند و تقریباً 90 درصد آنها بیخانواده هستند. ما به آنجا میرویم و سعی میکنیم برای آنها جشن بگیریم، اسباببازی بگیرم. غذا میبریم. خوب زمانی کمی را به ما میدهند شاید دو یا ساعت بیشتر نباشد ولی سعی میکنیم در همین زمان آنها را خوشحال کنیم.
س: این کار حتماً به پول نیاز دارد. این هزینه از کجا تأمین میشود؟
ج: هزینه را. . . ما دوستانی که این گروه را تشکیل دادیم تقریباً 110 نفر هستند و هر هفته البته همه حضور نمیآیند. شاید بعضی مواقع ما هفت یا هشت نفر باشیم ولی همه کمک مالی کردند، پولها را جمعآوری کردیم همه کمک مالی کردند و هر کسی به هر دلیلی هر زمانی که خواست کمک کند حالا 1000 یوان 2000 یوان، یک حساب مشترک درست کردیم، پولها در این حساب نگهداری میشود و هر بار برای بچهها غذا میگیریم و مثلاً در زمستان لباس زمستانی و الان مثلاً پول جمع کردیم به خاطر اینکه از این مدرسه میخواهند یک سری را به آمریکا بفرستند، برای آنها معلم بگیریم که زبان انگلیسی به آنها یاد بدهند. تمام هزینه را خودمان جمع کردیم، هر کس هر چقدر که دوست داشت کمک کرد و هنوز هم بعضیها اضافه میکنند به این پول
س: از آنجایی که اعضای گروه شما زبانهای مختلفی مثل فارسی، انگلیسی، عربی و. . . بلد هستید نمیخواهید خودتان به این بچهها زبان یاد بدهید؟
ج: اول این که همه کسانی که در این گروه هستند در شهر ای وو مشغول بیزینس هستند، یک مقدار وقت گذاشتن سخت خواهد بود. و هستند کسانی که زبان چینی و انگلیسی را به خوبی بلد هستند ولی ترجیح دادیم کسی که خودش معلم باشد و بتواند با این بچهها بهتر کنار بیاید به آنها یاد بدهد
س: از این فعالیت دستآوردی هم داشتید، یا مثلاً چیزی مثل خوشحالی؟
ج: اولین بار که من به اینجا رفتم حس خیلی خاصی بود به خاطر اینکه من بچه خیلی دوست دارم و وقتی دیدم بچههایی که- حتی نوزاد ده روزه را در خیابان گذاشته بودند و به این مدرسه آورده شده بود. چند هفته اول فقط گریه میکردم، واقعاً گریه میکردم ولی بعد با خودم گفتم که من الان میفهم که پدرم، مادرم و خانوادهام برای من چکار کردهاند، قدر آنها را بدانم و الان من خودم پول در میآورم و میتوانم یک قسمتی از آن را به یک نفر کمک کنم که آینده خوبی داشته باشد. بیشتر حس . . .واقعاً هر هفته من روزشماری میکنم که شنبه بیاید و من برم اینجا پیش بچهها باشم چون حس خوبی به من میدهد. بعدش خیلی احساس خوبی دارم خیلی خوشحالم. خب دیدن وضعیت بچه بعضی وقتها ناراحتکننده هست ولی اینکه شاید یک کمک کوچکی برای آینده آنها میکنم من را خوشحال میکند.
رسانه ها |
برگزیده ها |
خبرهای تصویری |
بشنوید |
ببینید |
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |