پسر قومیت هویی تقدیر با دختر قرقیزستان پیدا کرد

با سلام! وان جین یوان یک روستای معمولی قومیت هویی در منطقه خودمختار شین جیان قومیت هویی است، کسی که تجربه یک ازدواج غیرمعمولی دارد. وان جین یوان در زمان کار کردن در قرقیزستان، با یک دختر محلی زیبا و مهربان برخورد کرد، او تصمیم گرفت که همراه این دختر به چین بازگردد و مراسم عروسی منحصر به فردی را برگزار کرد.

وان جین یوان 26 ساله، بلند قد نیست، پوستی آفتاب سوخته دارد، او یک روستایی پرکار و بی غش و غل است. بهار سال 2004 میلادی، او با شرکت در گروه کارگران که دولت محلی شین جیان ریاست آن را بر عهده داشت، وان جین یوان برای کار کردن به بیشکک پایتخت قرقیزستان رفت و در زمین کشاورزی محلی 4 هکتار گوجه فرنگی کاشت.

وان جین یوان به دلیل این که در قرقیزستان یک تازه وارد محسوب می شد، مشکلات زیادی داشت، به ویژه ندانستن زبان محلی یکی از بزرگ ترین مشکلاتی بود که او در آن زمان با آن رو به رو شد، حتی نمی توانست با اهالی صحبت کند. زمانی که وان جین یوان نیازمند کمک بود، اولیا وارد او زندگی شد.

اولیا با قد بلند، پوست سفید و چشم های آبی دختری بسیار زیباست. خانه او در کنار زمین کشاورزی وان جین یوان واقع شده بود، او با وان جین یوان در همین زمین آشنا شد؛ خاطره وان جین یوان از نخستین باری که اولیا را دید، هنوز در ذهنش باقی مانده است.

او به خبرنگار سی ار آی در این باره می گوید: روزی باران می بارید، در زمین ما یک چادر مغولی هست که همه برای پناه گرفتن از باران به آن چادر وارد شدند. اولیا نیز همراه دو دوست خود به داخل چادر آمد. آن ها با لبخندی با زبان روسی با من صحبت کردند. ولی متوجه نمی شدم که چه می گویند؛ این نخستین باری بود که با اولیا برخورد کردم.

به نزدیکی محل زندگی وان جین یوان با اولیا، زمانی که وان در خیابان قدم می زد، با او برخورد می کرد؛ اولیا به گرمی با وان صحبت می کرد و با خواست خودش آموزش زبان روسی را به وان شروع کرد.

وان جین یوان برای تمرین زبان روسی به پارکی در کنار مزرعه می رفت. اولیا هم در شرایطی که وقت کافی داشت به آن جا می رفت و به او کمک می کرد، با وجود آن که این جریان وقت زیادی از او می گرفت، اما او با کمال میل این کار را انجام می داد.

خودش در این باره می گوید: با وجود این که آفتاب گرم و سوزان بود، اما ما هم برای انجام کاری که قصد آن را داشتیم خیلی جدی بودیم، وان جین یوان اشتیاق زیادی به یادگیری داشت و این تمایل من را برای آموزش به او زیاد می کرد. به دلیل این که او از کشور دیگری بود، ندانستن زبان روسی مشکلات زیادی برای او ایجاد می کرد، این جریان انگیزه من را برای آموزش زبان به او بیشتر می کرد.

با کمک اولیا، سطح زبان روسی وان جین یوان بالا رفت؛ این باعث شد که روابط بین آن ها نیز بهتر شود؛ آن ها همیشه صحبت می کردند و آداب و رسوم کشورهای شان را برای دیگری توضیح می دادند؛ اولیا به بهترین دوست وان در قرقیزستان تبدیل شد و این جای بزرگی در قلب وان جین یوان برای او باز کرد.

بهار سال 2005 میلادی، کار وان جین یوان در قرقیزستان به پایان رسید؛ وان تصمیم گرفت کار خود را در قزاقستان ادامه بدهد. اولیا نگران سختی کار او بود و نمی خواست وان به قزاقستان برود؛ اما وان جین یوان برای رفتن به این کشور اصرار داشت.

وان در این باره به خبرنگار سی آر آی توضیح می دهد: روزی که با اولیا خداحافظی کردم، تمام وجودم پر از غصه بود اما در آن زمان یک ایده مهم برای خودم داشتم مبنی بر این که حتما بار دیگر او را ملاقات می کنم.

ولی تنها یک ماه پس از سفر وان جین یوان به قزاقستان، تحمل دلتنگی برای او غیرممکن شد و بار دیگر به قرقیزستان بازگشت. این جدایی یک ماهه باعث شد که آن ها احساس کنند هرگز نمی توانند دور از هم زندگی کنند؛ این جریان جرقه ای برای ازدواج وان و اولیا بود.

پایان سال 2005 میلادی، وان جین یوان همراه با اولیا به چین بازگشت. اعضای خانواده وان بسیار خوشحال بودند و براساس آداب و رسوم چین، مراسم عروسی پرشکوهی برگزار کردند و همه اهالی برای آن ها آرزوی خوشبختی کردند.

حالا وان جین یوان و اولیا زندگی سعادتمندی دارند، اکنون اولیا زبان چینی یاد می گیرد تا هر چه زودتر به زندگی در چین عادت کند.