CRI Online
 
داستانهای مردمی

برای اژدها چشم گذاشتن

در قرن پنجم میلادی، چین نقاشی داشت به نام جان سون یو.

گفته اند که او در معبدی واقع د «زین لین» روی دیوار چهار اژدها ترسیم کرده بود.

چهار اژدهای نقاشی شده درست مثل اژدهای واقعی می نمودند ولی تنها عیبی که داشتند این بود که هر چهار اژدها چشم نداشتند. شخصی از نقاش خواست که برای اژدها چشم هم بگذارد.

نقاش گفت: نه، نمی شود، اگر چشم برای ایشان بگذارم آنها ممکن است فرار کنند. این حرف منطقی نبود و کسی نمی توانست آن را باور کند.

پس نقاش را به یاوه گوئی متهم کردند و بر او اعتراض کردند. سرانجام نقاش متقاعد شد که برای اژدها چشم بگذارد.

پس روزی در میان عده زیادی مقابل دیوار معبد ایستاد و قلم موی خود را به دست گرفت و آهسته آهسته شورع کرد به کشیدن چشم برای اژدها ولی ناگهان صدای رعد و برق عجیبی به گوش رسید و اژدهائی که چشم برایش کشیده شده بود یکباره سر خود را بلند کرد و پایش را دراز کرد و دم خود را حرکت داد و به سوی آسمان پرواز کرد.

اشخاص حاضر با حیرت و شگفتی به اژدها که در پرواز بود خیره شدند و مات و مبهوت ماندند و کسی جرات نداشت حرفی بزند.

این داستان که منشا مثل فوق شده است در موردی به کار می رود که کسی در مقاله نویسی یاسخن گفتن با اضافه کردن یکی دو کلمه بتواند منظور خود را هر چه واضحتر بیان کند.


1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68