صمیم مرادی؛ پژوهشگر مطالعات شرق آسیا و دبیر هسته مطالعات چین دانشگاه امام صادق علیه السلام ایران
در سالهای اخیر چین به یکی از اثرگذارترین کنشگران جهان در پهنه روابط بین الملل بدل گشته و کمتر زمانی است که با رصد آخرین رویدادها و تحولات بین المللی نام چین به گوش نرسد و به چشم نیاید. کارشناسان امور بین الملل این اتفاق را مرهون نوع حکمرانی کارآمد دولت چین، اتخاذ سیاستهای تنش زدا و مبتنی بر رویکرد برد-برد و مهم تر از همه رشد اقتصادی چین دانستهاند. بطوری که در اقصی نقاط جهان کشورهای مختلف مشتاقانه به دنبال گسترش روابط خود با چین هستند تا بتوانند از سرمایهگذاری و تکنولوژی چینی برای رشد و پیشرفت کشور خود بهره ببرند.
شکوفایی اقتصادی چین به حدی مهم و قابل توجه است که برخی آن را پس از انقلاب صنعتی در قرن هجدهم، مهم ترین تحول اقتصادی جهان بر میشمارند و معتقدند چین به واسطهی آن نقش تعیین کننده در ترسیم جهان آینده دارد.
با این وجود رقبای عمدتا غربی چین همواره کشورهای دیگر را از گسترده و عمیقتر کردن روابط خود با پکن برحذر داشته و بیان میکنند که گسترش روابط با چین منجر به نفوذ پکن در کشورشان و در نهایت از دست رفتن استقلال آنها میشود.
نگاشت حاضر بر آن است که به این پرسش پاسخ دهد که «آیا گسترش روابط با چین خطر و تهدیدی برای کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته است؟» و با ارائهی نگاهی صحیح، واقع بینانه و به دور از تخیلات رایج به پاسخ این پرسش که «آیا چین به دنبال نفوذ و سلب استقلال دیگر کشورها هست؟» برسد.
تاثیر فرهنگ کنفسیوس بر مردم و سیاست خارجی چین
برخلاف فرهنگ غربی که طرفدار زور و هژمونی است، حکمرانان چینی همیشه بر وحدت داخلی متمرکز بوده و هرگز به فتح و غارت دیگر کشورها افتخار نکردهاند. برای سال های طولانی و قرنهای متمادی است که ملت چین تحت تأثیر فرهنگ کنفوسیوس بودهاند و به عبارت «صلح گرانبهاترین سرمایه است» توجه ویژهای دارند. در کتاب کلاسیک «آنالکتهای کنفوسیوس» یا گزیده سخنان کنفوسیوس، ضربالمثل معروفی وجود دارد که میگوید «مردم در چهار دریا برادرند» که هم مضمون شعر معروف «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند» از سعدی شیرازی است. تاثیر آرا و اندیشه کنفسیوس افزون بر مردم چین، در سیاست خارجی چین نیز ساری و جاری است. پیشنهاد چین برای ساختن «جامعهای بشری با سرنوشت مشترک» ریشه در مفهوم کنفوسیوس مبنی بر «انسجام بزرگ زیر آسمان» دارد. چین به سیاست خارجی «عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها» پایبند است، که بر اندیشه کنفوسیوس مبنی بر «آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند» استوار است.
بررسی تاریخ باستان چین هم گواه بر رویکرد صلح طلب چینیها دارد. و چین باستان حتی در اوج قدرت و اقتدار خود نیز به دنبال هژمونی و تسلط بر دیگر ملل نبوده است و به گفتهی کارشناسان ریشهی این نوع عملکرد را میتوان در انگارهی عمیق فرهنگی «صلح و انسجام» جستوجو کرد.
به دلیل انگارهی عمیق فرهنگی «صلح و انسجام» است که چین باستان حتی در پررونقترین دوره خود به دنبال هژمونی نبود. «جانگ چیان» (سفیر و امپراتور چین) به آسیای غربی و «جنگ هه» (دریاسالار و مکتشف نامدار چینی) به اقیانوس آرام جنوبی و اقیانوس هند سفر کردند. در آن زمان سلسله «هان» و سلسله «مینگ» چین قدرتهای جهانی بودند، این در حالی است که این دو سلسله به دنبال استثمار ملل ضعیفتر نبوده و بلکه فعالانه به دنبال همکاری برد-برد بودند و در نهایت این اقدام آنان منجر به افزایش تعاملات ملل باستان، ادغام و رونق تمدن بشری شد.
این رویکرد در نوع کنش ورزی امروزی چین نیز قابل مشاهده است و این کشور با پایبندی بر صلح و انسجام، سرگرم حل درگیری و بحران ها است. کمک به احیای روابط سیاسی بین عربستان سعودی و ایران یک نمونه از آن است. در بحرانهای دیگر نظیر بحران روسیه و اوکراین، فلسطین و رژیم صهیونیستی(اسرائیل)، این کشور همواره بر اتخاذ رویکردهای صلح آمیز و گفت و گو تاکید داشته و بر آن بوده نه تنها منفعلانه عمل نکند بلکه از دامن زدن به درگیری جلوگیری کند.
رابطهی سنتهای فرهنگی چین با ابتکارات این کشور
چین سنت فرهنگی صلح و همکاری را به ارث برده و از ساختن جامعهای بشری با سرنوشت مشترک دفاع میکند؛ سر ریز فرهنگ صلح و همکاری چینیان را میتوان در طرحهایی نظیر «ابتکار کمربند و جاده»، «ابتکار توسعه جهانی»، «ابتکار امنیت جهانی» و «ابتکار تمدن جهانی» را مشاهده نمود. این کشور همواره بر گسترش همکاری بینالمللی را از طریق مکانیسمهای چندجانبه برای ارتقای رفاه مشترک بشریت ترویج مینماید. این ابتکارات و پیشنهادات چین به بهبود سیستم مدیریت جهانی کمک خواهد کرد و توسط کشورهای زیادی به رسمیت شناخته شده است.
بازگشت به تمدن 5000 هزار ساله
همانطور که در ابتدای نگاشت اشاره شد، یکی از شگفتیهای قرون اخیر انقلاب صنعتی چین بوده که راه 200 ساله غرب را در 30 سال پیمود. یکی از اصلی ترین دلایل موفقیت چین بهرهمندی از تمدن غنی و 5000 هزار سالهی خود است. در حقیقت ظهور چین با ظهور کشوری مانند ایالات متحده یکسان نیست؛ چرا که ایالات متحده برخاسته از هیچ است در حالی که چین بازگشت به شکوه یک تمدن 5000 هزار ساله است. این بازگشت با حفظ ارزشها و آرمانهای باستانی چینی نظیر عدم تمایل به تسلط و هژمون گرایی، فرهنگ صلح و انسجام، عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها و عدم ستیزه جویی بوده است. از سوی دیگر این فرهنگ و ارزشها در رویکردهای رهبران چین قابل مشاهده است؛ برای نمونه رئیس جمهور چین تاکید دارد که هدف چین هرگز پیشی گرفتن از آمریکا نبوده است بلکه هدف این کشور این است که دائماً از خود سبقت بگیرد و کیفیت زندگی مردم خود را افزایش دهد. افزون بر این تحلیلگران نیز اظهار داشتهاند که در مواجهه با تغییرات کنونی در چشم انداز جهانی، ایالات متحده و سایر کشورهای غربی باید خود را با تغییرات زمانه وفق دهند، به صدای منطقی افراد با بصیرت گوش دهند، ذهنیت خود را فعالانه تعدیل کنند، توسعه چین را منطقی ببینند، گفتگو و همکاری با چین را حفظ کنند و به طور مشترک به چالشهای جهانی پاسخ دهند تا جهانی باثباتتر ایجاد کنند.
نتیجه گیری
سرگذشت رشد و پیشرفت کشورهای غربی مبتنی بر غارت، استعمار و استثمار منابع و ثروت ملل دیگر بوده است. بطوری که امروزه کمتر کشور غیر غربی در جهان یافت میشود که از تجاوز و غارت غربیها در امان بوده باشد. طبق گفته برخی از تحلیلگران یکی از عوامل موثر در ایجاد انقلاب صنعتی منابع غارت شده از دیگر کشورها بود. چه بسا که اگر نوع تعامل خصمانهی کشورهای غربی با دیگر کشورها نبود هرگز انقلاب صنعتی اتفاق نمیافتاد و تاریخ مسیر دیگری را طی میکرد.
در حقیقت غربیها با عینک خود جهان را مینگرند. گمان میکنند که اگر کشوری در حال پیشرفت است لاجرم باید مسیر دهشتناک آنها را پیموده باشد. گویی الگوی دیگری برای رشد و پیشرفت در ذهن خود متصور نیستند و هر کشوری که به دنبال پیشرفت و گسترش روابط با دیگر کشورهاست حتما باید مانند خودشان به دنبال استثمار و پایمال کردن استقلال آن کشورها باشد.
چین کشوری است که مسیری متفاوتی از کشورهای غربی پیموده و امروزه به عنوان یکی از کشورهای قدرتمند و بزرگ جهان نقش تعیین کنندهای در معادلات بینالمللی ایفا میکند. این کشور برخاسته از تمدنی غنی و 5000 هزار ساله است که فرهنگ صلح و انسجام، عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها، عدم ستیزه جویی دوری از قدرت طلبی و هژمون گرایی از مولفههای اصلی آن بوده است؛ مولفههایی که در سیاست خارجی حال حاضر چین نیز ساری و جاری است.
نویسنده: صمیم مرادی؛ پژوهشگر مطالعات شرق آسیا و دبیر هسته مطالعات چین دانشگاه امام صادق علیه السلام ایران
مطالب نوشته شده در این مقاله برگرفته از نظرات شخصی نویسنده است و موضع رسمی بخش فارسی رادیو و تلویزیون مرکزی چین را منعکس نمی کند.
-
2024
- 04/08
- 11:15:36
- GMT+08:00
- /