|
||
GMT+08:00 || 2012-04-17 18:20:04 cri |
خارجی ها زمانی که صحبت از کنفوسیوس به میان می آید، به این موارد کنجکاوند که اصلا کنفوسیوس چه شخصیتی داشت و چه اندیشه هایی را خلق کرده است که هنوز هم چینی ها در هر جای دنیا که هستند از او پیروی می کنند.
این نکته هم همواره مورد پرسش هست که اصلا آیا افکار وی دینی است یا فلسفی؟!
برخی خارجی ها کنفوسیانیسم را دین کنفوسیانیسم عنوان می کنند.
قبل از هرچیز باید گفت که اندیشه های کنفوسیوس، اندیشه هایی دینی نیست، بلکه اندیشه های وی مربوط به فلسفه، اخلاق، فرهنگ و کشورداری است. در واقع، کنفوسیوس در عرصه های مختلف اندیشه های خاص خودش را داشت. مثلا در عرصه سیاسی عقیده داشت کشور را باید با اخلاق و آداب خوش و نه به زور ارتش، اداره کرد. و در عرصه فلسفه فرموده است انسان ها شخصیت های ذاتی نزدیک به هم دارند و بر اثر تفاوت در سطوح تحصیلی و محیط های زندگی، سرنوشت آن ها با یکدیگر متفاوت است. بنابراین، او مدعی بود که هر نفر باید تحصیلات کسب کند. این اندیشه در زمانی که فقط اشراف حق درس خواندن داشتند، بسیار چشمگیر بود. او خودش هم به اجرای این اندیشه پرداخته و آموزشگاه های فراوانی ایجاد کرد و هزاران شاگرد را با دریافت مبلغ بسیار کمی شهریه، تربیت کرد. خلاصه این که اندیشه های او بسیار فراگیر و گسترده است و آن چه محور یا هسته مکتب او است، امروز هنوز هم از جمله موارد بحث انگیز است. اما در این باره این نظریه امروزه نسبتا رایج تر است که هسته مکتب کنفوسیوس به دو کلمه "ژن" (仁) و "لی"(礼) بر می گردد.
معنی امروزی این دو کلمه چینی با معنای آن، در دوران باستان تفاوت دارد. "ژن" (仁) در واقع نام مجموعه ای از موارد اخلاقی خوش است از جمله احترام، عشق و وظایف در قبال والدین، وفاداری، همدردی، اعتمادپذیری و غیره. و "لی"(礼) یعنی معیار اعمال و گفتار است. به عبارت دیگر، شاه باید شاه، وزیر باید وزیر، پدر باید پدر، و پسر باید پسر باشد. هر نفر نقش خودش را دارد و عملکردهایشان نیز معیارهایی دارد که باید مراعات شود. کلمه "لی"(礼) می تواند با نظام های اداری، معیارهای اخلاقی، آیین های فرهنگی و ادبی نیز مرتبط باشد. یعنی هر چه که دارای معیار باشد، می تواند تحت پوشش این مفهوم قرار گیرد. و این هم دلیلی شد بر این که سلسله های شاهنشاهی پس از او مکتب خود را در جایگاه بسیار برجسته ای قرار دهند. چرا که طبق این اندیشه "ژن" (仁) و "لی"(礼)، شاه باید کشور را خوب اداره کند و مردم باید وفادار باشند که به این ترتیب کشور در محیطی آرام اداره می شود. یعنی هر نفر باید طبق نقش خود کار خود را انجام دهد. کار شاه خوب اداره کردن، و کار مردم وفاداری به شاه است. پادشاهان این اندیشه را به نفع حکومت خود می دانستند و از این رو، اندیشه کنفوسیالیسم را در جایگاه بسیار برتری قرار داده اند.
برای آن که شنوندگان آشنایی کامل تری با اندیشه های کنفوسیوس داشته باشند، بهتر است که چند جمله حکیمانه را از او نقل کنیم.
کنفوسیوس می فرمایند : آن که به فکر فردا نیست، به غم فردا گرفتار خواهد شد."
"این که در به کاربردن کلمه ها دقت کنیم. چرا که ممکن است، یک کلمه ما را عاقل، و کلمه دیگر ما را کم عقل جلوه گر کند."
کنفوسیوس درباره حکومت و دولت گفته که "هدف هر حکومت و دولت، تنها، بهتر کردن ابزارهای زندگی مادی و راحتی مردم نیست، بلکه حکومت وظیفه دارد که سعادت مردم را هم تامین کند.
اشتباه را درست نکردن، خود اشتباه دیگری است.( 过而不改,是谓过矣。)
مردان بزرگ کم می گویند و بسیار می کوشند.( 君子欲讷于言,而敏于行。)
آنچه نمی خواهید، به دیگران ندهید.( 己所不欲,勿施于人。)
اگر صبح دانش را کسب کنم، از آنچه حتی شب بمیرم، راضی هستم.( 朝闻道,夕死可矣)
مرد آزاده پیوسته می کوشد که در گفتار خود، آهسته و در کردار خود، تند و تیز باشد.( 敏于事而慎于言)
نمی دانم چطور فردی می تواند قابل اعتماد نباشد.( 人而无信,不知其可也)
به چیزهای کوچک خود را گرفتار کردن، از کار های بزرگ باز ماندن است.( 见小利则大事不成)
کسی که دور اندیش نباشد، گرفتار خطرهای نزدیک می شود. دور اندیشی کلید پیشگیری بسیاری از سختی ها است.( 人无远虑,必有近忧)
اگر می دانی پایداری کن و اگر نمی دانی بگو نمی دانم؛ این نشان دانش است.( 知之为知之,不知为不知,是知也)
یک جمله حکیمانه از کنفوسیوس بر روی دیوار ساختمان مقر سازمان ملل حک شده و آن جمله این طور است: 己所不欲,勿施于人
این ها تنها نمونه هایی از جملات حکیمانه کنفوسیوس است. بیشتر جملات حکیمانه او در کتابی به نام "لون یو" (论语) جمع آوری شده است. در واقع، این کتابی است که به دست خود کنفوسیوس نگاشته نشد، بلکه به دست شاگردان او جمع آوری شده است.
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |