CRI Online
 

بچه های صحرا در حال تماشای دریا

GMT+08:00 || 2013-05-30 16:01:07        cri

(نوار آواز)

آرزو: آوازی که شنیدی ترانه ای بود که چهار دختر اویغور در مقابل میکروفون اتاق پخش قطار ارومچی به شانگهای خواندند و می خواستند این آواز را به هو جینگ یو معلم زبان انگلیسی شان تقدیم کنند. آنها با چنین روشی عشق و علاقه خود را به معلم شان بیان کردند. با شنیدن این آواز، چشم های هو جینگ یو که در واگن قطار نشسته بود، از اشک شوق خیس شد.

امیر: سلا م و درود بر شما شنوندگان گرامی بخش فارسی رادیو بین المللی چین.

آرزو: من هم سلام می کنم به شما دوستان همراه برنامه مسلمانان چین.

امیر: خانم آرزو آواز و ترانه زیبایی رو شنیدیم در آغاز برنامه و می خواستم بدانم که این ترانه زیبا با موضوع برنامه ما ارتباطی دارد و اینکه ما در این برنامه درباره این ترانه با دوستانمان گفتگو می کنیم؟

آرزو: در پاسخ سوال شما باید بگویم که برنامه این هفته ما درباره معلم دخترانی است که این ترانه را به عنوان هدیه و به نشان سپاسگزاری از ایشان به او تقدیم کردند.

(نوار)

آرزو: احساس می کنم که خاطرات زیادی نمایان شد مانند مناظر زندگی، تحصیل، تمرین رقص و گردش در بیرون شهر. در روزهای معمولی، ما همانند اعضای خانواده در کنار هم بودیم. اگر تو اعضای خانواده خود را به مقصد دیگری ترک بگوی، حتما دلت برای آنها تنگ می شود. تورفان مثل خانه دوم من است. یادم هست که یکی از شاگردان کارتی به من داد و روی آن نوشته شد: معلم عزیز، نرو. امیدوارم که بتوانم همراه با تو بزرگ شوم. اما من نمی توانم برای تمام زندگی همراه آن ها باشم.

امیر:هو جینگ یو اهل استان نین بوی چین است. او زمانی که یک دانش آموز دبیرستانی بود، در شین جیانگ با یک معلم خارجی اهل نیوزیلند که در همان شهر تدریس می کرد، برخورد کرد. این معلم به هو جین یو گفت که شاگردان اینجا بیش از هر چیز به یک معلم زبان انگلیسی نیاز دارند.

آرزو: هو جین یو بی درنگ و بدون هیچ تردیدی آمادگی خود را برای تدریس زبان انگلیسی در این شهر اعلام کرد. ماه سپتامبر سال 2011 وی پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه به بخش دور دست و فقیرنشین "دا لان کان" شهرستان شان شان شین جیانگ رفت و در آن جا معلم شد.

امیر: وی با اشاره به خاطرات خود در نخستین روزی که وارد دبیرستان شد، به خبرنگار ما می گوید:

(نوار)

آرزو: یادم است که در آن زمان در دبیرستان ما یک چاه وجود داشت. آب چاه خیلی تمیز نبود. وقتی که وارد دبیرستان شدم، دانش آموزان با خوشحالی با بطری از چاه آب آورده و به من دادند. دیدم که در بطری شن ته نشین شده و آن ها به من توصیه کردند که آب بالای بطری را بخورم.

امیر: دبیرستان به صحرای کومتاگ نزدیک و دارای 13 کلاس و بیش از 300 دانش آموز و معلم است. به غیر از هو جینگ یو، همه معلم ها و شاگردان اویغور هستند. هو جینگ یو مسوول تدریس زبان انگلیسی و زبان قوم هان به 8 کلاس است. هو به خبرنگار می گوید:

(نوار)

آرزو: اگر به دوردست ها نگاه کنیم، تنها صحرا، شنزار و کویر "گوبی" را می بینیم. من همیشه عکس هایم را به دانش آموزان نشان می دهم. آن ها با دیدن شهرها و دریا که فاصله ای دور با آن ها دارد، این عکس ها را بسیار تحسین می کنند و مشتاق دیدن دریا هستند.

امیر: زندگی و تدریس در این منطقه دوردست و فقیرنشین، بسیار ساده است اما این تجربه در عین سادگی، خشک و خسته کننده نیست. هو همیشه تحت تاثیر دانش آموزان قرار می گیرد. پس از درس، بچه ها وی را خواهر بزرگ صدا می زنند. بعضی از دانش آموزان می دانستند که هو برنج دوست دارد، برنج از خانه خود آورده و آرام و بدون آنکه کسی ببیند، روی میز هو می گذاشتند.

آرزو: یک بار هو آرزوی بچه ها را از آن ها پرسید و همه بچه ها گفتند که یک آرزوی مشترک دارند و آن تماشای دریاست. هو در سایت اینترنتی، فعالیتی تحت عنوان "آرزوی دریایی بچه های صحرا" برگزار کرد. این فعالیت مورد حمایت کاربران زیادی از مناطق مختلف سراسر چین قرار گرفت.

امیر: در مدت سه ماه، هو هزینه کافی برای بردن بیست و پنج دانش آموز به ساحل دریا را جمع آوری کرد. قطار با سرعت به پیش می رود. پلیدا، یکی از دختران در کنار پنجره قطار نشسته است.

(نوار گفت و گوی خبرنگار با پلیدا)

"خبرنگار: در شین جیانگ چنین جای سرسبز وجود دارد؟"

"پلیدا: هست. اما بسیار کم است."

"خبرنگار: می دانی نام آن گیاه ها چیست؟"

"پلیدا: درخت، علفزار، گل، چای و گندم."

"خبرنگار: تورفان چه چیزهایی دارد؟ "

"پلیدا: هندوانه، خربزه و انگور."

امیر: دیلیشا پسری 14 ساله است که مدام در حال عکس گرفتن است. وی با افتخار به ما گفت که پیش از این سفر، با کار کردن در یک کارخانه پول در آورده و این دوربین را خریده است.

(نوار)

"دیلشا: خودم این دوربین را خریدم. من برای 16 روز در کارخانه ای به حمل و نقل چمدان ها کمک کردم. بیش از 500 چمدان که هر کدام بیش از 15 کیلوگرم وزن داشت، جابجا کردم."

آرزو: از شمال غرب به جنوب شرق، 2500 کیلومتر فاصله وجود دارد. هو جینگ یو و بچه ها پس از سه روز سفر، سرانجام به ساحل دریای شهر نین بو رسیدند.

(نوار)

"چه چیزی دیدید؟" "دریا!" "دریا همان دریایی بود که در ذهن تان داشتید؟" "بله، همان است." "حالا چه کاری می خواهید بکنید؟" "شنا!"

"دریا بسیار جالب است. در شین جیانگ دریا و صدف نیز نیست. ما بسیاری از صدف ها را بر داشتیم. بسیار خوشحالیم. صدای صدف دلنشین است. این صدای دریا است"

امیر: بچه های صحرا حتی فرصت نمی کنند که لباس خود را عوض کنند و وارد دریا می شوند. آن ها مثل ماهی در آب دریا شنا می کنند. موجاپا با هیجان به پدرش زنگ می زند. او با گوشی همراهش در دست کنار دریا ایستاده و گوشی خود را بالا می گیرد و با صدای بلند به پدرش می گوید که این صدای دریاست.

هو جینگ یو به خبرنگار می گوید:

(نوار)

آرزو: "در تورفان صحرا هست و شنزار. در ساحل دریا نیز شنزار هست. اما تفاوت بین آن ها بسیار زیاد است. آوردن بچه ها تا استان جه جیانگ تحقق آرزوی آن ها است. امیدوارم که آن ها در آینده همچنان آرزوهایی داشته باشند."

امیر: "سیدیک نیاز" مدیر مدرسه بچه ها، بسیار از فعالیت هو جینگ یو حمایت می کند. وی به خبرنگار سی ار آی می گوید:

(نوار)

"می دانید که تورفان جای کم آبی است. به دلایل اقتصادی، بسیاری از مردم نمی توانند به بیرون از تورفان بروند تا جهان خارج را ببینند. 25 دانش آموز به شهر نین بوی استان جیه جیانگ رفتند و آن ها بسیار خوشحالند. من هم بسیار خوشحالم. ما عشق مردم مناطق مختلف را حس کرده ایم. این کار بر زندگی بچه ها در آینده تاثیر مثبتی می گذارد."

آرزو: بچه ها با روش های مختلف سفر خود را به دریا گرامی می دارند. عریکمو دریا را نقاشی کرده است. (نوار) "اینجا کوه است، آفتاب هم دیده می شود. اینجا هم یک سنگ است. این پرنده دریایی است. این شنزار در کنار دریا است. می خواهم این نقاشی را به هم کلاسی ها، پدر و مادرم نشان بدهم. از همین حالا به خوبی درس می خوانم. می خواهم پس از بزرگ شدن، مثل معلم هو بچه های شین جیان را به ساحل دریا ببرم."

امیر: پس از سفر به دریا، هو 25 دانش آموز را به دبیرستان فرستاد. تدریس وی در این دبیرستان تمام شد. وی در راه برگشت به زادگاه خود، آواز بچه ها و حرف هایشان به خاطر می آورد.

(نوار)

آرزو: دختری می گوید: امیدوارم که بتوانم بار دیگر معلم هو را ببینم. نمی خواهیم از او جدا شویم. ...)

امیر: داستان و یا بهتر بگویم حقیقت بسیار زیبایی بود که شنیدیم و همواره باید یاد و خاطره معلمانی مثل معلم هو را گرامی داشت

آرزو: و باید در شیوه های آموزشی به تلاش های معلمان فداکار و زحمتکش نیز توجه کرده و از اقدامات خلاقانه و همچنین دلسوزانه آنها حمایت کرد تا انگیزه خود برای خدمت به مردم را از دست نداده و به راه خود ادامه دهند.

امیر: شنوندگان عزیز و گرامی از توجه شما به برنامه این هفته مسلمانان چین سپاسگزارم.

آرزو: به امید آنکه در هفته های آینده با برنامه ای جدید در خدمت شما باشیم، خانگهدار.

امیر: خدا نگهدار

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید