|
||
GMT+08:00 || 2013-05-27 09:18:01 cri |
حكايت از گلستان سعدي
اول هرگز از دور زمان نناليده بودم و روی از گردش آسمان درهم نكشيده، مگر وقتي كه پايم برهنه مانده بود واستطاعت پای پوشی نداشتم به جامع كوفه در آمدم، دلتنگ، يكي را ديدم كه پای نداشت، سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی كفشی صبر كردم.
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |