CRI Online
 

داستان عاشقانه «عشق در اتاق غربی»

GMT+08:00 || 2009-04-22 21:16:00        cri

اگر درباره داستان های عاشقانه قدیمی چین صحبت به میان آید، مردم چین معمولا به یاد زوج عاشقی به نام های «جان شن» و «تسوی ین ین»، و خانم «هون نیان» که آنها را به هم معرفی و به ادامه ارتباط بین آنها کمک می کرد، می افتند. این داستان از زمان سلسله «تانگ» در هزار سال پیش به طور شفاهی میان مردم رواج داشته، اما در سلسله «یوان» در 700 سال پیش بود که با نوشته شدن آن توسط «وان شی فو» یکی از اپرانویسان معروف آن زمان، این داستان به یکی از پرنفوذترین داستان های عاشقانه قدیمی چین تبدیل شد. پیش از تعریف این داستان لازم است که اطلاعاتی درباره ساختار ساختمان های قدیمی چین داشته باشید. مسکن های بزرگ قدیمی چین طوری ساخته می شد که اتاق ها دور حیاطی قرار می گرفتند. در میان این اتاق ها، اتاق های سمت شرق حیاط مخصوص خانواده مالک بود و اتاق های غربی معمولا در اختیار مهمانان قرار داده می شد.

حال به خود داستان می پردازیم.

در حدود هزار سال پیش در زمان سلسله «تانگ» چین، مقام معادلِ نخست وزیر وقت این کشور فوت کرد. لذا، طبق سنت، خانم «جن» همسر این نخست وزیر همراه با «تسوی ین ین» دخترشان، «هون نیان» خدمتکار «تسوی ین ین» و 30 خدمتکار دیگر جنازه نخست وزیر را به زادگاهش منتقل می کرد تا در آنجا به خاک بسپارند. آنها در راه حرکت به زادگاه نخست وزیر به دلیل بسته شدن راه در شهری به نام «هه جیان» متوقف شده و مجبور شدند موقتا در یک معبد بودایی اقامت کنند. همزمان، آقای «جان شن» یکی از جوانانی که برای شرکت در امتحان انتخاب مقامات دولتی راهی پایتخت می شد، نیز در راه خود به همین شهر رسید و به یک دوست صمیمی خود به نام سرهنگ «بای ما» سر می زد. روزی «جان شن» برای سرگرمی به بازدید از این معبد بودایی رفته بود که «تسوی ین ین» را دید و پس از آشنا شدن با او به سرعت از او خوشش آمد. او برای ادامه ارتباطش با «تسوی ین ین» تصمیم گرفت عجولانه به پایتخت نرود و برای مدتی در شهر «هه جیان» بماند.


«جان شن» برای نخستین بار «تسوی ین ین» را دید

روزی هنگامی «تسوی ین ین» و خدمتکارش «هون نیان» در حیاط معبد دعا می کردند، جان شن در اتاق خود یک شعر را قرائت کرد: «نور زیبای ماه می تابد و زیر گل های بهاری تنهایم. چرا به ماه زیبا نگاه کردم و دختری زیبا نمی بینم؟» «تسوی ین ین» با شنیدن این شعر بی درنگ یک شعر دیگر را برای جواب به آن خواند: «مدت زیادی به تنهایی گذشت و جوانی زیبا بیهوده می گذرد. پسر شعر را قرائت کرد و دلش به حال دختر افسرده سوخت.» با رد و بدل کردن این شعرها، «تسوی ین ین» ذهنیت و خاطره خوبی از «جان شن» پیدا کرد.


«جان شن» شعر را برای «تسوی ین ین» قرائت کرد

در یک مراسم بزرگ دعاخوانی راهب معبد، «جان شن» و «تسوی ین ین» برای دومین بار یکدیگر را دیدند و عاشقِ هم شدند. چندی نگذشته بود که گروهی از نظامیان خائن معبد را محاصره کرد و قصد کردند «تسوی ین ین» را بربایند. خانم «جن» ناچار قول داد که هر کسی که بتواند آنها را نجات دهد، می تواند با «تسوی ین ین» ازدواج کند. «جان شن» از این ماجرا آگاه شد و نامه ای به دوستش یعنی سرهنگ «بای ما» ارسال کرد و از او خواست با سربازان خود خانواده «تسوی ین ین» را نجات دهند. ارتش سرهنگ «بای ما» خود را به محل رسانده و پس از شکت دادن محاصره کنندگان، خانواده «تسوی ین ین» را نجات داد.

اما خانم «جن» به وعده خود عمل نکرده و اجازه نمی داد «جان شن» «تسوی ین ین» را ببیند. «جان شن» بسیار ناراحت شد و از دلتنگی برای «تسوی ین ین» بیمار شد. اما آنها سازش نکرده و با کمک «هون نیان» نامه هایی را رد و بدل می کردند. به این ترتیب گذشت تا این که روزی آنها توانستند یکدیگر را ببینند و قرار گذاشتند بدون خبر دادن به خانم «جن» با هم ازدواج کنند. اما بالاخره خانم «جن» از این قضیه با خبر شد و از فرطِ عصبانیت «هون نیان» را پیش خود برد و می خواست او را مجازات کند. «هون نیان» نترسید و سعی می کرد خانم «جن» را متقاعد کند تا «جان شن» با «تسوی ین ین» ازدواج کنند. اعتراض خانم «جن» به تدریج کم شد و اجازه داد آنها با هم ازدواج کنند، اما مشروط بر این که «جان شن» در امتحان انتخاب مقامات دولتی اول بشود.


«جان شن» از دلتنگی برای «تسوی ین ین» بیمار شد


«جان شن» و «تسوی ین ین» نامه ها را رد و بدل می کردند


«جان شن» و «نسوی ین ین» بلاخره همدیگر را دیدند


«هون نیان» سعی می کرد خانم «جن» را متقاعد کند تا «جان شن» با «تسوی ین ین» ازدواج کند

لذا «جان شن» به شرکت در امتحان رفت و به میل خودش در آن اول شد. او به معبد بودایی در شهر «هه جیان» برگشت و از خانم «جن» خواست به وعده خود عمل کند و اجازه بدهد او با «تسوی ین ین» ازدواج کند. خانم «جن» جز پذیرفتن این درخواست، چاره دیگری نداشت.

به دلیل این که داستان در اتاق غربی یک معبد بودایی اتفاق افتاده، نام این افسانه «عشق در اتاق غربی» گذاشته شده است. به علاوه، با توجه به نقش کلیدی «هون نیان» در این داستان، نام او نیز در زبان و فرهنگ چینی به عنوانی نمادی از زنانی که به رسیدن دختران و پسران عاشق به یکدیگر کمک می کنند، استفاده می شود.

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید