|
||
GMT+08:00 || 2009-05-07 16:13:00 cri |
lí 离 |
v. 分开;分别: 1:(فعل) جدا شدن ، ترک کردن 他 离 家两 年了。 از زمانی که خانه را ترک کرده دو سال گذشته است. 孩子 离 不 了母亲。 نمی شود بچه را از مادرش جدا کرد. 鱼 儿 离 不 开水。 ماهی را نمی توان از آب جدا کرد. v. 相隔;相距: 2:(فعل) فاصله داشتن 他 家离 学校很近。 خانه اش با مدرسه بسیار نزدیک است. 离 开学还有一 周。 |
lǐ 礼 |
n. 表示敬重、祝福等的形式或动作: 1:(اسم) گفتار یا رفتار مودبانه ، آیین و آداب 婚礼 ︱ 行礼 مراسم عروسی/سلام ( نظامی ) دادن 敬礼 اظهار احترام کردن n. 礼物;礼品: 2:(اسم) هدیه، کادو 送礼 ︱ 礼 品 هدیه دادن 礼 金 |
lǐ |
n. 用在名词后面,指在一定空间、时间等范围内: 1: ( اسم ) بعد از اسم استفاده می شود ، در، درون، تو 房间里 در اتاق 假期里 در زمان مرخصی 文章里 در مقاله n. 用在"这、那、哪"等后面,表示地点: 2:(اسم) جا، اینجا، آنجا ، برای نشان دادن مکان 从那里到这里 از آنجا تا اینجا 他在哪里? او کجاست؟ classifier. 长度单位,一里等于五百米: 3: (واحد طول) یک لی برابر 500 متراست 他家离单位有十里地。 |
lǐ |
n. 道理;事物的规律: 1: (اسم) دلیل ، قانونمندی امری ، حقیقت 情理 ︱ 合理 منطقی 他说的话有道理。 حرفش حق است v. 治理;管理: 2: (فعل) اداره کردن، مدیریت داشتن 理 家︱ 自 理 امور خانواده را اداره کردن 护 理 پرستاری v. 修整;清理: 3:(فعل) تعمیر کردن، مرتب کردن 理 发 ︱ 清理 سلمانی کردن، مرتب کردن 把 书架理 一 理。 قفسه کتاب را منظم کردن n. 自然科学或物理学: 4: (اسم) دانش طبیعی، دانش فیزیک 理 科 ︱ 数理 化 |
lì |
n. 人体器官的效能: 1:(اسم) کاربرد ارگانهای بدن انسان 视力 ︱ 活力 قوه بینایی، نیروی حیات 他 的 听力 很好。 قوه بینایی او بسیار خوب است n. 力气: 2:(اسم) قدرت، نیرو، زور 体 力 ︱ 有力 نیروی فیزیکی، زور داشتن 我 一 定尽力。 |
lì 历 曆 |
v. 经过: 1:(فعل) عبور کردن، از سر گذراندن 历 久 طی دوره طولانی 历 尽辛苦 انواع واقسام رنج ها را متحمل شدن 会议 历 时五 天。 جلسه 5 روز طول می کشد adj. 过去的各个或各次: 2:(صفت) گذشته، مواقع و فصل های پیشین 历 年︱ 历 代 سالیان گذشته، دوران گذشته 我 们的 历 次 合 作都很好。 همکاری های گذشته ما همه خوب بوده است . n. 用年、月、日记录和计算时间的方法: 3: (اسم) شیوه شمارش و یاد داشت سال ، ماه و روز 公历 ︱ 农历 |
lì |
v. 站立: 1:(فعل) ایستادن ، برخاستن 立 正 خبردار! 坐立 不 安 بی آرام و بی قرار بودن 门口立 了 一 个告示。 دم در یک ابلاغیه چسبانده شده است. v. 订立;制定: 2:(فعل) تنظیم کردن ، تدوین کردن 立 法 ︱ 立 合 同 قانونگذاری، انعقاد قرارداد 立 户 |
lì |
adj. 吉利;顺利: 1:(صفت) خوشبخت ، موفق 吉利 خجسته ، خوشبخت 顺利 موفقیت آمیز n. 利润;利息: 2: (اسم) سود، بهره 利息 سود بانکی 一本万利 با سرمایه کم سود زیادی بردن n. 好处: 3:(اسم) خوبی، منفعت 这样对他有利。 |
lì |
n. 例子;例句: 1: (فعل) مثال، نمونه 举例 ︱ 例句 مثال زدن، برای نمونه n. 标准;规则: 2:(اسم) استاندارد، مقررات 条例 ︱ 体例 |
lián 连 |
v. 互相衔接: 1:(فعل) پیوند دادن، وصل کردن 连日 روزهای متوالی 一 个 连一 个 یکی پس از دیگری 两 句 话连起 来说。 دو جمله را به یکدیگر متصل کنید. prep.包括在内: 2:(حرف اضافه ) از جمله، من جمله 连他 一 共五 个 人。 با احتساب او پنج نفر هستند. 连包装一共有七八斤重。 با احتساب وزن بسته بندی جمعا هفت هشت " جین " شد. n. 连,军队编制: 3:(اسم) گروهان 连队︱ 连长 |
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |