بدگویی غربی ها از چین برای فرافکنی درگیری های داخلی
2024/03/25 09:10:41

مسعود دانشمند

بدون درک تحولات جدید جهان، نمی ‌توان به تحلیل رفتار آمریکا در قبال چین پرداخت. چین در نگاه آمریکا رقیبی سرسخت است که تهدیدی برای هژمون آمریکا در جهان شناسایی می شود.

درحالیکه ظرفیت بالقوه چین درخشان تر از آن چیزی است که به نظر می رسد، اما غرب می خواهد چنین القا کند که قدرت اقتصادی چین رو به افول است.

نرخ تورم در چین پایین است. دولت چین در مقایسه با نظام دولتی اکثر کشور های توسعه یافته، سالم‌ تر است. بخش تولید چین در گذار از مصرف انرژی های فسیلی به سمت انرژی های سبز است. این تغییر با سرعت بالایی در جریان است. حتی غرب با این شتاب به سمت انرژی سبز نرفته بود.

یکی از اهداف مهم غرب برای کنترل رشد اقتصادی چین این بود که رقیب را مجبور به استفاده از مدل های غربی کند. چین در حوزه انرژی های سبز تکالیفی گرفت ولی از برنامه غرب پیش افتاد.

بررسی تاریخی نشان می ‌دهد که چین حداقل چهار بار در آستانه بحران اقصادی قرار گرفته است. هر چهار بار غرب اقتصاد چین را زمین خورده و ورشکسته ارزیابی کرد و با هجمه های رسانه ای به مشکلات دامن زد، اما واقعیت های اقتصاد قدرتمند چین نشان داد که تحلیل غرب مغرضانه است. چون چین از تمام بحران های اقتصادی سر بلند بیرون آمد.

در شرایط کنونی، به ویژه بعد از بحران کرونا رشد اقتصادی چین کند شده است، ولی این وضعیت به معنی شکست اقتصاد چین و وجود مشکلات ساختاری نیست. بلکه می توان میزان رشد اقتصادی چین بعد از گذر از بحران کرونا را نشانه ای مثبت از ظرفیت بالای این اقتصاد دانست.

این کشور همچنان می ‌تواند بازار‌ های جهانی را تصاحب کند و راه ‌های جدیدی برای رشد اقتصادی خود پیدا کند. چین در تلاش است روابط و همکاری ‌های خود را با کشورهای منطقه توسعه دهد و شرکای مطمئنی در بازار های جهان از جمله در غرب آسیا و آفریقا پیدا کند.

درهم تنیدگی اقتصادی چین با آمریکا خود نشانه ای از اعتبار بالای اقتصاد چین است. باید سوال کرد چرا غرب اصرار دارد با کشوری در پروژه های عظیم اقتصادی شریک شود که همواره از افول اقتصاد اش حرف می زند؟! اگر چین در مسیر شکست اقتصادی است چرا همچنان اولین شریک اقتصادی اتحادیه اروپا است؟!

دشمنی غرب با چین سیاسی است. زیرا غرب حرکت چین به سمت برتری جهانی را درک کرده است. ماجرا رقابت های میان قدرت های جهان است. اغراق در قصد چین برای تسلط بر جهان در رسانه های غربی ادعایی کم هزینه است.

چین روابط خود با دیگر کشور ها را بر مبنای اقتصاد تنظیم می کند تا هر دو طرف احساس امنیت کنند. شاید قدرت چین در حال گسترش باشد ولی رفتار این کشور نشان دهنده تمایل اش برای به تبدیل شدن به یک هژمون نیست.

یکی از دلایل غرب برای دشمنی با چین تلاش برای کند کردن سرعت رشد اقتصادی چین است. ایجاد انواع کمپین ها علیه چین برای آن است که غرب می خواهد ریسک های پکن را بالا ببرد. آمریکا سعی دارد اراده خود را حتی بر همسایگان کوچکتر چین تحمیل کند و داستان افول اقتصاد چین را به فضای بین الملل تحمیل کند.

چین به آرامی بحران ها را کنترل می کند و پیش می آید، دریا ها را به دست می ‌آورد، سرمایه گذاری های جدیدی دارد و بازار های تازه ای کسب می کند و در نهایت رشد اقتصادی چین بحرانی برای آمریکا است و موجب تشدید رویکرد تهاجمی واشنگتن در قبال پکن شده است.

اما اگر آمریکا تصمیم بگیرد که باید با شدت بیشتری نسبت به چین واکنش نشان دهد، می تواند مسائلی از جمله تک حزبی بودن چین، حقوق اقلیت ها، مساله تایوان و... را نشانه بگیرد و بحران هایی آزمایشی برای چین ایجاد کند. اما تا زمانی وه اقتصاد چین و امریکا و اقتصاد جهان در هم تنیده شده است، رویکرد آمریکا برای تنش زایی علیه چین موفق نخواهد بود و راهی پرخطر برای آمریکا است.

نویسنده: مسعود دانشمند، عضو اتاق بازرگانی ایران

مطالب نوشته شده در این مقاله برگرفته از نظرات شخصی نویسنده است و موضع رسمی بخش فارسی رادیو و تلویزیون مرکزی چین را منعکس نمی‌ کند.

  • 2024/03/25 09:10:41
  • GMT+08:00
  • /