CRI Online
 

یک لقمه جین بین مهمان ما

GMT+08:00 || 2013-09-19 18:29:29        cri

 

ساعت 5 و نیم همیشه پر رونق است! همه جور مشتری از پیر و جوان، زن و مرد، کارمند و خانه دار از آن ها لقمه "جین بین" می خرندگوینده: محله "یون له شی شیا چو" یک محله ی قدیمی نسبتا خلوت، محل کار خانم "شن هه اینگ" و همسرش "سون گوان شون" است. البته کار این زن و شوهر هیچ ربطی به خلوتی محله نداره، چون بازار آن ها از اول صبح.

مشتری1: من یکی از ساکنان این محل هستم که تقریبا هر روز صبح از این زن و شوهر

جین بین خرید می کنم. برای این که من کارمند هستم و فرصت ندارم در خانه صبحانه آماده کنم بنابراین ترجیح می دهم یک صبحانه خوش مزه و سالم بخورم که جین بین برای من بهترین است .

گوینده: 7 تا 9 و نیم صبح، ساعتی است که این زن و شوهر خیلی سرشان شلوغ است! آن ها همین طور سرپا مشتری های خود را راه می اندازند. چرا که کار آن ها به نحوی است که حتما باید سرپا بایستند. مرد که مدام سینی روی دیگ را می چرخاند و همزمان با گردش سینی ناخودآگاه سرش را هم می چرخاند همین سبب شده که یک جور تیک بگیرد! زن هم که خیلی در کارش دقت دارد، در عین حالی که از تک تک مشتری هایش می پرسد که چه جور مزه ای را می پسندند، به طور مساوی لقمه ها را آماده می کند و دست مشتری هایش می دهد.

خانم فروشنده: براتون فلفل بریزم! تند دوست دارید؟ چقدر پیازچه بزارم براتون! کنجدی باشه؟!

گوینده: این خانم واقعا کارش را با عشق انجام می دهد! مخصوصا وقتی که می بینید با مشتری های قدیمیش به گرمی خوش و بش می کند!

با دیدن صفی که مقابل غرفه این دو فروشنده دیده می شود، می توان حدس زد که لقمه جین بین که آن ها درست می کنند حتما خوشمزه است.

مشتری2: من این غرفه جین بین پزی را به خاطر خلق خوش این زن و شوهر و طعم

خوش مزه لقمه ای که درست می کنند، انتخاب کردم. حالا حدود 6-5 سال است که من مشتری آن ها هستم.

مشتری3: ما اهل سی چوان هستیم، هربار که برای دیدن فرزندانمان که در این محل هستند می آییم، حتما برای نوه خود که عاشق این لقمه است خرید می کنیم. ما حتی هنگام بازگشت به شهرمان هم از این لقمه می خریم و با خودمان می بریم. دست پخت این ها عالیه!

گوینده: دوستان، از شما چه پنهان، آن قدر مشتری ها با لذت از طعم این لقمه گفتند که من هم دلم خواست یک گاز از جین بین بزنم. البته قبل از هر چیز نگاهی به داخل لقمه انداختم تا از محتویات آن با خبر شوم. کاهو، کنجد، گشنیز و نوعی نان ترد هم که به نظر خوش مزه می آمد. با تخم مرغش هم که خوب مشکلی نداشتم. اما سس! دو نوع سس که آن ها استفاده می کردند، رنگی بسیار تیره داشتند و دانه های شناور فلفل هم نشان می داد که بسیار تند است.

گوینده: نمی دانم برای شما هم پیش آمده است، هر بار یک خوراک خوشمزه می خورید فوری می پرسید هووووم خیلی خوشمزه است، دستور پخت آن چیست! راستش پس از این که من هم لقمه ای از جین بین خوردم از آقای سون پرسیدم که چه طور نان جین بین را آماده می کند، او هم با افتخار گفت که چه طور در تهیه نان دقت می کند تا بهترین طعم را به دست آورد!

شن هه اینگ: این مایه خمیر از شب گذشته با ترکیب آرد لوبیا سیاه، ذرت و ارزن آماده

می شه! زمستان ها ساعت ده شب و تابستان ها ساعت هفت بعدازظهر مایه خمیر را آماده می کنیم تا صبح خوب جاافتاده و ور بیاید. ما همه مواد لازم این لقمه را خودمون تهیه می کنیم.

سون گوان شون: سسی که برای جین بین استفاده می کنیم، سس مخصوص منطقه شمال شرقی چین است. نان ترد سرخ شده را هم خودمان با رعایت بهداشت در خانه آماده می کنیم.

گوینده: همه مواد آماده شده، داخل نانی که آقای سون درست می کند پیچیده می شود! اگر او حرارت پخت نان را به خوبی کنترل کند در تهیه ی لقمه بسیار تاثیر گذار خواهد بود! البته او بیش از 5 سال در این زمینه کار کرده و کاملا با تجربه است.

سون گوان شون: دمای دیگ نان پزی باید بالا باشد تا مایه خمیر را روی سینی آن بریزیم. یعنی تقربیا 500 درجه! بعد کمی آب روی سینی می ریزیم، وقتی صدای جلز و ولز داد، یعنی برای ریختن مایه خمیر آمادست! بعد از پف کردن مایه، بوی آرد را حس می کنیم. در این مرحله نان به رنگ زرد روشن می شه که باید تخم مرغ را به آن افزود.

گوینده: حالا دیگر نزدیک ظهر است! تعداد مشتری ها کمتر شده است. اما این زن و شوهر آن قدر به فروش ادامه می دهند تا مایه خمیر تمام شود! آن ها نمی خواهند که مواد مانده به خانه برگردانند! پس از این مرحله، آقای سون برای خرید سبزیجات به بازار می رود و همسرش هم در خانه نان میانی لقمه را سرخ می کند! بعداز ظهرها کار آن ها مثل صبح سنگین نیست. این موقع است که دلتنگیهایشان برای دختر و پسرشان شروع می شود. برای آن ها که در استان "هه نان" در کنار پدربزرگ و مادر بزرگ زندگی می کنند.

شن هه اینگ: ما اهل "هه نان" هستیم و از سال 2008 برای کار به پکن آمده ایم. دختر 15 ساله و پسر 5 ساله ام حالا در زادگاهمان هستند. من پس از زایمان پسرم، تنها هشت ماه با او بودم و پس از آن او را به والدینمان سپردم. چون او بسیار کوچک بود و من نمی توانستم در حین کار از او مراقبت کنم.

سون گوان شون: گاهی که بچه های همسایه را می بینم دلم برای بچه هایم خیل تنگ می شود اما برای دخترمان یک گوشی همراه خریده ایم که گاهی دلتنگی هایمان را با تماس تلفنی یا پیامک کم تر می کنیم.

گوینده: اما فشار کار این زن و شوهر آن قدر زیاد است که گاهی حتی فرصت تماس تلفنی را هم پیدا نمی کنند و وقتی سرشان خلوت می شود که دیگر بچه ها خوابیده اند! البته آن ها برای این هم چاره ای اندیشیده اند و با ضبط صدای بچه ها و گوش کردن به آن، اندکی از

دلتنگی هایشان کم می کنند.

باری! کار سخت، دوری از وطن و فرزندان، خواب کم تر از 5 ساعت! همه این ها اما، لبخند را از لبان این زوج پاک نکرده و مهربانی را از آن ها دور نکرده است! خانم شن با دل ساده، از آرزوهای کوچک، اما زیبای خود می گوید!

شن هه اینگ: من خیلی خوب بلد نیستم حرف بزنم. ولی به این باور دارم که در تجارت همیشه جدیت و صداقت بسیار مهم است. ما پیش از این در شهر زادگاه خودمان زندگی فقیرانه ای داشتیم. اما توانستیم کمی پول ذخیره کنیم و این کار را راه بیندازیم. حالا وضعیتمان خیلی بهتر شده. ما برای آینده بهتر فرزندانمان بیشتر تلاش می کنیم و باور داریم که به زندگی بهتر از این هم می رسیم.

گوینده: صحبت های خانم شن، اگرچه بسیار ساده، ولی واقعیست، کلام او بسیار تاثیر گذار است. او آرزوی مردم عادی را بیان کرد. مردمی که از سختی ها نمی ترسند و با خلوص و با زحمت بسیار و باور به آینده ای بهتر تلاش می کنند و نان دسترنج خودشان را می خورند. شاید آرزوی این زن و شوهر به ظاهر بسیار کوچک باشد ولی هزاران آرزوی این گونه، به رسیدن به تحقق آرزوی بزرگ کشور چین حتما کمک می کند.

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید