|
||
GMT+08:00 || 2012-08-03 19:12:17 cri |
قصد ندارم در این برنامه، که دیدگاه ما خارجی ها نسبت به کشور چین است، بحث اخلاقی داشته باشم، خیر! این ها را گفتم، تا اشاره ای کنم به سفر یک هم وطن از ایران به سرزمین عجایب، به کشور چین! این هم وطن که "مهبد" نام دارد، از همان ابتدای تصمیم گیری خود برای مسافرت را یک شانس می داند تا زمانی که پس از هفت روز، سفرش به پایان می رسد و به میهن باز می گردد.
مهبد، جوان بیست و شش ساله که مهندس عمران است، می گوید: من هم مثل بسیاری دیگر از ایرانی ها از شگفتی های چین بسیار شنیده بودم! از معماری گرفته تا تفاوت های فرهنگی بسیار در میان ملیت های مختلف که در این کشور، به طور مسالمت آمیز با همدیگر زندگی می کنند. بنابراین همیشه دوست داشتم به این کشور سفر کنم، و عجایب این سرزمین، از جمله دیوار عظیم آن را بتوانم از نزدیک ببینم و عظمتش را لمس کنم!
با توجه به رشته تحصیلی مهبد، یعنی مهندسی عمران، چگونگی ساخت و ساز در این کشور و ترکیب و شکل ساختمان ها مخصوصا برج ها برای وی بسیار جالب بود.
او می گوید: در حقیقت من معماری و ساخت و ساز مدرن را بیشتر می پسندم، اما این دلیل نمی شود که نخواهم خلاقیت معماران چین باستان را ببینم. به نظرم به خوبی می شود از تمام آثار سنتی ایده هایی نو برای ساخت و سازهای امروزی گرفت.
البته این جوان ایرانی اعتراف می کند که وقتی همراه دوستان خود به پارک کوهپایه ای "با دا چو" رفته بود، بیش از آن که معابد زیبا در این پارک و منظره سبز و بکرش نظر او را به خود جلب کند، ساخت وساز و بازسازی در پارک و اسکلت بناهایی که در حال ساخت و ساز بودند، نظرش را جلب کرد!
مهبد می گوید: وقتی دقت کردم، متوجه شدم که با چه نظمی کارگران مشغول کار هستند. سنگ های کف، چنان با ظرافت چیده شده بودند که می توانم بگویم، حتی کم تر از یک سانت هم کجی نداشتند!
این مهندس جوان که خود در یکی از شهرهای شمالی ایران زندگی می کند، طبیعت و پاکیزگی پارک باداچو را نیز می ستاید و می گوید: شمال ایران، گذشته از دریای آبی و زیبا، طبیعت سبز فوق العاده ای نیز دارد. طبیعتی که هربار وارد جنگل هایش می شوی، احساس می کنی وارد یک منطقه جدید شده ای!
او ادامه می دهد: نمی خواهم طبیعت شمال ایران را با این پارک مقایسه کنم، اما واقعا می گویم که تصور نمی کردم چنین پارک زیبایی در شهر پکن، که به نظر می رسد، شهری با آب و هوای خشک است، وجود داشته باشد!
جوان ایرانی می افزاید: یک روز پیش از آن که به این پارک بروم، پکن با بارندگی سنگینی روبرو بود، بنابراین، آثار بارندگی همچنان در این پارک باقی مانده و آب از کف قسمت هایی از پارک جاری بود که این خود زیبایی خاصی به فضا بخشیده بود، به خصوص این که با تابش آفتاب بر روی آن، منظره ای زیبا به وجود می آمد.
از ویژگی های دیگر این پارک، علاوه بر طبیعت زیبا و وجود معابد و بودایی ها با لباس های ویژه ی خود، وجود وسایل تفریحی مانند، تله کابین، سورتمه و دیگر لوازم تفریحی است.
البته مهبد در بازدید خود از پارک، کمی دیر به قله کوه رسید، بنابراین تا زمان برگشت او از مسیر، و پیدا کردن راه استفاده از این لوازم، دیگر کسی برای پاسخگویی وجود نداشت و او مجبور شد تنها با گرفتن چند عکس، یک یادگاری برای خود داشته باشد.
به دیر رسیدن و از دست دادن چند فرصت تفریحی، اشاره کردم، یادم آمد که با شنیدن خاطرات مهبد، اصلا بحث خوش شانسی و بدشانسی رادنبال نکردیم.
چرا که مهبد عنوان می کرد که حضورش در چین، کاملا اتفاقی و از سر خوش شانسی بوده است.
اما وقتی می گوید، همین که به پای دیوار عظیم چین رسیدم، باران شروع کرد به باریدن،
این جا را دیگر باید گفت، بد شانسی بزرگ!
مهبد می گوید: من روز 5 شنبه وارد پکن شدم. از اخبار هواشناسی شنیده بودم که آن روز هوا بارانی خواهد بود. اما خب، طبق برنامه چیده شده توسط لیدر تور، مجبور بودیم با برنامه گروه پیش برویم. به خاطر همین در آن هوای بارانی بیشتر حرص خوردم تا این که لذت ببرم از شگفتی های یکی از عجایب هفتگانه جهان!
بهرحال مهبد دست خالی نمی توانست از این فضای تاریخی خارج شود، بنابراین به همراه دیگر دوستانش، از دیوار و بناهایی که در مسیر پله ها وجود داشت، چند عکس گرفت.
البته او می گوید: اگرچه در آن لحظه خیلی ناراحت شدم که نتوانستم به خاطر وجود مه غلیظ از چشم انداز و نمای دور دیوار عکس بگیرم، اما پس از آن که تعدادی از عکس ها را دوستانم دیدند و کلی تحسین کردند که وجود مه غلیظ چه زیبایی به دیوار بخشیده، کلی خوشحال شدم و راستش پشیمان از این که چرا دقیق تر و با حوصله تر عکس نگرفتم!
بگذریم از خوش شانسی و یا بد شانسی جناب مهبد!
بازدید از میدان "تیان آن من"، "شهرممنوعه"، "باغ وحش پکن"، "قصر تابستانی" و قدم زدن و خرید در پیاده رو - خیابان "وان فو جینگ"، " سن لی تون" ، "شیدان" و میدان "وندا" از جمله فضاهایی بود که این مهمان ایرانی توانسته بود در سفر هفت روزه اش به شهر پکن، از حضور در این اماکن لذت ببرد.
نکته جالبی که مهبد هنگام بازدیدش از شهر ممنوعه به آن اشاره می کند، وجود دستگاه های مترجم است. یکی از مشکلات مسافران ایرانی که به زبان چینی یا انگلیسی به خوبی آشنا نیستند، استفاده از توضیحات لیدرهایی است که به این زبان ها صحبت می کنند. بنابراین، اگر مسافران پیش از شروع بازدید خود درباره محل مورد نظرشون اطلاعاتی کسب نکرده باشند، نمی توانند، از تمام جذابیت های اماکن تاریخی و تفریحی لذت ببرند. اما برای مهبد خیلی جالب بود که متوجه شد در میان ده ها زبان خارجی، زبان فارسی هم وجود دارد. بنابراین او با خوشحالی، یک دستگاه مترجم فارسی کرایه کرده و بازدید خود را شروع می کند.
البته مسافر ایرانی از این مساله بی اطلاع بود که راس ساعت 17 بایستی همه بازدید کنندگان از این فضای تاریخی خارج شوند. او می گوید: با آرامش در حال گوش کردن صدای آرام مترجم بودم که با طمانینه درباره تاریخچه بناها توضیح می داد، همینطور آرام قدم می زدم که ناگهان متوجه شدم، عده ای در مسیر مخالف من در حال دویدن هستند، من که غرق در تاریخ شده بودم و در افکارم به قسمت های جنگی رسیده بودم، یک لحظه وحشت زده شدم، اما با اشاره لیدر گروه متوجه شدم که ساعت بازدید به پایان رسیده است و باید هرچه سریع تر دستگاه را به مسوول جمع آوری آن تحویل بدهم.
خوردن غذاهای چینی هم از دیگر تجربه های جالب برای مهبد بود. او می گوید: قبل از سفرم به کشور چین، به کشور ترکیه سفر کرده بودم. فرهنگ و آداب آن ها بسیار به کشور ما نزدیک است. به خصوص این که بسیاری از خوراک های آن ها به مذاق ما خوش می آید.
اما وقتی می خواستم به چین سفر کنم، کمی نگران بودم. متاسفانه قبل از سفر هم دچار مسمومیت شده بودم. به هرحال با خودم تصمیم گرفته بودم که در پکن، تنها پلو و ماست بخورم. (ظاهرا، مهبد خبر نداشته که گیر آوردن ماست با طعم ایرانی در این شهر، بسیار مشکل است. چرا که چینی ها اغلب از ماست شیرین و یا ماست های میوه ای استفاده می کنند.) گرچه او صحبت هایش را این طور ادامه می دهد: من ماستی که شیرین نباشد پیدا نکردم، اما از خوردن بسیاری از خوراک های چینی لذت بردم. به خصوص ساندویچ های کوچکی که فروشندگان در کنار خیابان با سرعت بسیار آماده می کردند، و یا کباب های تندی که روی آتش آماده می شد و ما همانجا داغ داغ می خوردیم! البته تندی کباب بیشتر از داغی آن دهانمان را می سوزاند، اما لذت بخش بود!
شکل و طعم میوه های چینی هم برای مهبد جذابیت خاصی داشت. مخصوصا میوه ای به نام "خو آ لونگ گوآ" که به میوه "اژدها" در چین شناخته شده است، برای این جوان بسیار جالب بود! او حتی مقداری از این میوه خرید تا به عنوان سوغاتی از چین برای خانواده اش ببرد.
پیاده رو – خیابان "وان فو جینگ" و تلفیقی از کالاهای مدرن و سنتی در یک مسیر، از نگاه این جوان ایرانی، یکی دیگر از دیدنی های شهر پکن بود. او می گوید: "در شهر استانبول خیابان – پیاده رویی با فروشگاه های بسیار وجود داشت که زبانزد ایرانی ها بود. اکثر مسافران ایرانی که به استانبول سفر می کردند، حتما سری هم به این پیاده رو – خیابان
می زنند، اما باید بگویم که اصلا قابل مقایسه با وان فو جینگ نیست. این محل بسیار بزرگ تر و مدرن تر از پیاده رو – خیابان در استانبول است.
به گفته مهبد، چانه زدن در بازارچه سنتی وان فو جینگ یکی از با مزه ترین بخش های سفر او بوده. مهبد می گوید: خیلی تعجب می کردم که فروشنده ای یک کالا را که 500 یوان ارزش گذاری می کند، پس از کلی چانه زدن به 40 یوان تنزل می دهد! مهبد می گوید: به نظرم خریداران باید قبل از حضورشان در این بازارچه، اگر قصد خرید دارند، ابتدا، از قیمت اصلی کالای مورد نظرشان با خبر شوند، بعد وارد بازار شوند. وگرنه، ممکن است یک جنس ده یوانی را حتی به به هزار یوان هم به او بفروشند!
بهرحال، مهبد با کمک لیدر و مسافران دیگر که می توانستند به زبان چینی صحبت کنند و چانه بزنند، برای خانواده اش سوغاتی خرید می کند.
البته، مهبد تهیه عکس و فیلم از بعضی غرفه های خوراک وان فو جینگ را هم فراموش نمی کند. چرا که در تعدادی از غرفه های غذا در بازارچه سنتی وان فوجینگ، حشرات خوراکی که به سیخ کشیده شده اند و همچنان در حرکت هستند، وجود دارد.
مهبد می گوید: خانواده من هم مثل خود من، فکر می کردیم، خوارک مردم چین را بیشتر حشرات تشکیل می دهد، اما من در وان فوجینگ متوجه شدم که دیدن این نوع خوراک، برای مردم چین هم عجیب است، و حتی آن ها هم مثل من، از این نوع خوراک عکس می گرفتند. آن طور که لیدر گروه به ما گفت، تنها، مردم یکی از شهرهای جنوبی این کشور، به این نوع خوراک علاقه مند هستند.
القصه! مهبد در سفر هفت روزه خود، با بخشی از فرهنگ مردم چین آشنا می شود. او با سوار شدن در مترو و قدم زدن در خیابان ها و پارک های شهر پکن، و خرید کردن از بازار و دستفروشان، متوجه می شود که خصوصیات اخلاقی مردم چین، شباهت بسیاری به ایرانی ها دارد. محبت پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها به نوه ها و همراهی جوانان با سالمندان و گردش و تفریح دسته جمعی خانواده ها با یکدیگر، از جمله خصوصیات اخلاقی بود که بسیار مورد توجه مهبد قرار گرفت. او سفر یک هفته ای خود را با کوله باری از خاطرات خوش به پایان رساند و رفت که با نشان دادن عکس و فیلم هایی که در سفر خود تهیه کرد، خانواده و دوستانش را با این ملت بیشتر آشنا کند.
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |