CRI Online
 

از بام تهران تا خیابان ولیعصر و دیگر هیچ

GMT+08:00 || 2013-08-31 18:41:13        cri
وقتی پاتو از خونه بیرون می زاری یه چیزایی هست که در لحظه دلت براشون تنگ می شه، شاید یه کتابی باشه که نمی تونی زمین بزاریش، یا اینقد خوابت میاد که تو اون لحظه رختخوابت رو می خوای و شاید هم یه خواهر زاده عزیزی که تازه بدنیا اومده و خیلی چیزهای دیگه. اما خب خیالت راحته که تا پایان روز برمیگردی خونه و می تونی همه اون چیزها رو در کنار هم داشته باشی.

اما برای من که از خونه که چه عرض کنم از کشورم دورم، این دلتنگی ابعاد گسترده تری رو در بر می گیره و دیگه به کتاب و متکا و این چیزهای کوچیک دلت راضی نمی شه، هر روز دلت یه بهانه ای رو می گیره…

یک روز نون سنگک خاشخاشی، یه روز ساعت ها قدم زدن تو خیابون ولیعصر، یه شب دربند و آب انار، یه شب بام تهران و آش رشته با دوستات، یه روز خواهر و حرف های تموم نشدنی و از همه عزیزتر مامان و بابا…. که با یه اراده یک روزه هم نمی شه به همه این ها دست یافت و باید برای رسیدن به این ها یک برنامه ریزی یک ساله داشت تا بشه شاید یک ماه رو به همه اونها اختصاص داد.

البته خیلی چیزها هم هستند که هیچ دل تنگی ندارند و دلت نه تنها تنگ نمی شه که حتی از نبودنشون هم خیالت راحته، اما دلتنگی ها نسبت اون ها برتری دارند و تو هرجور که فکر کنی می بینی نمی تونی به راحتی از کنار این دلتنگی ها بگذری... اما چاره ای هم نیست گاهی باید صبور بود

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید