CRI Online
 

دوستانی از شین جیان

GMT+08:00 || 2012-06-29 16:50:38        cri

   

دنبال شماره صندلی می گشتم که بشینم. صندلی من کنار پنجره بود، بنابراین خوشحال بودم که می توانم این دفعه تصمیم خودم را عملی کنم و از آن بالا کلی عکس بگیرم.

صندلی را پیدا کردم اما خالی نبود. پسرکی نوجوان جای من نشسته بود و از پنجره بیرون را تماشا می کرد. زنی میانسال هم کنارش نشسته بود و از روی کاغذی که در دست داشت، به آرامی چیزی می خواند. چهره آن ها، خیلی به مردم چین شباهت نداشت اما به ایرانی ها هم شباهت نداشتند. بنابراین به انگلیسی گفتم، ببخشید فکر می کنم شما اشتباه نشسته اید. من باید کنار پنجره بنشینم. زن نگاهی به نوجوان کرد که بعدا متوجه شدم پسرش است. پسر هم به انگلیسی جواب داد: آه، بله ببخشید.

و بعد به زبانی که هم شباهت به زبان چینی داشت و هم ترکی، به مادرش چیزی گفت. خانم میانسال که چهره زیبا و مهربانی داشت، دست و پا شکسته به زبان انگلیسی گفت:

می توانم خواهش کنم اجازه بدهید پسر من کنار پنجره بنشیند. آخر او خیلی استرس دارد و نیاز دارد که با تماشا کردن بیرون، خودش را مشغول کند. چهره مهربان زن که پر از استرس بود، این اجازه را به من نداد که با آن ها مخالفت کنم. بنابراین روی صندلی ردیف راهرو نشستم و بی خیال عکاسی زمین، از آسمان شدم. راستش تا حالا، هر بار که برای سفر، از هواپیما استفاده کرده ام، کمتر پیش آمده که صندلی ام کنار پنجره باشد و من بتوانم از آن بالا منظره زیبای زمین را تماشا کنم و تا آن جا که لنز دوربینم اجازه می دهد عکاسی کنم. بهرحال، این بار هم شانس با من همراه نبود.

بگذریم. کنار این مادر و پسر که نشستم، چشمم به نوشته های کاغذی افتاد که در دست مادر بود. نوشته ها به نظرم آیات قرآنی آمد. خیلی کنجکاو شده بودم که بدانم آن ها اهل کدام کشورهستند که چهره، زبان و خطشان در ظاهر، ترکیبی از چینی، ترکی، عربی و حتی ایرانی بود. خوش بختانه قبل از این که من سر صحبت را بازکنم، پسر خودش را معرفی کرد و از من پرسید که اهل کجا هستم.

به این ترتیب بود که متوجه شدم، "کامران" نوجوان 15 ساله و مادرش "آی گل" بانویی مسلمان از منطقه "شین جیان" چین هستند. ممکن است عده ای، چیزی درباره منطقه مسلمان نشین شین جیان چین نشنیده باشند. خود من هم تا قبل از این که به این سرزمین پهناور سفر کنم نامی از این منطقه، به خصوص این که اکثر ساکنان آن مسلمان هستند، نشنیده بودم. بنابراین وقتی متوجه شدم که این خانواده مسلمان هستند و اهل شین جیان، خیلی خوشحال شدم و دوست داشتم که با آن ها هم صحبت بشوم.                    

در منطقه شین جیان اقلیت های بسیاری زندگی می کنند. یکی از این اقلیت ها هم "اویغور" ها هستند. زبان اویغوری، زبان ترکی است. البته چندان به ترکی آذری یا استانبولی شباهت

ندارد. اما هنگامی که مادر و پسر با همدیگر صحبت می کردند، کمابیش متوجه معنی کلماتی در میان صحبت هایشان می شدم! خلاصه، خانم آی گل که متوجه کنجکاوی من نسبت به برگه در دستش شد، از پسرش خواست تا برای من توضیح بدهد که آن برگه ها چیست؟

کامران که خیلی خوب به انگلیسی صحبت می کرد گفت که همراه مادرش به پکن می رود. او گفت که قرار است در یک مصاحبه برای تحصیل در آمریکا شرکت کند. با این که انگلیسی را خوب صحبت می کرد اما خیلی استرس داشت و این استرس او به مادرش هم منتقل شده بود. کامران گفت که مادرش برای این که به او آرامش دهد، این آیات قرآن را می خواند و برای موفقیتش دعا می کند.

این کار مادر خیلی برای من جالب بود. بی اختیار یاد دوران دانش آموزی خودم افتادم و شب های امتحان که از مادرم می خواستم سرنمازش برایم دعا کند تا در امتحان هایم، موفق باشم.

خانم آی گل، که معنی اسم او به فارسی یعنی ماه گل، مثل اکثر

زن های منطقه شین جیان، چهره ای زیبا و دوست داشتنی داشت. او درباره زبان و خط ایرانی سوال کرد و وقتی من به او گفتم زبان و خط آن ها کمی به زبان وخط ما شباهت دارد، خیلی تعجب کرد. برای همین کاغذ را به من داد و از من خواست که آن را بخوانم. باورش نمی شد که من بتوانم خط اویغوری را بخوانم. البته من همه حروف و کلمات را نمی دانستم، اما چون آن، آیات قرآنی بود و ذهنم با کلمات آشنایی داشت،

می توانستم حدس بزنم که کدام کلمه است و این مساله خانم آی گل و پسرش را کاملا به هیجان آورده بود. همین نکته ای شد تا ما بیشتر درباره اشتراکات فرهنگی و اجتماعی

مسلمان های چین وایران صحبت کنیم و متوجه شویم که مسلمان ها در هر نقطه ای از جهان که باشند دارای یک احساس مشترک هستند.

در هر حال، اگرچه آن روز هم من موفق به کار عکاسی نشدم، اما از این بابت دلخور نشدم، چون با یک خانواده بسیار مهربان شین جیانی آشنا شدم که هنوز هم با همدیگر در ارتباط هستیم.

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید