دیدار پاییزی

شاید حال و هوای ما هم فصلی است. هر فصلی با حال خودش هوای جدیدی به ما می دهد. حالی که مثل بهار سبز است یا مثل تابستان داغ. حالی که در زمستان گرما را می جوید در هر جا و فرصتی و حالی پاییزی که بیقراری برای رسیدن.

حال پاییزی حال این روزهاست.

گویا قراری داری برای دیدن دوستی یا منتظری و میدانی کسی در راه است یا فراموش کرده ای کار خیلی مهمی را و خودت نمی دانی و...... هزار و یک چیز دیگر که شاید در فصل های دیگر مهم بودند اما در پاییز نه. در پاییز این چیز ها مهم نیست اصلا. پاییز فصلی ست که برای روح سرگردان است و حیرانی در میان باغ ها و جستن باقی مانده ای از خاطرات که دیر زمانی ست به خاطر نیامده اند.

در پاییز باید دنبال برگ های زرد دوید و دلهره ای شیرین داشت بی دلیل.

در پاییز باید خیس شوی از باران و سردت شود گاه و بیگاه.

در پاییز باید مثل ابرها بغض داشته باشی و گاهی باید بدوی از این سو به آن سو با باد.

پاییز است. به گفته استاد بزرگ اخوان ثالث:

داستان از میوه های سر به گردون سای اینگ خفته در تابوت پست خاک می گوید

پادشاه فصل ها پاییز