![]() |
![]() |
|||
![]() |
|
![]() |
||
![]() |
||
![]() |
||
|
||
![]() |
||
![]() |
GMT+08:00 || 2009-05-12 17:17:17 cri | ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
qǐnɡ 请 |
Œv. 提出要求;希望实现: 1: (فعل) مطرح کردن درخواست؛ امیدواری به تحقق یافتن: 请假 مرخصی گرفتن 请教 مشورت کردن؛ مراجعه کردن 请客 مهمانی دادن 我想请你帮个忙。 از شما خواهش می کنم به من کمک کنید. v. 用于请求对方做某事,表示尊敬: 2: (فعل) با احترام از کسی برای کاری خواهش کردن: 请坐。 لطفا بنشینید. 请留步。 |
qiū |
n. 秋天;秋季: (اسم) پاییز؛ فصل پاییز: 秋季 فصل پاییز 春夏秋冬 بهار؛ تابستان؛ پاییز و زمستان 秋天来了。 |
qiú |
Œv. 恳请;乞求: 1:(فعل) درخواست کردن؛ تمنا کردن: 求教 راهنمایی خواستن 求助 از کسی کمک خواستن 求您帮我做一件事。 از شما درخواست می کنم کاری برایم انجام دهید. v. 要求: 2:(فعل) درخواست کردن؛ تقاضا کردن: 要求 درخواست کردن؛ تقاضا کردن 要求大家五点前到那里。 از همه درخواست کرد که پیش از ساعت پنج به آنجا بیایند. Žn.需要: 3:(اسم) تقاضا؛ نیاز: 需求 نیاز، مایحتاج 这种产品需求很大。 تقاضا برای این نوع فراورده ها بسیار زیاد است. v. 追求;探求;想办法得到: 4:(فعل) جستجو کردن؛ در پی چیزی بودن؛ تلاش جهت کسب چیزی کردن: 力求│寻求 تلاش کردن | جستجو کردن 追求 |
qiú |
Œn. 球形的东西: 1:(اسم) اشیای کروی؛ توپ: 眼球│雪球│气球 کره چشم | گلوله برف | بالن n. 球形的体育用品: 2:(اسم) لوازم و وسیله ورزشی کروی: 排球│足球 والیبال | فوتبال 篮球 بسکتبال 他喜欢打网球。 او تنیس بازی را خیلی دوست دارد. Žn. 地球: 3:(اسم) کره زمین: 全球 سراسر جهان 东半球 نیم کره شرقی n. 球类运动: 4:(اسم) توپ بازی: 昨晚看了一场足球赛。 |
qū 区 |
Œn. 分别;划分: 1:(اسم) فرق گذاشتن؛ تقسیم کردن: 区分│区别 فرق گذاشتن | تشخیص دادن 这两个词有什么区别? بین این دو کلمه چه فرقی وجود دارد؟ n. 某一片地方: 2:(اسم) ناحیه ای؛ منطقه ای؛ محلی : 城区│山区 ناحیه شهری | ناحیه کوهستانی 工业区 منطقه صنعتی Žn.行政区划单位: 3:(اسم) واحد منطقه اداری: 特区 منطقه اداری ویژه 自治区 |
qǔ |
Œv. 拿: 1:(فعل) گرفتن: 领取 دریافت کردن 取行李 بار را گرفتن 去银行取钱。 از حساب بانکی پول برداشتن v. 获得;招致: 2:(فعل) دست یافتن؛ باعث شدن: 获取│取暖 دریافت کردن | خود را گرم کردن 他这学期取得了不小的进步。 او در این ترم به پیشرفت شایانی دست یافته است. Žv. 选取;选择 3:(فعل) انتخاب کردن؛ برگزیدن: 选取 انتخاب کردن 给小孩儿取名字。 |
qù |
Œv. 去;到: 1:(فعل) رفتن؛ آمدن: 去上海 به شانگهای رفتن 去市场上买大米。 برای خرید برنج به بازار رفت. adj. 以往的;过去的: 2:(صفت) گذشته؛ قبلی: 我们去年到的中国。 ما سال گذشته به چین سفر کردیم. Žv. 除掉;减掉: 3: (فعل) کندن؛ از بین بردن؛ حذف کردن: 去掉 از بین بردن 去皮 پوست کندن 这句话去几个字就简洁了。 |
quán |
Œadj. 完整;完备: 1:(صفت) کامل؛ تمام؛ تام و تمام : 齐全 کامل 这里的物品很全。 کالاهای اینجا بسیار کامل است. adj. 整个的;全体的: 2:(صفت) کل؛ کلیه: 全面 همه جانبه، جامع، فراگیر 全世界 سراسر جهان 全球经济飞速发展。 اقتصاد جهان به سرعت رشد می کند. Žadv. 都;没有例外地: 3:(قید) تمام؛ بدون استثناء: 他们全去游泳了。 همه آنها به شنا رفتند. 同学们全来了。 |
què 确 |
Œadj. 坚决;坚定: 1:(صفت) قطعی؛ راسخ: 确定│确立 تعیین کردن | بنیاد نهادن 他确信自己一定会取胜。 وی اطمینان دارد که پیروز خواهد شد. adj. 符合实际的;真实的: 2:(صفت) منطبق با حقیقت؛ واقعی: 正确│准确 صحیح | دقیق 确有其事。 این یک حقیقت است. |
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |