|
||
GMT+08:00 || 2012-11-19 20:00:02 cri |
این روزها خبر خوش می رسد که پای جدایی پس از قله های بلند افتخار برای خودش، به پکن باستانی رسیده است. درود و خوشامدگویی تمام کسانی که با این نام آشنا هستند را برای خود خرید و چون رسم ایرانیان و باستانیان، هنر را جای برتر و مهتری باشد.
اکران عمومی فیلم جدایی نادر از سیمین گذشته از تمام آنچه که درباره این فیلم، چه به راست و دوروغ، چه به انصاف و نامردمی گفته می شود، سرشار از غرر است و سربلندی برای ما که اهل هنر و هنرمندان را می ستاییم، حساب بدخواهان و تنگ نظران و تمام آنان که اندیشه تصاحب ذوق هنری فرهادی داستان را دارند بماند برای خودشان و همداستان هایشان، که قدر کار هنرمند به رایزنی و قیمت گذاری نیست بلکه در گرو ذات هنر است و خود هنرمند که هر چه بالاتر بیندیشد، همانقدر هم ارجمندتر خواهد بود.
اما نکته دیگری که دور همه این داستان ها گاهی آزارنده است و گاهی اندوه بار، نامهربانی هاست. نامهربانی از ندیدن و نشناختن. بی مهری به خاطر نگاه کردن از سوراخی تنگ و فراموش کردن جهانی که فقط به دور عزیز کرده ای نمی چرخد و نظامی دارد.
القصه، هر چه که باعث شده این جدایی به سراسر جهان کشیده شود و جهانیان آن را بپسندند و بستایند مثل "هر کسی از ظن خود شد یار من" است. هر کسی را نظری و نگاهی و در جای خود محترم. اما آنچه گفتم آزارنده است عادتی پست و ناروای برخی است که در خیال خود فکر می کنند با نکوهیدن و کوبیدن و مزدور خواندن و کم انگاشتن برخی بر قدر و جای خود می افزایند که باید گفت نه جانم! راه چیز دیگری است و جای، مکانی دیگر. با بد گفتن از آنچه دیگری از دیگران و دیگران شنیده است نه قدر هنر کاسته می شود و نه پرچمی به نام بدگو افراشته. آنچه به نظر می رسد و از شخصیت فرهادی بر می آید این است: داستانی به سادگی روایت شده است. گره ای که در پایان به دلیل باورهای مذهبی زنی حق را به حق دار می رساند، در داستان ایجاد شده است که گشایش آن به روند اصلی داستان کمک چندانی نمی کند و جدایی همان جدایی است که مجالی برای اندیشیدن می طلبید و این مجال به دست آدم های داستان داده شد. کشیدن بار زحمت و پر افتخار نگهداری از پدر بیمار، در کنار هم بودن افراد خانواده در سختی ها، اندیشه برای آینده فرزند از دیدگاه پدر و مادر، تلاش برای کشودن گره ای که اتفاقی در میان کشمکش مهاجرت و رفتن و نرفتن افتاده است، همه و همه داستان هایی است که در زندگی روزمره ایرانیان وجود دارد و روایت بخشی از آن در یک الگوی کوچک تر و در قاب کوچک تر سینما، بارها انجام شده است و حال نگرش و دیدگاه هنری مردی چون فرهادی بار دیگر آن را به تصویر کشیده است. حال هر چه دیدگاه خوراندنی و چپاندنی است را که نمی توان به اثری روان و روایتی اجتماعی وصله کرد. اگر کسانی به قصدی و هدفی و غرضی، گزافی گفته اند به حق یا ناحق، حس هموطن دوستی و هنرپروری و هنرمندستایی ایرانیان است که نباید بگذارد لافی به گنجینه ای تاریخی و باستانی ترجیح داده و قدر هنرمند و هموطن به فراموشی سپرده شود.
با تمام این داستان ها کسب جایزه اسکار و افتخاراتی که برای اولین بار در تاریخ هنر ایران ثبت می شوند اول به نام مردی به نام اصغر فرهادی است و پس از آن نشانی است در کنار نشان های افتخار ایرانیان در طول تاریخ هنر.
به امید پایان جدایی ها و آغازهایی شیرین.
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |