سال ها پیش در سرزمین چین، لیوبی تصمیم داشت سلسله شو را تاسیس کند، بنابراین به جنگ با فرمانروایانی پرداخت که در این سرزمین سال های بسیار مردم را تحت ستم قرار می دادند. در یکی از نبردها هنگامی که سپاه لیوبی در آستانه پیروزی بود، سپاه دشمن شایعه ای به راه انداخت با این مضمون که به زودی اژدها به کمک آن ها خواهد رفت و تمام سپاه لیوبی را به آتش خواهد کشید... اما لیوبی که بسیار باهوش بود با بردارانش مشورت کرد. برادرانش نگران بودند که سربازان حرف دشمن را باور کرده و روحیه خود را باخته اند. آن ها خواستند عقب نشینی کنند.
لیوبی پس از رفتن برادرانش به بیرون چادر خود رفت و ناگهان با دیدن علفزار بلند اطراف قلعه دشمن فکری به ذهنش رسید...
ادامه داستان را همین جا بشنوید