«تیم دیوی» مدیرکل «بنگاه خبرپراکنی بریتانیا» (BBC) طی یک سخنرانی در روز دوشنبه 14 اکتبر (23 مهر) کاهش بودجه دولت انگلیس برای بی بی سی را زیر سوال برد. او این گونه استدلال کرد که این کاهش بودجهها بی بی سی را مجبور به «عقب نشینی» از مناطقی چون آفریقا، خاورمیانه و آمریکای لاتین میکند و به چین و روسیه اجازه میدهد تا این شکافها را پر کنند.
این روزها، به میان کشیدن مداوم «تهدید چین» تقریبا به یک فرمول استاندارد برای رسانههای غربی تبدیل شده است. «تهدید چین» نه فقط به یک سپر بلای دم دست برای مسائل حاد دولتهای غربی تبدیل شده بلکه بهانهای برای موسسات غربی است تا بر اساس آن درخواست بودجه کنند.
دولت بریتانیا 10 سال قبل ارائه بودجه برای بیشتر پروژههای «سرویس جهانی بی بی سی» را متوقف کرد. بی بی سی برای کاهش هزینهها در سال 2022 از تعطیلی سرویسهای رادیویی خود به زبانهای عربی و فارسی در کنار صدها تعدیل شغلی دیگر خبر داد. پارلمان بریتانیا اکنون در حال انجام یک تحقیق و تفحص درباره بودجه دهی آینده برای سرویس جهانی بی بی سی است.
یکی از دلایل اظهارات اخیر دیوی، تلاش او برای استفاده از افکار عمومی در جهت ناله و زاری مقابل دولت بریتانیا و ترغیب آن به ارائه حمایت مالی و در نتیجه کاهش فشار عملیاتی بی بی سی است.
اما چرا بی بی سی به عنوان یک سازمان رسانهای، «تهدید چین» را مطرح کرده است؟ این برداشت قطعا به دلیل عدم مداخله چین در عملیاتها و توسعه بی بی سی نیست.
باز بودن و همکاری چین از جمله همکاری «ابتکار کمربند و جاده»، داستانهای فراوانی را در سراسر جهان تولید کرده که تقریبا همه آنها حول موضوعات صلح، همکاری و نتایج برد-برد میچرخند. چین به دیگر کشورها دیکته نمیکند که چه کاری باید انجام دهند؛ در عوض، مستمرا برای تحقق مفهوم «یک سرنوشت مشترک» تلاش کرده است. این جنبه اساسی به نشاط روایتها درباره چین کمک کرده و ارتباطی با «عقب نشینی» سرویس جهانی بی بی سی ندارد.
بی بی سی به جای آنکه از «تهدید» چین ناله سر دهد باید به این بیاندیشد که کشورش طی سالهای گذشته تا چه اندازه به موضوعات جهانی مثل تغییرات اقلیمی کمک کرده و چه کمک اساسی به کشورهای آفریقایی، خاورمیانهای و آمریکای لاتین از لحاظ توسعه و معیشت ارائه داده است.
روزنامه کنیایی «نیشن» در ماه مه امسال مقالهای با امضای «ادهر کاوینس» پژوهشگر روابط بینالملل منتشر کرد. این مقاله توضیح میدهد که چرا چین در قاره آفریقا از ایالات متحده محبوبتر شده و چندین دلیل را ذکر میکند.
اول، سیاست خارجی چین بر احترام به حاکمیت ملی و عدم مداخله در امور داخلی تاکید میکند؛ دوم، کمک و سرمایه گذاری چین ارتباطی به شرایط سیاسی مثل حقوق بشر یا استانداردهای حکمرانی ندارد و شراکتهای توسعه میان چین و آفریقا در برگیرنده بخشهای متنوعی است؛ سوم، دورههای آموزش زبان چینی، تبادلات فرهنگی، ابتکارات رسانهای و بورسیه برای دانشجویان به منظور تحصیل در چین روابط مردم با مردم را تعمیق بخشیده و باعث تقویت حس حسن نیت شده است؛ نهایتا، چین با به اشتراک گذاری تجربیات خود و ارائه کمک فنی به یک شریک کلیدی در تلاش آفریقا برای رفاه تبدیل شده، چیزی که در تضاد با روایات قیم مابانهای است که اغلب با کمکهای غرب مرتبط هستند.
در واقع دیوی به صورت ناخودآگاه این حقیقت را به زبان آورد: با ظهور جمعی کشورهای «جنوب جهانی» عرصه افکار عمومی بینالمللی در حال تجربه یک تحول اساسی است که تا کنون بی سابقه بوده است.
به نظر میرسد که این روند به عنوان یک «تسخیر» آیینی بر دژ غرب بر افکار برداشت شده است.
با اینکه این ارتباط احساسی و اغراق آمیز است، اما ظهور «جنوب جهانی» در عرصه افکار عمومی بینالمللی در حقیقت واقعیتی است که غرب نمیتواند آن را تغییر دهد.
با توجه به ظهور کشورهای در حال توسعه و افزایش همکاری چند جانبه، تقویت صدای «جنوب جهانی» هم یک نتیجه غیرقابل اجتناب است.
-
2024/10/16 15:34:07
- GMT+08:00
- /