CRI Online
 

Q

GMT+08:00 || 2009-05-12 17:17:17        cri

num. 七:

 (عدد) هفت:

七天七人

  هفت روز  |  هفت نفر

五加二等于七

پنج بر اضافه دو هفت است

Œn. 指一段时间:

1: ( اسم) مدتی:

假期

 مدت تعطیلات

学期

ترم

他一学期有8门课

او هر ترم 8 رشته درس دارد

n. 预定的时间:

2: (اسم) زمان معین شده:

过期定期

از موعد گذشتن |  موعد مقرر

如期完成任务

وظایف را در موعد مقرر انجام داد.

Žv. 等待;盼望:

3: (فعل) انتظار داشتن، چشم  داشتن:

期望期求

انتظار داشتن |  چشم داشتن

我们期待着你的早日回来

ما انتظار داریم که شما هرچه زودتر بازگردید.

qí

(齊)

Œadj. 整齐:

1: (صفت) تمیز و منظم:

整齐

تمیز و منظم

学生们站得很整齐

دانش آموزان به طور منظم ایستاده اند.

adj. 全;完备:

2: (صفت) کامل، تمام رسیده:

齐全齐备

همه آماده  |  کمال

同学们都来齐了همه دانش آموزان آمده اند.

qí

adj. 不一般的;稀罕:

(صفت) عجیب؛ غریب؛ کمیاب:

奇闻│奇事

اطلاع عجیب و غریب  |  چیزهای ندیده و نشنیده

他觉得这件事很奇怪。

به نظر او این امر خیلی عجیب است.

qí

v. 骑马;骑车:

(فعل)  سوار شدن بر اسب؛ سوار شدن بر دوچرخه:

骑车骑马

دوچرخه سواری  |  اسب سواری

他每天骑自行车上班

او هر روز با دوچرخه سر کار می رود.

qǐ

Œv. 起来:

1: (فعل) بلند شدن؛ پا شدن:

起床起立

از خواب بیدار شدن  |  برخاستن

他每天6点起床

او هرروز ساعت شش صبح  از خواب بیدار می شود.

v. 发生:

2: (فعل) رخ دادن:

起火

آتش گرفتن

起风了。

باد ورزیدن گرفت.

他的前期研究开始起作用了

تحقیقات قبلی او موثر شده است.

Žv. 开始:

3: (فعل ) آغاز کردن:

起飞

به پرواز درآمدن

起跑

به دویدن کردن

从今天起,你最好每天喝一杯牛奶

از امروز بهتر است هر روز یک لیوان شیر بخورید.

qì

(氣)

Œn. 气体

1: (اسم ) گاز؛ بخار:

空气 | 天然气

   هوا  |  گاز طبیعی

n. 气候;天气:

2: (اسم ) آب و هوا:

天气气象

  آب و هوا  |  هوا شناسی

今天天气很好

آب و هوای امروز خیلی خوب است.

Žn. 气味:

 3: ( اسم) بو:

香气

بوی خوش

香水的气味很好闻

بوی عطر بسیار دلپذیر است.

v. 生气;使生气:

4: (فعل ) عصبانی شدن؛، کسی را عصبانی کردن:

气人

عصبانی کردن کسی

她被气哭了

او از عصبانیت گریه کرد.

qì

n. 固体或液体受热变成的气体

(اسم ) گازی که از گرم شدن مایه یا جامدی تولید شده باشد:

汽水汽油

  نوشابه گازدار |  بنزین

他开汽车去拉货

او با خودرو کالا حمل می کند.

qiǎ

Œv. 夹住;不能活动:

 1: (فعل ) گیر کردن؛ نمی تواند حرکت کند:

打印机卡纸了

کاغذ در چاپگر گیر کرده است.

n. 夹东西的器具:

2: (اسم ) گیره:

发卡 | 皮带卡子

  گیره مو |  سگک کمربند

Žn. 关卡;检查站:

3: (اسم) گذرگاه مرزی؛  ایستگاه بازرسی:

关卡

گذرگاه مرزی

qiān

num. 一千:

(عدد)  یک هزار:

千克千米

کیلوگرم  |  کیلومتر

这块石头有一千多斤

وزن این سنگ بیشتر از یک هزار جین (هر جین معادل نیم کیلوگرم) است.


1 2 3
اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید