«زین جوی
گون»امپراطور کشور«رین»به یاری
کشور«چین»برتخت سلطنت دست یافت
و به مقام امپراطوری رسید.او
قبلاً موافقت کرده و سوگند
خورده بود که بعد از رسیدن به
قدرت پنج شهر را به عنوان جبران
خسارت و تشکر از کمکهای مادی و
معنوی به کشور«چین»هدیه کند،ولی
بعد از به دست گرفتن قدرت به
سوگند و قول خود پشت پا زد و آن
را عملی نساخت.
اتفاقاً سالی
کشور«زین»گرفتار خشکسالی و
گرسنگی شد،ناگزیر از
کشور«چین»در خواست کمک
کرد.کشور«چین»بی آنکه متذکر آن
پیمان و سوگند شکنی امپراطور
کشور«زین»شود به آن کشور مدد
رسانید.
سال دیگر
کشور«چین»با مصائب سخت طبیعی
روبه رو شد و از
کشور«زین»تقاضای کمک نمود.ولی
امپراطور کشور«زین»حاضر نشد به
آن کشور یاری و مدد برساند.
یکی از وزیران
دربار کشور«زین»به نام«چینگ
جن»در مقام پند و اندرز به
امپراطور«زین»گفت:کشور چین تا
به حال چند باربه ما کمک کرده
است،حال اگر ما به کمک آنها
نشتابیم از فضیلت اخلاقی و
جوانمردی به دور مانده ایم.
«گئو شه»وزیر دیگر
دربار زین که با نظر چینگ جن
موافق نبود به امپراطور زین جوی
گون گفت:رابطه دو کشور زین و
چین به قطعه پوستی پوشیده از مو
می ماند.وفا نکردن به وعده
اول،یعنی ندان پنج شهر به آنها
تا آن حد روابط دو کشور را تیره
ساخته است که اگر به مقدار کافی
خوار بار در اختیار آنها
بگذاریم،باز رفع تیرگی و کدورت
سابق را نخواهد کرد.
پس این کمک ویاری
مثل آن می شود که پوست زیر مورا
از میان ببریم،در آن حال موهای
روی پوست به کجا می توانند متکی
بمانند.
چینگ جن از شنیدن
این سخن سخت خشمگین شد و
گفت:وفانکردن به عهد و یاری
نرساندن به کشور همسایه فقط می
تواند بعدها برای کشور مامصیبت
به بار آورد و بس. چیزی که پایه
و اساس ندارد بی ارزش و
ناپدیدار است.