CRI Online
 

معماهای شگفت انگیز فیزیک

GMT+08:00 || 2010-05-05 19:23:29        cri
سال ها قبل که در دورۀ راهنمایی درس می خواندم، کتابی به نام معماهای شگفت انگیز فیزیک نوشتۀ جیرل واکر خریده بودم. در این کتاب که به چند بخش مانند مایعات و جامدات و گازها و نور و مانند این تقسیم شده بود، معمولاً با ارجاع به داستانی یا رویدادی واقعی یک سؤال فیزیک طرح می شد و در انتهای کتاب هم یک بخش مربوط به پاسخ ها وجود داشت. محض نمونه در بخش معماهای نور همین کتاب بود که با اشاره به رمان مرد نامرئی از هربرت جورج ولز، پرسیده بود، آیا واقعاً ممکن است انسان نامرئی شود؟ و در قسمت جواب ها نوشته بود که اگر سلول های بدن انسانی به طریقی نامرئی شود، آن فرد قدرت بینایی اش را از دست می دهد، زیرا فرآیند دیدن که عبارت است از رسیدن بازتاب اشیا به عدسی و شبکیۀ چشم و چند بار بازتابش آن درون چشم و در نهایت تجزیه و تحلیل و ارسال پیام به مغز، کاملاً حذف می شود و نور با «نادیده» انگاشتن فرد راه خودش را می کشد و مستقیم می رود تا به کسی برخورد کند که بصیرت داشته باشد.

بگذریم از ضربه ای که با خواندن این معمای فیزیک و جواب آن، به ذوق منی که فقط چند سال قبل از آن رمان خلاصه شدۀ «مرد نامرئی» را خوانده بودم و غرق در رؤیای این شگفتی احتمالی بودم، وارد شد.

نام چهار اختراع باستانی چینی ها شامل کاغذ، باروت، قطب نما و چاپ سنگی شهرۀ عام و خاص در جهان است. اما به این مقدار اطلاعات عمومی بسنده کردن، راه به جایی نمی برد.

چرائی و منشائش را نمی دانم اما مردم عادی چین با مواد و خواص آن چنان آشنایی و هماهنگی پیدا کرده اند که با آنها چون بازیچه هایی رفتار می کنند و گاه از آنها هنر و صنعت و تفریحی نو می آفرینند که به نوبۀ خود مایۀ الهامات نوتری می شود. گیریم که در دنیای امروز همۀ کارها با پول سنجیده می شود، ولی این از ارزش این نوع نگاه به جهان پیرامون نمی کاهد.

محض نمونه از بازیچه های بسیار متنوع برای کودکان و بزرگسالان و همین طور زینت آلاتی که با تکه ای آهن ربا ساخته شده اند و به دورترین بازارهای جهان فروخته می شوند، می توان به عمق خلاقیت اذهانی که ساعت ها به تکه آهن ربایی خیره می شوند، پی برد. اما وقتی در یک فروشگاه بزرگ، جلوی یک غرفۀ فروش چنین وسائلی ایستاده و به آنها خیره شده اید، گاهی هم به آسمان نگاه کنید، زیرا ممکن است پرنده هایی که با خشک چوبی، خشک سیمی، خشک پوست و مقداری کش ساخته شده اند و حتی موتوری ندارند که صدای هشدار دهنده ای داشته باشد، ناغافل به ملاجتان نخورد. اگر نه حتی اگر به زبان معیار چینی مسلط هم باشید، ممکن است معذرت خواهی جوان روستایی را که چند قدم آن طرف تر بستۀ کوچک قطعات این آلباتروس ها را به ده یوان می فروشد و هر از گاهی برای تبلیغ کارش، کش چند تایی از آنها را کوک می کند و هوایشان می کند، متوجه نشوید، یا به درد سرتان نخورد.

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید