چین تنها در چهار دهه به سطح بیسابقهای از ثروت و توسعه دست یافت، و تا همین اواخر، مسیر صعودی رشد اقتصادی و شکوفایی آن همچنان ادامه داشته است. اما با وجود فشارهای سیاسی و شیوع موج جدید ویروس کرونا بسیاری از کشورها بهویژه آمریکا به سمت سیاستهای ملی گرایانهتر سوق پیدا کرده اند. از این رو دوران اوج جهانیسازی میتواند با شکل دیگری از ملی گرایی و کنترلهای مرزی جایگزین شود.
این برای چین خبر خوبی نیست، چون ترجیح می دهد جهان شکل اقتصاد بازش را حفظ کند. از این رو سخت تلاش کرده است تا فعالیت های اقتصادی و تجاری اش را با قوانین و هنجارهای بین المللی هماهنگ کند. اما اکنون به نظر می رسد که چین باید برای آینده ای آماده شود که مشخصه آن موانع و محدودیت های تجاری بیشتر است.
برای همین منظور، از چهاردهمین برنامه پنج ساله چین (2021-25) مشخص است که هدف این کشور کاهش دادن وابستگی به تقاضای خارجی خواهد بود. در عوض پارادایم توسعه «دو گردشی» اعلام شده در این طرح به تکیه کردن بر جمعیت عظیم این کشور تأکید دارد. چین همچنین قصد دارد در بخشهای پیشرفته مانند هوش مصنوعی و نیمه هادی ها سرمایه گذاریهای بیشتری انجام دهد تا بتواند در فناوری های اصلی به خودکفایی برسد.
احتمالا حتی اگر روابط چین و آمریکا رو به وخامت نمیگذاشت هم این تغییر اتفاق میافتاد. مدتهاست که رهبران چین با درک پتانسیل بازار داخلی عظیم خود به دنبال افزایش تقاضای داخلی هستند تا بتوانند از آن به عنوان پوششی در برابر تغییرات خارجی بهره ببرند. از طرفی، جمعیت بزرگتر، استعدادها و بازده بیشتری برای نوآوری در زمینه پیشرفت فناوری دارد.
در این میان، ممکن است که چین با عقب نشینی از جهانی شدن منفعت بیشتری ببرد. چرا که به گفته کارشناسان در دنیایی که تجارت بینالمللی و مهاجرت در آن محدودتر میشود، کشورهایی که جمعیت بیشتری دارند می توانند تا از طریق افزایش تجارت داخلی و آموزش بیشتر افراد متخصص، فرصت های بیشتری را برای افزایش تولید اقتصادی فراهم کنند.
امروزه عمدتاً به دلیل مهاجرت پرجمعیت ترین کشورها لزوماً ثروتمندترین آنها نیستند، اما کشورهای پرجمعیتتر میتوانند تا با افزایش موانع مهاجرتی نوآوری بیشتری نسبت به کشورهای کوچکتر حتی ثروتمندتر داشته باشند. از آنجایی که رشد بلندمدت به واسطه پیشرفت در فناوری انجام می شود، این به یک مزیت اقتصادی بزرگ برای کشورهایی پر جمعیت تبدیل می شود.
از طرفی این نتیجه گیری نشان میدهد که کشورهایی مثل آمریکا که عمدتا به لطف مهاجرت و جهانی شدن به قدرت اقتصادی دست یافته اند، چقدر در برابر چنین تغییری آسیب پذیر هستند. از این رو سیاست های ضد چینی آمریکا به جای این که جاهطلبیهای این کشور را خنثی کند، بیشتر آن را تشویق میکند تا با بازنگری در استراتژی امنیت ملی خود منابع بیشتری را به بخشهای علم و فناوری خود انتقال دهد. در نتیجه حتی در بدترین سناریوی جداسازی، هر کدام از این دو اقتصاد بزرگ دنیا در نهایت بر سیستمهای تامین فناوری خود مسلط خواهند شد و قوانین و استانداردهای خاص خود را پیدا میکنند.
هرچند از دو راه کاملا متمایز، ولی احتمال به وقوع پیوستن این اتفاق وجود دارد. اما سیاستمداران آینده نگر باید بهتر بدانند که کشورها با همکاری با یکدیگر به منفعت بیشتری دست پیدا میکنند.
به هر حال درست است که یک کشور پر جمعیت تر، بازار داخلی بزرگی دارد اما این هیچوقت جایگزینی مناسبی برای دسترسی به بازار جهانی نیست. به همین ترتیب همواره پیشرفت فناوری از طریق پیوند با دنیای خارج، از جمله اشتراک دانش و ایده با دیگر کشورها اتفاق میافتد. از این رو یک سیستم اقتصادی باز و غیرمتمرکز و مشوق فعالیتهای مبتنی بر بازار بسیار بهتر از یک فرآیند تکراری عمل میکند و برای تجاریسازی نوآوریهای فن آورانه حیاتی است.
واضح است که چین از یک سیستم باز اقتصادی جهانی سود بیشتری میبرد و رهبران چین نیز همیشه بر این موضوع تاکید داشته اند که مسیر توسعه مبتنی بر بازار را رها نمیکنند تا به مدل اقتصادی بسته بازگردند.
-
2022/03/31 16:42:40
- GMT+08:00
- /