وقتی یقه حمید پیش من گیر کرد
مدتی بعد «باغ وحش شیشه ای» تنسی ویلیامز را روی صحنه بردیم که تماشاگران زیادی داشت. یک متن ایرانی هم اجرا کردیم که نوشته خانمی بود و اسمش را به یاد نمی آورم. برای نمایش ها بلیت می فروختیم و تماشاگر هم داشتیم. در واقع کارهایی که در بخارست تجربه کرده بودم اینجا هم انجام می دادم، به ویژه دانشجو ها تجربه اجرا مقابل تماشاگر را نداشتند، مگر اینکه کارگردانی، آن ها را برای بازی روی صحنه تئاترهای رسمی انتخاب می کرد و برای اولین بار بود که این اتفاق در دانشکده هنرهای دراماتیک و برای تئاترهای دانشجویی می افتاد.
اتفاقا آقای شنگله و سمندریان هم به دیدن نمایش ما آمدند. آن موقع آقای سمندریان همسر من نبود. بعد از دیدن تئا تر از کارم تعریف کرد و حتی گفت بهتر و ظریف تر از من کار کردی. حالا نمی دانم یقه اش گیر کرده بود یا اینکه واقعا از نمایش خوشش آمده بود.
1 2 3 4 5 6 7 8