ارتباط ترس آمریکا از توسعه چین با ادعای بی‌اساس «تهدید چین»
2024/10/05 17:05:01

چین طی 75 سال گذشته از یک کشور فقیر و عقب افتاده به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده و حدود یک ششم از جمعیت جهان را از فقر رها کرده است.

با این وجود، همزمان با تداوم رشد چین، دیدگاه ایالات متحده در قبال چین به شکلی قابل توجه تغییر کرده است. سیاستمداران آمریکایی چه با روایت «تهدید چین» چه با تئوری «چالش چین» به شکلی روزافزون درباره توسعه چین نگران شده‌اند. این اضطراب به بدگویی و تلاش برای ترسیم چین به عنوان یک نیروی تهدید کننده توسعه جهانی، تبدیل شده است.

یک مقام سابق دولتی آمریکا اخیرا مدعی شد هدف چین تحمیل ایدئولوژی خود بر بقیه دنیاست، امری که تهدیدی بی سابقه برای ایالات متحده محسوب می‌شود.

بسیاری از سیاستمداران آمریکایی طی چند سال اخیر بر تهدید چین تاکید کرده‌اند. اما توسعه چین دقیقا چه چیزی را از آمریکا سلب کرده است؟

هنگامی که چین هنوز یک کشور فقیر و عقب افتاده بود، ایالات متحده هرگز نگران ایدئولوژی «تهدید کننده» چین برای جهان نبود. با این وجود، به محض آنکه چین به جهش اقتصادی دست یافت، سیاستمداران آمریکایی بزرگنمایی و اغراقِ «تهدید ایدئولوژیکی» چین را شروع کردند.

اگر ایدئولوژی چین طی این 75 سال برای توسعه زیان‌آور می‌بود و برای پیشرفت خودش و جهان ضرر داشت، چین امروز با این افتخار و غرور مقابل ایالات متحده نمی‌ایستاد. توسعه چین نشان می‌دهد که ایدئولوژی آن به رشد جهانی کمک کرده همانطور که دستاوردهایش این را ثابت می‌کند.

حتی با اینکه چین به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده اما سرانه تولید ناخالص داخلی آن هنوز بسیار کمتر از آمریکاست. سرانه تولید ناخالص داخلی چین در سال 2023 حدود 21 هزار و 720 دلار بود در حالی که این شاخص برای آمریکا 76 هزار دلار بود که 6 برابر بیشتر از چین است. چین باید در مسیر توسعه برگزیده خود به پیشروی استوار ادامه دهد.

«رویکرد راهبردی ایالات متحده در قبال جمهوری خلق چین» در سال 2020 می‌گوید «حزب حاکم چین تلاش‌هایش را برای نشان دادن عملکرد بهتر نظام حکمرانی خود نسبت به آنچه که به عنوان "کشورهای توسعه یافته و غربی" از آن یاد می‌کند، تسریع کرده است.»

طبق این فرضیه، چنین رقابتی باید به توسعه جهانی کمک کند. در واقع، فقط از طریق چنین رقابتی است که می‌توانیم نشان دهیم که توسعه انسانی یک فرآیند متنوع است. هر کشوری حق دارد مسیر توسعه خود را انتخاب کند.

آیا برای بشریت بهتر نیست کشورهای بیشتری مثل چین از طریق خوداتکایی توسعه پیدا کنند؟ چین همواره به اصل عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها پایبند بوده و هیچگاه برای صدور ایدئولوژی خود به دیگر کشورها تلاش نکرده است. با این همه چین ثابت کرده که کشوری است که می‌تواند به جهش اقتصادی و پیشرفت اجتماعی بدون تقلید از مدل‌های غربی، دست یابد.

این رویکرد موفق قدرت گفتمانی و سلطه دیرینه غرب، به طور خاص آمریکا را متزلزل نموده و نتیجتا چالشی بزرگ را برای هژمونی واشنگتن به وجود آورده است.

فرض کنید مدل توسعه و مسیر مورد حمایت آمریکا دیگر یگانه مدل‌های درست نیستند. در این صورت اساس هژمونی و نفوذ جهانی آن متزلزل خواهد شد.

وقتی برخی سیاستمداران آمریکایی مدعی می‌شوند که ایدئولوژی چین یک تهدید است، در واقع آنها در حال بهانه تراشی برای هژمونی واشنگتن هستند.

«نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین» که در دهان سیاستمداران آمریکایی می‌چرخد در واقع نظمی است که در آن ایالات متحده قوانین را ایجاد و سایر کشورها مجبور به پیروی می‌کند. هر کشوری که سعی در به چالش کشیدن این نظم داشته باشد، صرفنظر از نیات آن، یک «تهدید ایدئولوژیکی» خوانده می‌شود.

چین یک مسیر توسعه برای خود برگزیده و به موفقیتی بزرگ دست یافته است. این موفقیت نباید دلیلی برای اهریمن‌انگاری آن باشد. اگر واشنگتن نمی‌تواند یک چین مرفه و با ثبات را بپذیرد و به رسمیت بشناسد و سعی دارد چین را به عنوان یک مخالف یا حتی دشمن ایالات متحده قلمداد کند، در واقع این تهدیدی برای صلح و توسعه جهان به حساب می‌آید.

  • 2024/10/05 17:05:01
  • GMT+08:00
  • /