CRI Online
 

کنکور

GMT+08:00 || 2014-06-06 15:29:00        cri

 

 

 ناهید، 25 ساله: من با شنیدن اسم کنکور، یاد استرس، اضطراب، بی‌خوابی و بدبختی می‌افتم. برای من هم مثل خیلی‌های دیگر مهم بود که در کنکور قبول شوم. هرچند هر سال از ارزش مدارک دانشگاهی کاسته می‌شود، اما آن زمان اگر کسی در کنکور قبول نمی‌شد، همه او را با انگشت نشان می‌دادند و در بین فامیل تابلو می‌شد. برای همین من خیلی تلاش کردم تا در هر دانشگاهی که شده قبول شوم. اتفاقا شانس آوردم و توانستم به دانشگاه آزاد بروم، اما هیچ‌وقت از شنیدن اسم کنکور احساس خوبی نداشتم و ندارم.

 لین لین 35 ساله گفت: روزی دختر برادرم که تازه در کنکور شرکت کرده در وی چت از من پرسید: چرا تو که همیشه نمره های خوب می گرفتی در کنکور موفق نشدی و تنها وارد یک دانشگاه درجه سوم شدی، از این جریان پشیمان هستی یا نه؟ من دلم می خواست به او بگویم نه چنین چیزی نیست و از شرکت در کنکور و رفتن به دانشگاه درجه سوم ناراضی نیستم ولی بالاخره اعتراف کردم که من خیلی خیلی پشیمان هستم. باید دوباره درکنکور شرکت کنم تا فرصتی برای ورود به دانشگاه عالی داشته باشم، اصلا از نظر من، هر کدام از ما باید در زمان جوانی تلاش بیشتری کنیم.

جواد، 29 ساله: شاید احمقانه به نظر برسد، اما من استادی داشتم که سوال‌های کنکور را می‌فروخت. در سال 81 پدرم را راضی کردم تا یک میلیون تومان پول به من بدهد. پرسش‌های و کلیدهایش را خریدم و با اطمینان سر جلسه رفتم، اما سوال‌ها فرق داشت و من هیچی بلد نبودم. وقتی از سر جلسه به خانه برگشتم، از ترس این که پدرم دعوایم کند که چرا گول استادم را خورده‌ام، الکی گفتم که همان سوال‌ها در کنکور آمده بود. مدتی در استرس زندگی کردم تا بالاخره نتایج را اعلام کردند. شانس آوردم که قبول شده بودم. هنوز بعد از 11 سال، پدرم نمی‌داند که استادم از ما کلاهبرداری کرده بود و من با تکیه بر دانسته‌های خودم در کنکور قبول شدم.

آقای جان از پکن گفت: آن سال در کنکور زبان انگلیسی، با دیدن برگه های آزمون احساس افسوس می کردم اما همکلاسی من که پشت سر من نشسته بود با دیدن برگه های آزمون شروع به گریه کرد و همین باعث شد که من خیلی زود احساس اعتماد به نفس خودم را پیدا کنم.

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید