CRI Online
 

آرگو، از واقعیت تا فیلم

GMT+08:00 || 2013-02-26 19:24:36        cri

در سالی که فیلم جدایی نادر از سیمین جایزه را از آن خود کرد، برخی دیدگاه ها بر این مبنی بود که برنده شدن جدایی نادر از سیمین، بخشی از روند سیاسی پشت صحنه و همیشگی مراسم اسکار است که نتایج پایانی اسکار را تحت تاثیر قرار می دهد و به ویژه که فیلم درباره جامعه یا کشوری باشد که در زمان حال برگزاری مراسم، کانون توجه باشد و رایزنی و گفتگو درباره اش، نقل محافل سیاسی و اجتماعی باشد. در آن سال که جدایی، جدای از بدخواهان و خیرخواهان وطنی و غیروطنی، گوی سبقت را ربود و بر تخت افتخار نشست، هر که حتی فیلم را دیده و ندیده این نکته را به رخ کشید که این انتخاب سیاسی است و جدایی، فیلمی در این حد و اندازه ها نبود و هزار و یک دلیل و برهان دیگر که ناشی از خود زنی و غریب پرستی برخی ایرانیان است و در آن شکی نیست.(حال این حقیقت دردناک است یا خوشایند، بماند). با این حال باعث افتخار و سربلندی بود جای گرفتن تندیس طلایی و ارزشمند اسکار در دستان فرهادی بزرگ و دوست داشتنی. این پیروزی یا به عبارتی دیگر انتخاب داوران و مخاطبان همواره به یاد ماندنی و خاطره انگیز خواهد بود برای ایرانیان.

اما امسال (البته هنوز از باور سیاسی بودن برخی انتخاب ها در اسکار دست بر نداشته ایم!!!) فیلم آرگو به کارگردانی بن افلک به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد و باید گفت که پاکتی که نام این فیلم در آن به عنوان بهترین فیلم قرار داشت به دستان بانوی اول آمریکا یعنی خانم میشل اوباما باز شد و این خبر هیجان انگیز از زبان ایشان به گوش همگان رسید. وقتی دست اندرکاران این فیلم روی صحنه قرار گرفتند، کارگردان، بن افلک با هیجان از تمام دوستان آمریکایی، کانادایی، ترک و ایرانی خود تشکر کرد و ...... . بر اساس همان باور سیاسی بازی اسکار، گویا امسال این سیاسی بازی به کام ما نبود و آب به آسیاب کس دیگری ریخت.

به فیلم که با نگاهی گذرا بنگریم نکاتی به دست می آید که مخاطب را بی نیاز از دیدن دوباره فیلم می کند. فیلم هالیوودی است و مثل آثار دیگر هالیوودی قهرمان پرور. قهرمانانی که نماینده ارتش یک نفره ای هستند که در سال های دور با بازی بزرگان بزرگی مانند استالونه، شوارتزنگز و ویلیس و دیگران به نمایش گذاشته می شدند. اما امروزه و برای تصویر کشیدن داستانی که در حقیقت طور دیگری اتفاق افتاده است و به شکل هالیودی روایت شده است، روایت و ترفند و قهرمانی دیگر لازم است.

داستان از این قرار است که هنگام تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان انقلابی ایرانی، شش نفر از کارمندان سفارت آمریکا به سفارت کانادا در تهران پناه برده و مخفی می شوند و برای رهانیدن آنها از ایران سازمان سیا یکی از ماموران خود را وارد ایران کرده و با مدیریت و نظارت سازمان اطلاعاتی کانادا و سفارت کانادا در ایران، این شش نفر به عنوان دست اندر کاران ساخت یک فیلم به نام "آرگو" از ایران خارج می شوند. این حقیقت است و بخشی از تاریخ. اما آنچه در این فیلم تصویر شده است حکایت دیگری است.

تصویری که در این فیلم از اجرای این نقشه فرار نمایش داده می شود بیشتر به تخیل و دروغ های مصلحتی و گاه عمدی شباهت دارد. تونی مندز، مامور بازنسشته سازمان سیا که برای ماموریت به ایران آمده بود، در گزارش خود آورده است که بدون هیچ مشکل و مانعی از فرودگاه خارج شدیم و در جای دیگری از اسناد مربوط به این ماموریت آمده است که مراحل اجرایی و نظارت بر این ماموریت فقط به دست ماموران کانادایی انجام شده است زیرا آمریکایی ها نمی توانستند ارتباطی با ایران داشته باشند. در حقیقت خبری از تعقیب و گریز در باند فروگاه و تعلیق و هیجان های ساختگی در روند رسیدن به هواپیما وجود نداشته و همچنین زندگی شخصی مندز دنیای واقعی هیچ ارتباطی با تونی مندز درون فیلم ندارد و کاملا شخصیت جدیدی خلق شده است. چاشنی های هالیوودی این فیلم برای روایت یک داستان حقیقی و بازسازی برهه ای از تاریخ بیش از حد بوده که در این باره، منتقدان آمریکایی نیز انتقاداتی را به فیلم وارد می دانند. ایجاد هیجان و تعلیق در برخی از صحنه رنگ و بوی خوبی برای فیلم فراهم آورده و آن را در چارچوب ساختاری مورد پسند مخاطب سینمای هالیوود قرار می دهد. به ویژه که بازی خود افلک در فیلم از نقاط قوی فیلم است.

از دیدگاه دیگری که شاید ویژه من نویسنده ایرانی باشد، تصویر ناجوانمردانه ایران و ایرانیان در فیلم از آن روزها است. برخورد های خشن همراه با فریاد و رفتار خشونت بار، بدبینی و انتقامجویی از خارجیان، نگاه های طلبکارانه و هوسبار و گاه وحشیانه و تصویر انسان به دار آویخته در خیابان های تهران، همه و همه فرسنگ ها به دور از جامعه دیروزی و امروزی ایران است. کشتن فردی که به جرم ارتباط با حکومت پیشین در کنار خیابان تیربار می شود، بیشتر یاد آور کشتارهای نازی ها در فیلم های مربوط به جنگ های جهانی است تا ایران در حال انقلاب. مردمی که به واسطه ویژگی های حکومت شاهنشاهی در ارتباط نزدیکی با کشورهای غربی بوده و حضور مهمانان خارجی برای آنان پدیده ای جدید نبوده است که با دیدن آنان در بازار یا فرودگاه نیاز به پرخاش و فریاد یا اثبات عقاید دینی و ملی خود داشته باشند. به باوری دیگر آرگو در سال های انقلاب برای نجات شش نفر برنامه ریزی و اجرا شد اما آرگو 2013 آن را دستمایه ای قرار داد تا تصویری سیاه و غیر قابل تحمل همراه با توحش اعراب دوران جاهلیت، از مردم ایران ارایه دهد و ذهنیت مردم آمریکا را برای هر نوع اعمال نظر و اقدام ناجوانمردانه در قبال ایران آماده سازد.

آرگو در معیار های سینما و سرگرمی، اثری جالب و دیدنی است و ارزش یکبار دیدن را دارد اما از دیدگاه روایت و بازسازی یک اتفاق واقعی، کمیتش بد جوری می لنگد. ای کاش در ابتدای فیلم جمله " بر اساس یک داستان واقعی" بر تصویر حک نمی شد، تا می توانستیم به ضرب جذابیت ها و هیجان فیلم، سیاهی هایش را کمی سفیدتر ببینیم.

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید