حقوق بشر گفتمانی جهانشمول است، اما معیار های ملی، قومی، دینی، اخلاقی، تاریخی و فرهنگی و حتی منطقه ای در این گفتمان قابل توجه است. از این رو نمی توان متن اسناد مرتبط با حقوق بشر را بدون تکامل و پویایی تصور کرد.
مبانی حقوق بشر در کشورهای مختلف جهان تابع محدودیت هایی است که از جمله آن ها می توان به الزامات امنیت ملی در کشورها اشاره کرد.
جهان شرق، پهنه گسترده ای با تنوع فرهنگی بالا و ارزش هایی متفاوت از جهان غرب است. جایگاه دین ها و آیین های مختلف و دستورات و احکام مذهبی در شرق جهان قوی تر از غرب است. به همین نسبت نگاه شرق به حقوق بشر متفاوت از غرب خواهد بود.
از این رو اجرای قواعد حقوق بشر غربی در این سوی جهان، بدون توجه به نسبی گرایی فرهنگی و ارزش های شرقی ممکن نیست. بسیاری از اسناد بین المللی از نگاه ارزش های شرقی دارای ایرادات نظری و فرهنگی است.
متاسفانه اراده تئوریسین ها و سازمان های حقوق بشری غرب بر فهم و درک ارزش های شرقی نبوده و تنها هدف اقناع دولت ها و ملت های شرقی را دنبال کرده اند. در این میان موضوع حقوق بشر همواره مورد بهره برداری غرب و سوء استفاده سیاسی قدرت های غربی علیه کشورهای شرق قرار گرفته است.
اما مفهوم حقوق بشر از نگاه غرب مجموعه ای از ارزش های تعریف و تدوین شده در آن جغرافیا است که در اجرای جهانی همین ارزش های مورد قبول خود نیز به شکلی دوگانه عمل می کنند. ایالات متحده همواره در تبعیت از معیارهای جهانی حقوق بشر غربی مورد انتقاد است و از مفهوم حقوق بشر برای به چالش کشیدن و اعمال فشار به مخالفان خود استفاده می کند.
زوال قدرت هژمون و افزایش قدرت بازیگر چالش گر یکی از مشکلات غرب و به طور خاص مشکل امروز ایالات متحده آمریکا است. مساله ای که دردسر آفرینی آمریکا در هر حوزه ای برای چین را توجیه می کند.
آمریکا به دیگری قدرتمندی نیاز دارد تا روند افول و کاهش قدرت اش را به تحرکات اون نسبت دهد. هر چه این دیگری قدرتمندتر تصویر شود به نفع آمریکا است تا جایی که شاید بزرگنمایی آمریکا از قدرت نظامی، سیاسی یا اقتصادی چین در جهان از اساس غیر واقعی باشد، اما باید در نظر داشت که زوال قدرت آمریکا در برابر بازیگری عادی برای جهان بحران زا است، از این رو آمریکا به برجسته ساختن قدرت دشمن خود می پردازد.
در قدم بعدی شاهد انتقاد و مقابله آمریکا با چین هستیم به این معنی که باید دائما در برابر پیشرفت دیگری اش مانع تراشی کند تا طراحی این دشمنی به واقع به ضررش تمام نشود و رشد رقیب کند یا متوقف شود. غرب بزرگترین منتقد اقدامات سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی چین است. انتقاد از وضعیت حقوق بشر در چین از این جمله است. چین هم بر روندهای دوگانه حقوق بشر لیبرالی آمریکا و غرب می تازد. اما تحلیل واقعی را باید در زوال قدرت اول جهان و قدرت گرفتن دیگری اش جست و جو کرد.
چین به حقوق بشری در حال تکامل و پویا معتقد است که تفاوت های مذهبی، فرهنگی و تمدنی، قومیتی و منطقه ای را به رسمیت می شناسد. در نگاه چین اگر چه حقوق بشر نظمی جهان شمول است اما مبتنی بر شناخت تفاوت ها است و همچون حقوق بشر لیبرالی غرب سلطه گر نخواهد بود.
در چین وجدان و مذهب، دو باور قدرتمند شناخته می شود، آزادی ابراز مذهب یا معتقدات به صورت فردی یا جمعی وجود دارد. عبادت، اجرای آداب فرهنگی و تعلیمات مذهبی مجاز است ولی تابع الزاماتی بالا دستی است. رهبری قومی تعیین کننده است و قضاوت های محلی وجود دارد. به این معنی که آزادی ها زیر چتر فرهنگ بومی تعریف می شوند و لزوما با حقوق بشر تعریف شده در غرب شباهت و نزدیکی ندارند. اما در حوزه سیاست و اقتصاد، قوانین مسئولیت ها را تعریف می کند و شباهت هایی با قوانین حوزه حقوق بشر لیبرالی وجود دارد.
نویسنده: نادر صادقیان، جامعه شناس ایران
مطالب نوشته شده در این مقاله برگرفته از نظرات شخصی نویسنده است و موضع رسمی بخش فارسی رادیو و تلویزیون مرکزی چین را منعکس نمی کند.
-
2023/12/21 10:35:57
- GMT+08:00
- /