|
||
GMT+08:00 || 2014-01-20 20:54:22 cri |
در دوران سلسله های "بهارو پاییز" از تاریخ چین (770تا 476 قبل از میلاد) کشور مقتدر "چی" در سال 684 به کشور "لو" حمله ورشد. در آن اوضاع حساس و بحرانی یکی از اهالی کشور "لو" به نام "زائو گوئی" باعزمی راسخ تصمیم به شرکت در جنگ و دفاع از میهن گرفت. بدین منظور از امپراتور "لو" اجازه شرفیابی خواست و چون به حضور رسید از امپراتور پرسید: اعلی حضرت با اتکا بر چه چیز وارد جنگ می شوند؟
امپراتور پاسخ داد: در ایام صلح خوراک و پوشاک را تنها برای خود نگه نمی دارم و آن را بین همگان تقسیم می کنم. زائو گوئی گفت: این احسان کم ارزشیست وانگهی به تمام مردم نمی رسد، از این رو مردم از شما پیروی نخواهند کرد. امپراتور گفت: مراسم نیایش به
درگاه خداوند برپا می کنم. زائو گوئی پاسخ داد: این کاری نیک است، اما باز هم نمی تواند نقطه اتکا باشد. امپراتور گفت: در قضاوت همواره به درستی و عدالت رسیدگی می کنم وسعی خواهم کرد هیچ کس بی جهت مجازات نبیند. زائو گوئی گفت: بلی این چیزی است که می توانید به آن تکیه کنید و به مردمی که از شما عدالت می بینند امیدوار باشید.
امپراتور پس از بیان این نکات به همراه "زائوگوئی" بر ارابه جنگی سوار شد و در خط مقدم جبهه حضور یافت. سپاهیان دو کشور "لو" و "چی" در"چانگ شائو" رو در روی یکدیگر صف آرایی کردند و هر یک سنگرهایی برای خود ساختند.
سپاهیان "چی" بار اول طبل جنگ را به صدا در آورده و یورش را آغاز کردند. امپراتور "لو" تصمیم گرفت تا او نیز بی درنگ طبل جنگ را به صدا درآورده و فرمان حمله را صادر کند. ولی "زائو گوئی" گفت که هنوز زود است و باید صبر کرد.
ارتش چی برای دومین بار طبل جنگ را به صدا در آورد و حمله را ادامه داد. در این زمان سپاهیان "لو" قاطعانه از مواضع خود دفاع می کردند و به هیچ چیز دیگر توجه نداشتند. اما پس از آن که ارتش "چی" برای بار سوم طبل خود را به صدا در آورد "زائوگوئی" با قاطعیت تمام فرمان به صدا در آوردن طبل جنگ و یورش را صادر کرد.
دریک لحظه صدای رعد آسای طبل ازسوی ارتش "لو" گویی زمین و زمان را به لرزه در آورد. سپاهیان قهرمانانه حمله کرده و به پیش رفتند. ارتش چی با شکست رو به رو شد و سربازانش فرار را بر قرار ترجیح داده و میدان را خالی کردند.
امپراتور "لو" که بسیار خوشحال شده بود بلافاصله فرمان تعقیب دشمن را صادر کرد. ولی "زائوگوئی" او را از این کار منصرف کرد. آن گاه از ارابه خود پایین آمده و به دقت به اثر چرخ ارابه های دشمن نگاه کرد، سپس با استواری گفت: تعقیب را آغاز کنید.
سپاهیان "لو" به دستور وی به تعقیب و حمله به ارتش "چی" پرداخته و سرانجام ارتش "چی" را از خاک میهن خود بیرون راندند. پس از کسب پیروزی، "زائوگوئی" به امپراتور گفت. در جنگ باید به جرات و شجاعت سربازان اتکا کرد. اولین باری که طبل جنگ به صدا
می آید سربازان از نظر روحی در بهترین شرایط قرار دارند و میزان شجاعت آن ها در عالی ترین مرحله است. دومین بار که طبل جنگ به صدا در می آید شجاعت سربازان فروکش کرده است و وقتی طبل جنگ برای سومین بار به صدا می آید دیگر هیچ سربازی دارای شجاعت و شهامت نیست. بنابراین باید منتظرشد تا سربازان دشمن کاملا خسته شوند و در حالی که روحیه سربازان ما دراوج قدرت خود است با یک حمله، تمامی دشمن را نابود کرده و پیروزی را از آن خود ساخت. او ادامه داد: همچنین به هنگام تعقیب دشمن باید توجه داشت که دشمن درجایی کمین نکرده باشد. من وقتی روی زمین اثرهای درهم برهم
چرخ های ارابه های دشمن را دیدم پی بردم که ارتش دشمن دیگر از هم پاشیده و پرچم های آن ها به زمین افتاده و نظم خود را از دست داده است، بنابراین در آن هنگام تعقیب آنان را مناسب دیدم و درنتیجه سربازان ماهمگی دشمن را تارومار ساختند.
مثل فوق که از این داستان ناشی شده کاربردش در مورد به پایان رساندن عملی است با به کار گرفتن تمام نیرو و قدرت، به شرط آن که با احتیاط پیش رفته و کار را یکسره کرد.
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |