CRI Online
 

زیبایی گل تقدیم تو باد

GMT+08:00 || 2013-10-03 19:21:21        cri

 

! گل فروش: چه گلی رو می پسندید؟! می خواهید که این گل زنبق رو براتون تزیین کنم! این دسته گل رو ببینید! هم زیباست، هم خیلی خوش عطر

گوینده: این صدایی که می شنوید، صدای "خانم جیا هون لی" است! مصاحبه شونده این برنامه ما! جالب است، با این که این بانو ظاهری درشت اندام و صدایی بسیار محکم دارد، اما خیلی رمانتیک است! او هر روز با نگاه به گل زندگی اش رو شروع می کند و سپس زیبایی های گل را با مردم تقسیم می کند!

گل فروش: گل خلقتی بسیار زیباست! گاهی که من با کارمندانم شوخی می کنم! به آن ها

می گویم، اصلا گِل من رو با گُل برداشتن! حتی پس از مرگم هم من به یک فرشته گل تبدیل می شوم. راستش من خیلی دوست دارم که فرشته گل باشم تا بتونم قشنگی های گل را به مردم هدیه کنم

- گوینده: خانم هون لی عاشق گل است، برای همین است که گل فروش شده!

گل فروش: حدود سال 1998 من در یک شرکت، دفتردار بودم حقوق خوبی هم داشتم حدود 5 ، 6 هزار یوان! اما از آن جا که در کارم آزادی عمل را دوست داشتم، برای همین یک باره به این فکر رسیدم که، خب، حالا که من عاشق گل هستم چرا نروم و یک گل فروش نباشم!

گوینده: حالا 15 سال از شروع کار این خانم گل فروش گذشته است! او مجبور است هر روز صبح زود ساعت 3 صبح برای خرید گل به میدان گل فروشی برود و پیش از ساعت 8 غرفه اش را آماده استقبال از مشتری ها کند! با این حال سختی کار را به جانش خریده و با کندن خارها از گل و تزیین آن، زیبایی را به مشتری هایش تقدیم می کند.

گل فروش: الان سرمون خیلی شلوغ نیست، اما در روزهایی مثل روز عشق، شلوغ ترین زمان کاری ماست. از اول صبح تا دیروقت برای ما مشتری میاد! در واقع در طول سه روز که مردم به این مناسبت خرید می کنند، ما در روز یکی دوساعت بیشتر خواب نداریم.

گوینده: حالا دیگر گل فروشی برای خانم جیا هون لی، یک شغل نیست، بلکه بخشی از

زندگی اش است که او را با مردم پیوند می زند! او به واسطه این شغل هر روز قصه های مختلف از زندگی مردم را می شنود!

گل فروش: سال هاست که با گل کار می کنم و در واقع با گل ها دوست شده ام. این کار سبب شد بفهمم هنوز هم آدم های خوب خیلی زیادند. در تمام سال های کاری، سرنوشت یک پیرمرد که من او را عمو صدا می زنم، من را خیلی تحت تاثیر قرار داده است! این پیرمرد، در طول 6-5 سال که در این غرفه مشغولم همیشه از من گل خرید کرده! او در هر شرایطی که باشد، در باد و باران و برف شدید هم برای خرید گل به این جا میاید، حتی اگر بیمار بشود و نتواند از خانه بیرون بیاید، فرزندش را برای خرید می فرستد. عمو که بیش از هفتاد سال سن دارد، پس از فوت همسرش هر بار 4 زنبق سفید و یک دسته گل میخک به یاد همسرش خرید

می کند. او سال هاست این کار را انجام می دهد و حتی یک روز هم خانه اش بدون گل نمانده است.

گوینده: شش سال، مدت کمی نیست! عشق او به همسرش واقعا مقدس است!

به هرحال، این خانم گل فروش، علاوه بر این، با داستان های بیشتری از زندگی مردم آشنا شده است!

مرد مشتری: خانم خواهش می کنم من خیلی عجله دارم! راستش امروز روز تولد خانمم هست! او عاشق سورپرایز شدن است! برای همین من تصمیم گرفتم با یک کار جدید او را سورپرایز کنم. راستش من از شما می خواهم که دختر کوچکم را با شاخه های گل تزیین کنید و او را به یک فرشته گل تبدیل کنید تا من او را دوباره به همسرم تقدیم کنم.

گوینده: تزیین فرزند با گل! فکر بکر و کار بسیار قشنگی است!

با این اوصاف مشخص است که روحیه خانم جیا هون لی با دیدن و شنیدن چنین داستان هایی تغییر کرده و بیشتر به احساسات دیگران توجه می کند!

گل فروش: راستش را خواسته باشید، من پیش از این اصلا آدم مهربانی نبودم. مدام شاگردان و کارمندانم را سرزنش می کردم. مدام از آن ها ایراد می گرفتم. اما حالا، با این که گاهی آن ها درکم نمی کنند، اما من سعی می کنم سخت گیری نکنم. شاید هم به خاطر بالا رفتن سنم باشد.

گوینده: اگر شما روحیات مردم را حس کنید، آن ها هم احساسات شما را درک می کنند. یکی از شاگردان این زن گل فروش، به اسم خانم "شیا فان" در سال 2008 برای کار به این غرفه آمد، سال 2009 او مجبور شد برای زایمان به شهرش برود. حالا که او دوباره به پکن برگشته توانسته کارش را در همین گل فروشی ادامه دهد. چرا که او فضای دوستانه و آرام این گل فروشی را دوست دارد!

شاگرد گل فروش: او زن بسیار خوبی است. مثل بعضی صاحب کارها نیست که فقط از شاگرد و کارمندهایش کار بکشند و به دنبال بهانه ای برای ایراد گرفتن باشد. او نه تنها از ما ایراد نمی گیرد، بلکه حواسش به زندگی ما هم هست. برای همین ما این جا بسیار احساس راحتی می کنیم. هر روز صبح که به این جا می آییم مثل این است که به خانه خودمان وارد می شویم.

گوینده: توجه او به وضعیت زندگی شاگردانش سبب جذب دوستان بیشتر برای او شده است.

گل فروش: گاهی شاگردانم مجبورند مثل خودم اضافه کاری داشته باشند. مثل روزهای عید یا مناسبت های مختلف که تا دیروقت مشتری داریم. در این جور مواقع من و همسرم وظیفه خود می دانیم که آن ها را به منزلشان برسانیم.

گوینده: چه قدر خوب می شود اگر که همه صاحب کارها مثل این خانم با احساس و وظیفه شناس باشند.

این بانوی گل فروش، این روش خوب را در تربیت فرزندش هم به کار می گیرد و باور دارد که باید انسانی خوب بود و با مهر با دیگران ارتباط برقرار کرد.

گل فروش: از قدیم گفته اند که هرقدر خوبی کنی همان قدر هم خوبی دریافت می کنی! این موضوعیست که من همیشه به پسرم گوشزد می کنم. شاید زندگی در ابتدا کاممان را تلخ کند و بر ما سخت بگیرد اما من بر این باورم، هر آن چه که قسمت باشد همان به دستمان می رسد.

گوینده: جالب است که در میان گل ها بودن، واقعا زندگی این زن را دستخوش تغییرات کرده است! هر چند این زن فرصت ندارد که در خانه اش گلکاری کند! اما زیبایی های گل را برای دیگران فراهم می کند و بهترین گل را برای سفارش دهنده ها تزیین می کند تا رضایت مشتری را جلب کند. او زیبایی را تنها برای خود نمی خواهد.

گل فروش: من آرزو می کنم که در کارم به بالاترین سطح برسم و زیباترین ها را تقدیم دوستانم کنم. آرزو می کنم در دوران بازنشستگی ام، شاگردانم با من در تماس باشند و من را به عنوان خواهر بزرگ تر خود به خانه هایشان دعوت کنند. این حس زیباییست. من در سراسر چین دوستانی دارم و این خیلی قشنگ است که در هر نقطه ای از کشور دوستی داشته باشی که پذیرایت باشد.

گوینده: همیشه می گویند، تغییرات در زندگی امروزی موجب کم رنگ شدن عواطف انسان ها شده است. اما واقعا چرا چنین اتفاقی رخ داده! من فکر می کنم، علت این است که ما دل هایمان را کوچک کرده ایم و فقط نگران هستیم! باید دل ها را بزرگ کرد! احساسات یکددیگر را شناخت و مثل این زن، با روی گشاده مردم را پذیرفت. باید عشق را دریافت کرد و به دیگران انتقال داد. باید این دیوار مصنوعی میان آدم ها را شکست. این گونه است که زندگی زیبا می شود.

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید