CRI Online
 

چرا فرشته ها می توانند پرواز کنند؟

GMT+08:00 || 2010-04-02 18:19:03        cri
دختری به نام مِی در یک مدرسۀ پرستاری تحصیل کرد و دوست داشت پس از فارغ التحصیل شدن، دورۀ کارآموزی را همراه با 5 همکلاسی دیگر خود در یک بیمارستان بگذراند. همۀ این 6 دختر دورۀ مامایی و بیماری های زنان دیده بودند و در مدت تحصیل آن قدر به یکدیگر علاقه مند شده بودند که دوست داشتند حتماً در یک بیمارستان کار کنند و دورۀ کارآموزی را هم در کنار یکدیگر بگذرانند.

ولی دست تقدیر آنها را در برابر یک آزمون شغلی بزرگ قرار می داد. بهترین بیمارستان استانشان که آنها قصد ورود به آن و گذراندن دورۀ کارآموزی داشتند، تنها یک نفر را می پذیرفت.

کار کردن در این بیمارستان آرزوی هر شش نفر آنها بود و در این مرحله ناچار از رقابت با یکدیگر و پشت سر گذاشتن دوستان خود بودند. هر چه به زمان فارغ التحصیلی نزدیک تر می شدند، از طرفی رقابت بین آنها شدیدتر می شد و از طرف دیگر همیشه یکدیگر را تشویق و برای هم آرزوی موفقیت می کردند. بیمارستان برای گزینش علمی از بین آنها، آزمونی برگزار کرد. اما هر شش نفر نتایج بسیار عالی کسب کردند. مدیران بیمارستان نمی دانستند کدام یک از آنها را انتخاب کنند تا عدالت رعایت شود. گُریزی از انتخابِ تنها یک نفر نبود.

یک روز خبری فوری به بیمارستان رسید که زن بارداری در شُرُفِ وضع حمل است و برای انتقال او به بیمارستان نیاز به یک دستگاه آمبولانس و چند پزشک و پرستار است.

6 دختر شتابزده وارد آمبولانس شدند. اما با تعجب دیدند که آمبولانس را یک دستگاه خودرو، حامل معاون رئیس بیمارستان، یک پزشک سرشناس و 6 پزشک کار آموزی و دو پرستار، همراهی می کند. 6 دوست از دیدن این گروه بزرگ همراه آمبولانس هراسان و نگران شدند. یکی از آنها از معاون رئیس بیمارستان پرسید که خانم باردار کیست که نیاز به چنین گروه بزرگی است؟ معاون رئیس بیمارستان گفت که شرایط این زن باردار تا حدّی خاص است و می خواهم شما از این فرصت استفاده کنید و به دقت وضعیت را مشاهده کنید.

خانۀ زن باردار خیلی دور بود. آنها وقتی به آنجا رسیدند، او کاملاً ضعیف شده بود. پزشک ها و پرستارها با عجله زن را به آمبولانس منتقل کردند، اما تعداد گروه داخل آمبولانس زیاد بود و جایی برای همسر زن باقی نمانده بود. توجه پزشک ها و پرستارها به کمک و نجات زن بود و کسی به همسرش توجهی نمی کرد.

در این هنگام، مِی فوراً از آمبولانس پیاده شد و از همسر زن باردار خواست که سوار شود. آمبولانس به سرعت برق و باد به سوی بیمارستان رفت. نیم ساعت بعد وقتی مِی به آنجا رسید، دید که معاون رئیس دم در بیمارستان منتظر او است. معاون از او پرسید که چرا از این فرصت نادر استفاده نکرده و در کنار بیمار نمانده است. مِی در حالی که عرق صورت و پیشانی اش پاک می کرد، جواب داد: در آمبولانس پرستارهای زیادی بودند که می توانستند کار من را بکنند. نبودن من در آنجا تاثیری در کمک به زن نمی کرد. اما در این وضعیت نقش خانوادۀ زن باردار خیلی مهم است و حتی ممکن است در نتیجۀ کمک های پزشکان و پرستاران تاثیر کلیدی داشته باشد.

سه روز بعد از این ماجرا بیمارستان اعلام کرد که مِی را پذیرفته است. رئیس بیمارستان گفت: وضعیت اضطراری سه روز قبل یک آزمون بود. در آینده در هر جا و شغلی که هستی، به یاد داشته باش که فرشته ها برای این می توانند پرواز کنند که خود را فروتن و سبکبار می دانند.

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید