بیانیه اخیر چین و شورای همکاری خلیجفارس که در پی سفر «شی جین پینگ» رئیس جمهوری خلق چین به عربستان منتشر شد، واکنشها و اظهارنظرها از طیفهای متنوعی را به همراه داشت. برخی این بیانیه را نشانه تغییر رویکرد چین نسبت به ایران و فاصلهگرفتن این کشور از جمهوری اسلامی ایران تفسیر کردند؛ برخی نیز این رویکرد را در استراتژی بلندمدت چین در دنیا برای داشتن روابط با همه کشورهای دنیا براساس منافع و مصلحت خود ارزیابی کرده و آن را نشانه فاصلهگرفتن چین از ایران قلمداد نکردند.
اما دکتر «حامد وفائی» استاد مطالعات چین در دانشگاه تهران موضعگیری چین را امر عجیبی ندانست و آن را حاصل سیاست راهبردی بلندمدت چین برای گسترش حضورش در منطقه آسیای غربی دانست و نباید آن را به معنای فاصلهگرفتن از ایران محسوب کرد.
از نگاه وی، چین در سیاست بلندمدتِ تعریفشدهاش، گسترش متوازن روابط خود با همه کشورهای این منطقه را تعریف کرده و همزمان با ایران، با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی نیز برنامههای بلندمدت تعریف کرده است. وزن همکاری چین با کشورهای عربی به مراتب بیش از ایران است. علاوه بر آن، یکی دیگر از علل این موضعگیری چین، ضعف عملکرد، کمتحرکی و سکون ایران در گسترش رابطه با چین و کندی ایران در انعقاد توافقنامههای همکاری با این کشور است.
استاد مطالعات چین در دانشگاه تهران معتقد است، سفر رئیسجمهوری خلق چین به عربستان و مواضع مطرح شده را نمیتوانیم به صورت جداگانه تحلیل کنیم؛ یعنی یک تکه از تاریخ را در نظر بگیریم؛ باید این مواضع را در بستر رخدادهای یک دهه اخیر تحلیل کنیم.
وفایی، این واقعه را از سه بُعد تحلیل میکند: نخست از نگاه روابط چین با عربستان و جهان عرب. در یک دهه اخیر چینیها برنامه مفصلی برای گسترش روابط با کشورهای عربی داشتند و سیاستی که از سال ۲۰۱۶ پیگیرند و با عنوان «سیاست ارتباط با جهان عرب» آن را اعلام کردهاند. سیاستی که سه محور اساسی دارد و به «سیاست ۳+۲+۱» معروف شده است.
یک این است که موضوع انرژی، هسته اصلی روابط با کشورهای عربی است. دوم، مسائل زیرساختی و تجارت به عنوان دو بال این همکاری هستند و سوم، انرژی هستهای، انرژی پاک و مباحث هوا فضا در پیشرفت همکاریهای چین با اعراب مهم است.
وی با بیان اینکه از اجرای این سیاست نزدیک به ۸ سال میگذرد، یادآور میشود: در این سالها چینیها برنامه گستردهای برای ارتباط با کشورهای عربی داشتهاند. حتی اتاقهای فکر چاینا_عرب را ایجاد کردند. بر این اساس رد پای بسیاری از نکاتی که در بیانیه چین و شورای همکاری عرب آمد را میتوان در این اتاقهای فکر پیدا کنیم از جمله آن، مباحث مربوط به جزایر یا ثبات در منطقه است.
استاد دانشگاه تهران، به سرمایهگذاری چین در عربستان اشاره میکند: در سالهای اخیر چین میلیاردها دلار در صنعت انرژی عربستان سرمایهگذاری کرده، حتی سهام برخی شرکتهای «آرامکو» را خریده و روابط بسیار گستردهای را با عربستان در دستور کار قرار داده است. روابط دوجانبه چین و عربستان، چین و اسرائیل و چین و دیگر کشورهای عربی قابل توجه است.
تعریف غرب آسیا به عنوان محیط پیرامونی چین
وفایی، بُعد دوم این مبحث را مسائل منطقهای برشمرده و میگوید: روابط با عربستان و کشورهای عربی بر این اساس تنظیم شده که منطقه غرب آسیا را به عنوان محیط پیرامونی خودشان شناسایی کردند. پیشتر، محیط پیرامونی چین همسایههای این کشور بودند که با آن کشور مرز داشتند اما چین بر اساس نیازها و تشخیصهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیکاش، همسایگی خود را تا غرب آسیا گسترش داد و به طور رسمی اعلام کرد غرب آسیا به عنوان محیط پیرامونی این کشور شناسایی میشود. بر این اساس چین با ایران، عربستان، اسرائیل و بسیاری دیگر در این منطقه از جمله امارات و قطر روابط گسترده و طولانی مدتی تعریف کرده و همکاری با عربستان نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است.
از نگاه وی، بُعد سوم این مبحث از منظر نظام بینالملل است. امروز حضور آمریکا در غرب خاورمیانه به مراتب کمرنگتر از دوران کلینتون یا بوش است که حمله نظامی به عراق داشتند. چینیها از این وضعیت استفاده کردند و به دنبال گسترش نفوذ خود در منطقه غرب آسیا هستند. در ابعاد کلان جهانی شاهد تحولاتی هستیم که یکی از آنها رشد چین و همزمان فرود آرام آمریکا از برج عاجی است که پیش از این در آن بودند.
«امروز هر چقدر که عربستان، اسرائیل و دیگر کشورهای منطقه از آمریکا فاصله بگیرند و به چین نزدیک شوند، این امر منافع جمهوری اسلامی را هم در بر میگیرد. سیاست چین برای این منطقه، ارتباط متوازن و متعادل با همه قطبهاست. به همین علت با کشورهای مختلف در این منطقه تفاهمهای استراتژیک و راهبردی منعقد کرده، بر همین اساس با ایران نیز تفاهمنامه ۲۵ ساله را منعقد کرده است. در همین راستا چین در سفر اخیر شیجینپینگ بیش از ۳۰ توافقنامه جدید با کشورهای عربی و عربستان منعقد کرد.»
کشورهای منطقه پای سفره چین
استاد دانشگاه تهران معتقد است، با حضور چین، کیکی در این منطقه چیده شده تا همه از کیک چین بهرهمند شوند. طبعا چینیها منافع بیشتری را کسب میکنند. اگر عربستان در همکاری با چین گوی سبقت را از ایران ربوده یا اسرائیل روابط بیشتری نسبت به ایران با چین دارد. دو دلیل دارد، نخست، محدودیتهای جمهوری اسلامی ایران به علل مختلف از جمله تحریمها یا اصول سیاست خارجی و دوم، ضعف مدیریت داخلی در انعقاد قراردادهای همکاری است.
وی تاکیددارد، باید مجموعهای از پیشنهادهای مدون را برای همکاری با چین ارائه کنیم اما تا امروز این کار نشده است. دولت هنوز فرصت نکرده پیشنهادهای جدیدی ارائه کند، نه اینکه نخواسته، بلکه فرصت نکرده فرمان همکاری با چین را به سمت روابط راهبردی و بلندمدت بچرخاند. چین منتظر نمیماند که هر وقت ایران فرصت کرد روابطش را با ایران گسترش دهد. عوامل مختلفی در وضعیت امروز رابطه ایران و چین دخالت دارد. بخشی به مدیریت داخل کشور، بخشی به چین و بخشی به فضای بینالمللی مربوط است.
وفایی به سفرهای مقامهای چینی به ایران و برنامههای آنها اشاره کرده و یادآور میشود، چینیها کارشان را انجام دادهاند؛ رهبر چین به ایران سفر و با رهبر ایران دیدار کرد. روابط را ارتقا داد. سند ۲۵ ساله امضا شد. اکنون منتظرند که ببینند ایران چه برنامه راهبردی دارد. رئیس جمهوری چین بعد از ایران به ریاض سفر کرد اما نتیجه سفر به عربستان ۳۰ توافقنامه همکاری است. اگر امروز فرمان روابط با چین را به سمت مسائل استراتژیک و بلندمدت بچرخانیم هنوز فرصت داریم. چون جایگاه ایران در سیاست خارجی چین، ثابت است؛ اگر بتوانیم از موقعیت خدادادی کشور و ظرفیتهای ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژنواکونومیک ممتازی که داریم استفاده کنیم به طور حتم در بردارنده منافع ملی کشورمان خواهد بود.
کاهش روابط عربستان با آمریکا و نزدیکی به چین، به نفع ایران است
از نگاه این استاد دانشگاه، ممکن است در مقطعی گسترش روابط چین با رقبای ایران به زیان ما باشد اما این یک بُعد قضیه است. بُعد دیگر اینکه کاهش روابط عربستان با دشمنان ایران مثل ایالات متحده آمریکا و نزدیک شدن آن به چین که دوست ایران است میتواند به نفع ایران باشد. در سیاست خارجی چین، بر خلاف آمریکا، اینگونه تعریف شده که پکن میتواند همزمان هم با عربستان رابطه داشته باشد و هم با ایران. هم میتواند با اسرائیل رابطه داشته باشد و هم با فلسطین. اینگونه نیست که اگر چین با عربستان سعودی رابطه دارد و روابط گستردهای را پایهریزی کردهاند، دیگر روابطش را ایران گسترش نمیدهند.
«از ابتدا نگاه چین، در سیاست خارجی یک نگاه چند بُعدی بوده است. در این نگاه، هم ایران جایگاه دارد و هم ترکیه، عربستان، اسرائیل و... اما اینکه کدام یک از این کشورها برای چین اولویت دارد. بستگی به هوشمندی و ظرفیتهایی است که هر کشور برای خود تعریف میکند. در مجموع ایران هنوز نتوانسته بهرهبرداری حداکثری از رابطه با چین داشته باشد. اما جاهایی مثل اسرائیل که به لحاظ ایدئولوژیکی در اردوگاه چین هم قرار ندارند، استفاده حداکثری از رابطه با چین به دست آوردهاند.
نگاه ایران به شرق درست بوده است
وفایی با تاکید بر درست بودن نگاه ایران به شرق، معتقد است: در جهان امروز شاهد تحولی هستیم که از آن به عنوان انتقال قدرت از آتلانتیک به پاسیفیک یاد میشود. بسیاری از کشورهای دنیا به این واقعیت اذعان دارند. ترکیه، اسرائیل و بسیاری از کشورهای منطقه سیاست نگاه به شرق را انتخاب کردهاند اما این سیاست به معنای نفی غرب نیست. شرق در کنار غرب. از اوایل انقلاب، سیاست عدم وابستگی به غرب مطرح بود؛ این سیاست به معنای نفی غرب نیست؛ اگر روابط خارجی ایران یک طرفه شود یعنی غرب را کنار بگداریم و فقط سراغ شرق برویم، منافع کشور ایران تامین نمیشود.
«بهترین نمونه، دشمنان چین هستند؛ ایالات متحده آمریکا مهمترین نمونه است زیرا در حالی که بیشترین دشمنی را با چین دارد، بیشترین روابط اقتصادی و تجاری را هم با چین دارد. البته در ایران سیاست نگاه به شرق در برهههایی از زمان به درستی اجرا نشد و مانند بسیاری از امور دیگر در ایران به درستی تببین نشده است. نگاه به شرق به درستی شفاف نیست اما نفس قضیه رویکرد به چین درست بوده است.»
«اینکه چین به ایران پشت کرده حرف درستی نیست. چین در جمع کشورهایی که مواضع مشخصی علیه ایران دارند. مثل سابق شرکت کرده و همه تلاش خود را کرده که موضع بینابینی بگیرد.
تعدد و تکثر روابط با کشورها، منافع ایران را تامین میکند
وی معتقد است حجم مناسبات ایران و چین و نگاه دو کشور به شکلی بوده که بعید است این موضعگیریهای مقطعی روی روابط بلندمدت دو کشور تاثیر بگذارد. ایران باید همزمان با توسعه روابط با چین با قطبهای دیگر دنیا همچون هند، کرهجنوبی، اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر روابط خارجی را بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت ادامه دهد. وقتی ارتباط ایران را قطبهای مختلف وجود داشته باشد. وابستگی به یک قطب به جایی نمیرسد که بتواند به ایران ضربه بزند.
«تعدد و تکثر در روابط خارجی بسیار نکته مهمی است که باید در مورد چین، روسیه و اروپا رعایت شود. اگر تعادل و توازن را در روابط خارجی حفظ کنیم. حتما روابط ایران با چین نیز شکل بهتری خواهد داشت. کسانی که امروز روابط بلندمدت خود را با چین تنظیم میکنند، همین سطح روابط را با غرب هم دارند. در اصول سیاست خارجی جمهوری ایران به هیچوجه این سیاست را که یک طرف غش کنیم را نداریم. استقلال کشور هیچوقت نباید آسیب ببیند. لازمه آن داشتن روابط متوازن با همه قطبهای قدرت در دنیاست.»
مطالب بالا نظرات شخصی کارشناس محترم است و موضع رسمی بخش فارسی رادیو و تلویزیون مرکزی چین را منعکس نمیکند.
-
2022/12/20 16:01:54
- GMT+08:00
- /