نکته ای دیگر که در این شهر نظرم را بسیار به خود جلب کرد، تابلوهای سردر فروشگاه ها و حتی تعدادی از مراکز دولتی مثل ایستگاه پلیس، رادیو و تلویزیون، بانک ها و ... بود که همگی به دو زبان چینی و ترکی اویغوری نوشته شده بود.
خوشبختانه من با زبان آذری آشنا هستم، برای همین توانستم بسیاری از تابلوها را بخوانم و حتی معنی بسیاری از کلمات را بفهمم.
با خودم فکر می کنم اگر در کشور من هم این ارزش گذاری صورت بگیرد، زبان های محلی هر شهر و استانی زنده خواهد ماند.
باری! این جا در شهر ارومچی، من غریبه نیستم! احساس می کنم در یکی از شهرهای ترک زبان کشورم در امنیت کامل قدم می زنم. شهری که مردم به زبان مادری خود با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و به روش خود به یکدیگر عشق می ورزند! این جا شهری نیست که پیش از آمدنم فکر می کردم! این جا در ارومچی، زندگی روال عادی خود را دارد!
1 2 3