همیشه در گزارشهای رسانههای غرب درباره چین میتوانیم ذهنیتهای کاملا متضاد با هم را ببینیم. آشکارترین نمونههای آن، بحث «فروپاشی چین» و بحث «تهدید چین علیه جهان» است. اما از لحاظ منطقی چگونه امکان دارد یک کشور هم در حال فروپاشی باشد و هم تهدیدی برای جهان محسوب شود؟
اخیرا این نوع تضاد مجددا هویدا شد و این بار درباره جمعیت چین.
سازمان ملل در گزارش اخیر خود پیشبینی کرد هند از لحاظ جمعیت از چین سبقت می گیرد و تا اواسط سال جاری میلادی به جای چین، به پرجمعیتترین کشور دنیا تبدیل میشود. از روزهای پیش از این رویداد، رسانههای غربی موجی از تبلیغاتی را به راه انداخته و گزارشهای زیادی را با یک موضوع اصلی منتشر کردند، مبنی بر آنکه «یگانه عامل موفقیت اقتصادی 40 ساله چین جمعیت عظیم آن بوده و این عامل در حال از بین رفتن است و چین سقوط میکند.»
این در حالیست که 40 سال پیش زمانی که چین وضعیت اقتصادی ناگواری داشت مخصوصا زمانی که چین سیاست تک فرزندی را اجرا میکرد، رسانههای غربی جمعیت عظیم چین در آن زمان را بار سنگینی بر دوش این کشور و باعث عقب افتادگی اقتصادی چین در آن زمان میدانستند.
البته به دلیل آنکه آن زمان شبکه اینترنت وجود نداشت، امروز پیدا کردن یک گزارشی دال بر وصف فوق سخت است اما کماکان میتوان در سایت وزارت بهداشت آمریکا، مقالات پشتیبان این موضع رسانههای آمریکا در آن زمان از جمله مقالاتی تحت عنوان «چین: باری بر دوش منابع و محیط زیست» را پیدا کرد.
اما امروز که چین دچار کاهش جمعیت شده، غربیها دیگر درباره « بار سنگین ناشی از جمعیت» صحبت نمیکنند بلکه بر از بین رفتن «برتری جمعیتی» چین تاکید میکنند. استاندارد دوگانه تر از این چه میتواند باشد؟
رسانههای غربی اکنون از یک سو، به همین سادگی و به طور خودسرانه، جمعیت عظیم چین را یگانه عامل موفقیت اقتصادی 40 ساله چین میدانند، اما از سوی دیگر، به طور بسیار مفصل و مسئولانه، به تحلیل چگونگی دستیابی هند به «برتری جمعیتی» میپردازند.
به عنوان مثال روزنامه «نیویورک تایمز» در یکی از گزارشهای خود، فرا رسیدن «عصر هند» پس از سبقت آن از چین از لحاظ جمعیت را وابسته به چهار عامل اصلی از جمله استفاده درست هند از جمعیت خود و تعیین مسیر صحیح توسعه در هند توصیف کرد. باید گفت ذکر موضوع « تعیین مسیر صحیح توسعه در هند» در این مقاله نشان میدهد نیویورک تایمز نسبت به جمعیت هند تامل بسیار عمیقی انجام داده است.
اما باید دانست دقیقا همین «تعیین مسیر صحیح توسعه در هند»، دلیل مهم موفقیت اقتصادی چین در کنار جمعیت بزرگش است. اما چرا نیویورک تایمز آن را نادیده میگیرد؟
این درست است که چین دچار کاهش جمعیت شده و جمعیت آن رو به سالمند شدن، است اما این همان پدیدهای است که ژاپن در سال 2009 و آلمان در سال 2020 با آن مواجه شدند. چرا در این دو مورد، بحثهایی مانند سقوط ژاپن یا آلمان مطرح نشد و بحثهای آن زمان فقط به تاثیرات اجتماعی، محدود بود؟
البته در کنار نگاه به این استاندارد دوگانه رسانههای غرب، باید به خود مساله بر گردیم مبنی بر آنکه آیا واقعا «برتری جمعیتی» از بین رفته است؟
در مورد به اصطلاح «برتری جمعیتی»، نباید صرفا به کمیت جمعیت نگاه کنیم، بلکه مهمتر از آن در نظر گرفتن کیفیت جمعیت چین است؛ یا به عبارت دیگر، نباید فقط به آمار کل جمعیت نگاه کرد بلکه جمعیت مستعد را باید در نظر گرفت.
در حال حاضر، چین نزدیک به 900 میلیون نیروی کار دارد و هر سال 15 میلیون نفر به آن اضافه میشود. وجود منابع انسانی فراوان همچنان از مزایای برجسته چین است. مهمتر از آن، چین بیش از 240 میلیون فارغ التحصیل آموزش عالی دارد و میانگین دوران تحصیلی نیروهای کار جدید نیز به 14 سال رسیده است. این موارد نشان میدهد که «برتری جمعیتی چین» نه تنها از بین نرفته بلکه «برتری ناشی از جمعیت مستعد» چین همچنان در حال شکل گیری است و چین برای توسعه همچنان از نیروهای محرکه قوی برخوردار است.
در درازمدت، این روند اجتنابناپذیر است که چین با صنایع نیازمند به نیروی کار فراوان خداحافظی کند و به سطوح بالاتر زنجیره تامین و زنجیره صنعتی جهانی برود.
-
2023/04/20 23:13:06
- GMT+08:00
- /