مطالعه تاریخ به طور کلی به ما دیدی روشن و واضح به تحولات درونی میدهد. ایالات متحده توکیو را طی جنگ جهانی دوم با خاک یکسان کرد و بمبهای اتمی خود را روی ناگاساگی و هیروشیما انداخت. از آن زمان، ژاپن کم و بیش دنبالهرو فرامین آمریکا بود به ویژه در خصوص عرصههای دیپلماتیک و اقتصادی.
ژاپن مانند آلمان که در جنگ جهانی دوم شکست خورده بود، یک معجزه اقتصادی واقعی را تجربه کرد. یک کشور کاملا نابودشده نیاز به بازسازی داشت و برای نیل به این هدف به منابع عظیم سرمایه گذاری از جمله بودجه و نیروی کار و پشتکار احتیاج است.
به لطف تلاشهای شبانه روزی مردم ژاپن، اقتصاد این کشور در دوره پساجنگ به شکوفایی قابل توجهی رسید. اما متاسفانه، ذینفع اصلی این شکوفایی اقتصادی ژاپن نبود -یا آلمان نبود- بلکه آمریکا به عنوان یک قدرت پیروز و مستقر سودبرنده اصلی بود.
ژاپن از لحاظ اقتصادی در دهه 80 میلادی واقعا قدرتمند شد و در این روند اندکی خودرای شد. آمریکا در واکنش، تمام جوانب زندگی ژاپن را از جمله کالا، صادرات فرهنگی و تامین انرژی را مورد تحریم قرار داد. ژاپن در نتیجه دههها توسعه را از دست داد. از آن کم و بیش -دستکم در عرصه اقتصادی- دچار بی تحرکی شد.
پس از پایان جنگ سرد تنها یک ابرقدرت در جهان باقی ماند که آمریکا بود. از آن زمان ایالات متحده مشغول ارعاب و تحت فشار گذاشتن ژاپن برای پذیرفتن تمام فرامین آن بوده است. نتیجه این بود که ژاپن فرصت توسعه خود را از دست داد.
در واقع آمریکا به یک امپراطور تحریمها و یکجانبه گرایی تبدیل شده است. واشنگتن شرایطی را ایجاد کرد که همکاری ژاپن با چین یا روسیه دشوارتر شد یا حتی همکاری با کشورهای اروپایی و آمریکایی جنوی یا هند. و اگر این رویه حتی با دامنه کوچکی وجود داشته تقریبا همواره بر اساس خواستههای آمریکا بوده است.
برای مثال اگر ایالات متحده اجازه میداد ژاپن میتوانست واکسن کووید-19 خودش را تولید کند اما اگر این کار را میکرد از «ابرکارخانههای دارویی» در آمریکا از سود بردن از فروش واکسنهای خود به ژاپن محروم میشدند. متاسفانه به نظر نمیرسد ژاپن گزینه دیگری داشته باشد.
حالا هم که آمریکا تهاجمی گسترده علیه روسیه و چین (دو همسایه مهم ژاپن) به راه انداخته دوباره اقتصاد ژاپن آسیب خواهد دید.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان ژاپن میتوانست به وسیله تعمیق روابط اقتصادی با چین از این ثروتمندتر باشد اما به دلیل سیاستهای آمریکا نمیتوانست. نکته جالب اینجاست که سران غربی این رویه را «امپریالیسم» توصیف نمیکنند و به جای آن یک نام خیالبافانه روی آن میگذارند؛ «بازنشانی جهانی» یا «جهانی سازی».
اما این به اصطلاح بازنشانی جهانی فقط در یک جهت حرکت میکند: از ایالات متحده به سوی بقیه جهان.
علاوه بر این، آمریکا پایگاههای نظامی فراوان در ژاپن دارد. حدود 86 هزار نیروی آمریکا در این پایگاهها مستقرند که مجهز به زیردریاییها و هواپیمای هستهای هستند. در مقام مقایسه، حدود 53 هزار نیروی نظامی آمریکایی در آلمان مستقر هستند. و با اینکه نیروهای آمریکایی در مقایسه با ژاپن در آلمان مستقر هستند، این سوال مطرح میشود که «چرا آمریکا باید در آلمان نیرو مستقر کند؟ آیا ایالات متحده هم به آلمان یا ژاپن اجازه داده تا نیروهایشان را در خاک آمریکا مستقر کنند؟
ناگفته پیداست که این فقط یک خیابان یکطرفه است. ایالات متحده هر کاری که بخواهد میکند و دیگر کشورها باید گوش شنوا داشته باشند.
آمریکا دیگر این حقیقت را پنهان نمیکند که خواستار کنترل همه جانبه جهان است.
با اینکه مردم ژاپن در بسیاری از جنبهها از جمله قوت غالب میتوانند خودکفا باشند اما واشنگتن آنها را ترغیب به واردات حجم گستردهای از چنین محصولاتی از آمریکا میکند و بنا بر این در سایه این ترس زندگی میکنند که اگر روزی پا از گلیمشان درازتر کنند ایالات متحده فورا تامین مواد غذایی، نقل و انتقالات بانکی و تجارت خارجی آنها را مختل میکند.
آمریکا سعی دارد چنین بلایی سر روسیه بیاورد.
همچنین بسیاری از محققان و اساتید دانشگاه ژاپنی باید برای غربالگری و به اصطلاح گرفتن مهر تایید به آمریکا بروند. این رویه برای کارشناسان و پژوهشگران بسیاری از کشورهای دیگر نیز صدق میکند.
به همین منوال، آینده میتواند بهتر باشد اگر کشورهای آسیایی و اروپایی برای عقب راندن آمریکا دست در دست هم دهند و یک نظم جهانی چند قطبی را بسازند که در آن تمام کشورها، زبانها و فرهنگها از موقعیت برابر لذت ببرند.
استعمار و امپریالیسم به تنهایی و بدون کمک بیرونی پایان نمیپذیرند. تلاش انسانی برای پایان دادن به آنها نیاز است.
در آخر باید گفت اگر در مقابل استعمار و امپریالیسم مبارزه نکنیم تاریخ بشری به یک فرمول واحد تقلیل خواهد یافت.
-
2022/05/22 13:37:19
- GMT+08:00
- /