CRI Online
 

سفر به شهری ساحلی

GMT+08:00 || 2012-10-12 18:39:29        cri






یکی از بهترین تفریح ها در فصل گرم تابستان رفتن به کنار دریاست. چرا که تنها وسعت دریا و آبی آن است که می تواند دل انسان را خنک کرده و روحش را جلا دهد. من فکر می کنم فرقی هم ندارد که در کنار کدام ساحل دریا باشی! جایی در نزدیکی مامن خود و یا جایی فرسخ ها دور از وطن! دریا که آبی باشد و مواج، تو را می برد به آن جایی که باید ببرد! این ها را که می گویم، تجربه کرده ام و می گویم!

امسال، دومین تابستانی است که من دور از خانه و خانواده در شهر پکن هستم. پیش از آن که به این کشور سفر کنم، هر سال تابستان، برای فرار از گرما و شلوغی و همهمه تهران بزرگ، به همراه خانواده و یا جمعی از دوستان، به شهرهای شمالی سفر می کردیم و چند روزی را در میان کوه و جنگل های زیبای شمال به سر می بردیم. سی سنگان، جنگل ابر، جنگل چشمه و ... هرگز فراموش نمی کنم، هربار که لابه لای درختان سر به فلک کشیده می دویدیم، از اعماق وجود فریاد می کشیدیم و قهقهه

می زدیم و تخلیه می کردیم هر آن چه اندوه و افسوس و دغدغه در وجودمان بود و آن را به دست باد می سپردیم و خود را آماده می کردیم برای یک سال دیگر که دوباره سر به صنوبرها و بید مجنون ها بزنیم و درد دل کنیم با آن ها!

چه زیبا بود قدم زدن در کنار ساحل رامسر، نوشهر، چمخاله، علمده و ... گوش کردن به صدای امواج که با هر آمدنش بوسه ای بر گونه ساحل می زدند و تکه ای از آن را با خود می بردند و این گونه

می شد که بار دیگر بی قرارتر از قبل بازمی گشتند!

مگر می شود جاده زیبای چالوس را فراموش کرد! شتاب گرفتن بعد از هرپیچ و هم صدا شدن با خواننده ای که صدای آن از دستگاه پخش خودرویی که بر آن سوار بودیم شنیده می شد! حتی اگر ترانه را هم فراموش کرده بودی، باز هم، هم صدا شدن با آن به تو نشاط می داد و به قول معروف آندروفین را ترشح می کردی! آن زمان بود که شاد می شدی به اشاره ای و به هر چیزی می خندیدی!

یادش به خیر! هربار که به تونل های بلند می رسیدیم با تمام وجود فریاد می زدیم و صدای تارزان از خود در می آوردیم، به نظرم تنها در آن تونل های بلند و تاریک بود که کسی به فریادت اعتراض

نمی کرد! پدر با لبخند از آینه جلوی ماشین نگاهت می کرد و مادر حتی تشویقت می کرد که آه چند متر دیگر به پایان تونل نمانده، فریاد کن فریاد کن فریاد!

نه! نمی شود! حالا دیگر با یادآوری گوشه ای از خاطراتم در شهرهای ساحلی وطنم، باید اعتراف کنم که نه! هرگز! هیچ جا دریای خزر ایران و خلیج همیشه فارس وطنم نمی شود!

دریا زیباست هر جا که باشد، قدم زدن در ساحلش را دوست دارم در هر نقطه از جهان که باشد!

اما مگر می شود، آن لذتی را برد که همیشه همراه با پدر، مادر، خواهر، برادر و همه آن ها که دوستشان داریم، می بردیم!

بگذریم! در این دو تابستان که در شهر پکن به سر می برم، همراه دوستان خارجی برای تفریح و بازدید از یکی دو شهر ساحلی نزدیک به پکن سفر کرده ام. شهر "بی داهه" و "چینگ هوانگ دائو" دو شهری است که من گردش کردن در میان شهر و قدم زدن در کنار ساحل دریایش یعنی "دریای زرد" را تجربه کرده ام.

دریای زرد نامی است که به بخش شمالی دریای شرق چین داده می‌شود که در نزدیکی اقیانوس آرام است و رود یانگ تسه به آن می‌ریزد.

اگر بگویم بودن در کنار دریایی در چین را دوست نداشتم دروغ گفته ام. چرا که شباهت هایی در ساحل این دریا با دریای کشورم وجود داشت که حس خوبی به من می داد. صد البته شباهتی که از آن مثال

می زنم، ربطی به ظاهر آن ندارد و چرا که در این زمینه، تفاوت از زمین تا آسمان است!

اما پیش از هر چیز بد نیست به این بررسی ها اشاره کنم که، دولت چین ضمن اتخاذ تصمیماتی مبنی بر اصلاح ساختار اقتصادی در سال 1978، طبق برنامه و گام به گام، سیاست درهای باز را اجرا کرده است. از سال 1980 چین در شهرهای "شن جن" ، "جو های" ، "شن تو" استان "گوانگ دونگ" و شهر "شیا من" استان "فو جیان" و استان "های نان" 5 منطقه ویژه اقتصادی تاسیس کرده است. همچنین، در سال 1984 چین 14 شهر ساحلی از جمله "دا لیان" ، "چین هوانگ دائو" ، "تیان جین" ، "یان تائو"، "چینگ دائو"، "لیان یون گانگ"، "نان تون"، شانگهای، "نینگ بو"، "ون جو" ، "فو جو" ، "گوانگ جو" ، "جان جیانگ" و "به های" را به روی خارج باز کرد.

چندی پیش که فستیوالی در شهر "چین دائو" یکی از شهرهای ساحلی زیبا برگزار می شد، همکاران خارجی ام تصمیم گرفتند تا با یک تیر دونشان بزنند! این که هم برای فرار از همهمه پایتخت به شهری خوش و آب وهوا سفر کنند و هم در جشنواره شرکت کرده و احتمالا گزارشی هم برای رادیو تهیه کنند. اما مردم چین معمولا در فصل گرما به شهرهای ساحلی سفر می کنند، و حال اگر بدانند برنامه ای ویژه هم در شهر مورد نظرشان برگزار می شود، از آن به عنوان بهترین فرصت بهره می برند. برای اکثر مردم چین، تنها روزهای تعطیلی رسمی موقعیت سفر وجود دارد. حال اگر تعطیلات با دو روز آخر هفته هم برخورد داشته باشد و روزهای تعطیلی طولانی تری را به وجود آورد، که دیگر بهترین موقعیت است. همه مردم تلاش می کنند که از خانه و شهر بیرون زده و به سوی نزدیکترین محل خوش آب و هوا بروند. بنابراین به دست آوردن بلیت وسایل حمل و نقل در این روزها بسیار مشکل است. به هرحال، با توجه به این که برنامه ریزی دوستان خارجی با تعطیلی چینی ها تداخل پیدا کرده بود ما شانس سفر به چین دائو و شرکت در یک فستیوال شاد را از دست دادیم. البته من و دوستان پشیمان نشدیم و به هر نحوی که بود موفق شدیم بلیت قطار برای سفربه یک شهر ساحلی دیگر را به دست آوریم!

شهر "چینگ هوانگ دائو" نیز از جمله شهرهای ساحلی در کشور چین است که ما به آن سفر کردیم. این شهر در منطقه شمال شرقی استان هه به واقع است که از جمله مناطق توریستی در این کشور محسوب می شود. مساحت این شهر حدود 4/7800 کیلومتر مربع است. طبق آمار در سال 2012 جمعیت این شهر به 2 میلیون و 780 هزار نفر رسیده است.

در این منطقه "شانگهای گوان" بخشی از دیوار چین و ساحل طلایی "چانگ لی" بسیار معروف است.

شهر چینگ هوانگ دائو فاصله زیادی با پکن ندارد. از پکن تا این شهر 280 کیلومتر است و فاصله آن تا شهر "تین جین" 220 کیلومتر است.

سفر به این شهر چندان مشکل نیست و به راحتی می شود با هواپیما، قطار و یا اتوبوس به آن جا رسید. سفر ما با قطار سریع السیر، حدود سه ساعت طول کشید، اما هنگام بازگشت که با قطار عادی به شهر پکن برگشتیم، حدود شش ساعت طول کشید. البته نیازی به توضیح نیست که بگویم چرا برای رفتن به این شهر، قطار سریع السیر را انتخاب کردیم و برای برگشت اما، از قطارهای عادی استفاده کردیم.

بهرحال، تا بوده همین بوده، این که برای به دست آوردن آن چه که مشتاقانه به آن نیاز داریم عجله

می کنیم و تلاش می کنیم تا از بهترین و سریع ترین راه به آن برسیم و در مقابل سنگ می اندازیم مقابل راه آن چه که چندان اشتیاقی برای رسیدن به آن نداریم.

و اما! آب و هوای شهر چینگ هوانگ دائو، ملایم است. میانگین درجه آب و هوا در این منطقه، به طور سالانه 2/11 سانتیگراد است. میانگین باراش سالانه شهر چین هوانگ دائو نیز به 7/551 میلی متر

می رسد.

در طول یکی دو روزی که ما در این شهر به سر بردیم، آب و هوا برای شنا کردن و قدم زدن در ساحل بسیار مناسب و دل انگیز بود! طوری که دوستان ترجیح دادند تمام روز را در کنار دریا باشند تا این که بخواهند در شهر قدم بزنند و از اماکن دیدنی آن و یا حتی فروشگاه ها بازدید کنند.

البته از نظرمن شهر ساحلی بی داهه بسیار زیباتراز این شهر است. به خصوص شب های آن که نورافشانی درختان تزیین شده با ریسه های رنگین و مواج و ساختمان هایی با معماری کشور روسیه، که زیبایی شب را چند برابر می کرد. اما در مقابل شهر چینگ هوانگ دائو برای من شهر زنده ای نبود! البته به نظرم رسید که شهر در حال بازسازی است، چرا که اکثر نقاطی که برای پیدا کردن یک رستوران دریایی مناسب پا می گذاشتیم، کارگرانی را می دیدیم که در حال ساخت و ساز بودند! شاید تابستان های بعدی این شهر هم به زیبایی شهر بی داهه شود!

گفتم که ساحل دریایی در چین شباهت هایی -نه از نظر ظاهری- با ساحل دریا در ایران دارد!

و آن دیدن جمع خانواده ها در کنار یکدیگر بود! وقتی پدری را می دیدم که فرزندش را به آغوش کشیده و آن را آرام آرام با امواج سنگین دریا آشنا می کند، وقتی مادری را می دیدم که با نگرانی چشم به همسر و فرزندش دارد، بی اختیار فراموش می کردم که آن مادر، آن پدر، و آن خنده های از روی ترس کودک، مربوط به چه نژادی و چه قومی است! در آن لحظه فقط یک چیز را می دیدم، و آن خانواده بود! یک کانون گرم که آمده بودند تا علاوه بر تفریح و شارژ روحی، فرزند خود را با طبیعت و پستی و بلندی های آن آشنا کنند!

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید