CRI Online
 

T

GMT+08:00 || 2009-05-12 17:47:49        cri

tiào

uv.跳:

1: (فعل) پریدن:

跳高跳远

پریدن ارتفاع │ پریدن طول

他高兴得直跳。

او از فرط شادی جست و خیز می کند.

v. 一起一伏地振动:

2: (فعل) تپیدن، ضربان داشتن

心跳

ضربان قلب

我眼皮跳个不停

ضربان پلکم متوقف نمی شود.

tīnɡ

uv. 用耳朵接收声音:

1: (فعل) گرفتن صدا با گوش:

听歌听广播

  به موسیقی گوش کردن │ به رادیو گوش کردن

接听电话

گوش دادن به تلفن

v. 依从;接受:

2: (فعل) اطاعت کردن، پذیرفتن:

听话

 حرف شنیدن

我想听听大家的意见。

من می خواهم نظرات همه را بشنوم.

tínɡ

uv. 运动的物体不再移动:

1: (فعل) اشیا در حرکت متوقف شده:

停车

پارک کردن ماشین

风停了。

باد متوقف شد.

我的车停在门口。

ماشین من دم در پارک قرار است.

v. 短时间地住或留:

2: (فعل) توقف کردن، ماندن درکوتاه مدت:

停留

توقف کردن

我在广州停了两天。

من دو روز در شهر گوان جو ماندم.

tōnɡ

uv. 可以穿过:

1: (فعل) قابل عبور بودن:

通行通风

عبور کردن │ تهویه کردن

那条路早就修通了。

آن خیابان مدت ها پیش باز شده است.

v. 告诉;使知道:

2: (فعل) گفتن،  آگاه کردن:

通告

اعلام کردن

通电话

تلفن زدن

你通知他下周三来参加晚会。

به او اطلاع بدهید که چهارشنبه آینده در شب نشینی شرکت کند.

Žv. 了解;懂得:

3: (فعل) مطلع شدن، فهمیدن:

精通

مسلط بودن

中国通

چین شناس

他通五种语言。

او به پنج زبان مسلط است.

adj. 共同的;一般的:

4: (صفت) مشترک، عمومی:

通病

بیماری عمومی

他通常星期五去打排球。

او معمولا روزهای جمعه والیبال بازی می کند.

adj. 思路和文字顺畅:

5: (صفت) روان بودن طرز تفکر و نگارش، بی مانع بودن:

通顺

منسجم، روشن و مستدل

这句话不通。

این جمله نا مفهوم است.

tónɡ

uadj. 一样;没有差别:

1: (صفت) یکسان، شبیه، بی تفاوت:

同时│相同

همزمان│ یکسان

我和他同岁。

من با او همسن هستم.

adv. 一同;一起:

2: (قید) باهم، اتفاق:

同事

همکار

我们是同班同学。

ما همکلاس هستیم.

Žprep. 一样:

3: (حرف اضافه) همان، شبیه هم :

我同他一样高。

من با او هم قد هستم.

conj. 跟;和一起:

4: (حرف ربط) همراه، با:

我同他一起去。

من همراه او می روم.

tǒnɡ

(統)

un. 事物的连续关系:

1: (اسم) روابط به هم پیوسته:

传统

سنت

血统

اصل و نسبت خون

v. 管辖:

2: (فعل) اداره:

统管

مدیریت چیزی را به انحصار در آوردن

统领

زیر فرمان در آوردن

统治

حکمرانی کردن

tóu

(頭)

un. 头:

1: (اسم) سر:

头皮│头脑

پوست سر│ مغز

低头

سر فرود آوردن

他回过头来看了我一眼。

او سرش را برگرداند و به من نگاهی کرد.

n. 事物的起点或终点:

2: (اسم) مبدا و یا انتهای چیزی:

从头做起

از سر شروع کردن

一年到头

از آغاز تا پایان سال

Žnum. 第一:

3: (عدد) یکم، نخستین، اولین:

头一次

اولین بار

他每天都坐头班车上班。

او هرروز با اولین اتوبوس سرکار می رود.

tú

(圖)

n. 图画;地图:

(اسم) تصویر، نقشه، جغرافیایی:

图画地图

نفاشی│ تقشه، جغرافیایی

请你给我画一张线路图吧。

لفظا مسیر راه را برایم بکشید.

tǔ

un. 土壤;泥土:

1: (اسم) خاک، زمین، گل:

黄土沙土

خاک  رسوبی │ خاک و شن مخلوط

土地

زمین، خاک

adj. 家乡;本地:

2: (صفت) وطن، بومی:

土话土产

لهجه محلی │ محصولات بومی

他从小就不说家乡的土话

او از کودکی به لهجه محلی حرف نمی زد.

tuán

uv. 聚集;会合:

1: (فعل) گردهم جمع شدن، به هم پیوستن:

团圆团结

گردهمایی │ همبستگی

团结就是力量。

قدرت در وحدت است.

n. 从事某种工作或活动的集体:

2: (اسم) گروه که به کاری یا فعالیتی مشغول است:

代表团

هیئت نمایندگی

社团

انجمن اجتماعی

买团体票要便宜一些。

بلیت جمعی ارزان تر است.


1 2 3 4
اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید