روزی،پادشاه"شیوان
زونگ"به "یانگ هوی فی"یکی از
همسران خود دستور داد ضیافتی در
باغ
ترتیب دهد تا باهم ضمن نوشیدن
شراب گلهای زیبای باغ را تماشا
کنند."یانگ گوی فی"ضیافتی ترتیب
داد،اما "شیوان زونگ"نیامد.خبر
رسید که "شیوان زودگ"به کاخ
همسر دیگرش رفته و نمی
آید."یانگ گوی فی"عصبانی شد و
بسیار شراب خورده و مست شده و
کنترل خود را از دست داده و با
پیشخدمتکاران خود بازی می کرد
تا انکه خسته شد،به کاخ خود
بازگشت و خوابید.