بهره‌وری اقتصادی چین چگونه ارتقا یافت؟
2022/03/23 11:00:12

 آقای «محمد عندلیب» کارشناس مسائل اقتصادی در یادداشتی به سیر تاریخی توسعه و رشد اقتصادی چین پرداخته و تاکید می‌کند آنچه امروز چین را به «کارخانه‌ی دنیا» تبدیل کرده و به توسعه‌ی سریع علوم و فناوری در این کشور و جهانی شدن اقتصاد آن انجامیده است، شناخت همه‌جانبه و دقیق تحولات اقتصادی دنیا و بهره‌گیری مناسب و بهنگام از امکانات ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی است.


متن یادداشت آقای عندلیب را در زیر مشاهده می‌کنید:

در قرن بیست‌ویکم، چین نظریه‌ی توسعه‌ی همه‌جانبه و هماهنگ بین انسان و طبیعت، شهر و روستا، شرق و غرب، و اقتصاد و جامعه را مطرح کرد و گام‌های مهمی را برای تحقق آن برداشت. الگوی برنامه‌ریزی توسعه در کشور چین سبب رشد چشمگیر اقتصادی در این کشور شده است و آن را به اقتصاد اول جهان تا سال ۲۰۵۰ تبدیل خواهد کرد. این کشور با توسعه‌ی دانش، پژوهش و فناوری و ایجاد الگوی تجارت خارجی صحیح، نقش بزرگی در اقتصاد جهانی دارد. اقتصاد چین در حال تبدیل شدن به اقتصادی مدرن است که «مصرف» و «خدمات» جایگاه مهمی در آن دارد. همچنین بخش خدمات نسبت به بخش تولید، کارگرمحورتر است و در نتیجه رشد بخش خدمات به رشد دستمزد و درآمد در این کشور کمک خواهد کرد.

الگوی برنامه‌ریزی توسعه در کشور چین سبب رشد چشمگیر اقتصادی در این کشور شده است و آن را به اقتصاد اول جهان تا سال ۲۰۵۰ تبدیل خواهد کرد. هم‌اکنون این کشور به اولین صادرکننده‌ی بزرگ جهان تبدیل شده است.

اولین نهاد تدوین برنامه در چین، «کمیسیون برنامه‌ریزی کشور» نام داشت که در سال ۱۹۵۲ تشکیل شد. برنامه‌ریزی‌ها در این کشور طی سه دهه پس از انقلاب کمونیستی ۱۹۴۹، حول راهبرد «توسعه‌ی اقتصادی سوسیالیستی مبتنی بر خوداتکایی» بود. اصلاحات در چین با «حذف تدریجی کشاورزی اشتراکی»، «آزادسازی تدریجی قیمت‌ها»، «مرکزیت‌زدایی مالی»، «افزایش استقلال اقتصادی ایالت‌ها»، «بسط سیستم بانکی و توسعه‌ی بازار سرمایه»، «افزایش رشد بخش خصوصی»، «اجازه به سرمایه‌های خارجی» و «باز کردن تجارت خارجی» آغاز شد.

چین اصلاحات خود را به‌صورت کاملاً گام‌به‌گام به اجرا درآورد؛ اصلاحاتی که در هر مرحله، باز بودن اقتصاد را افزایش می‌داد. این کشور با انجام  برخی اصلاحات، سیاست‌های حاکمیتی و اقتصادی خود را تغییر داد؛ درعین‌حال برخلاف جریان متداول، در دام الگوهای سرمایه‌داری نیفتاد و به جای اجرای کورکورانه‌ی سیاست‌های نهادهایی چون بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، با طراحی هوشمندانه، مسیر توسعه و مقاوم‌سازی اقتصاد را در پیش گرفت. در جمع‌بندی کلی می‌توان گفت آنچه امروز چین را به «کارخانه‌ی دنیا» تبدیل کرده و به توسعه‌ی سریع علوم و فناوری در این کشور و جهانی شدن اقتصاد آن انجامیده است، شناخت همه‌جانبه و دقیق تحولات اقتصادی دنیا و بهره‌گیری مناسب و بهنگام از امکانات ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی است. به‌عبارت دیگر، شناخت دقیق وضعیت موجود و استفاده‌ی بهینه از آن برای رسیدن به وضعیت مطلوب را می‌توان مهم‌ترین عامل در سیاست‌گذاری چینی‌ها دانست.

طی دهه‌های اخیر یکی از برنامه‌های مهم چین برای پیشرفت اقتصادی، تقویت و بومی‌سازی فناوری بوده است. این موضوع چنان برای حاکمان چینی اهمیت داشت که بخش مهمی از منابع دولتی را صرف برنامه‌های آموزشی، پژوهشی و فناوری کردند. در واقع چینی‌ها مسئله‌ی «علم و فناوری» را موضوعی ملی لحاظ کرده، هرگز پیشرفت در این عرصه را معطل حضور بخش خصوصی نکرده‌اند. از جمله اقدامات مهمِ حاکمیت چین برای توسعه و بومی‌سازی فناوری، ایجاد ده‌ها «منطقه‌ی ویژه‌ی فنون اقتصادی و علوم و فناوری‌های جدید» بوده ‌است. برنامه‌ی اصلی این شهرک‌ها، انتقال و بومی‌سازی فناوری‌های جدید در این کشور بوده ‌است. به همین جهت است که بیش از ۶۰ درصد صادرات کشوری که ۵۰ درصد مردم آن کشاورز هستند را محصولات با فناوری بالا تشکیل می‌دهد.

کشورهای توسعه‌یافته علت اصلی توسعه‌نیافتگی کشورهای در حال توسعه را «کمبود سرمایه» معرفی کرده و خاطرنشان کردند که کمبود سرمایه و فقر ناشی از آن، کشورهای در حال توسعه را در دُور باطل توسعه‌نیافتگی قرار می‌دهد و راه فرار از این دُور باطل، از بین بردن کمبود سرمایه است. آن‌ها‌ علت کمبود سرمایه در این کشورها را «کشاورزی بودن» (سنتی بودن) آن‌ها‌ نامیدند و مدعی بودند تنها در صورتی مسیر توسعه طی خواهد شد که ساختار اقتصاد سنتی در این کشورها به اقتصاد مدرن تبدیل شود و هرچه سریع‌تر به سمت صنعتی شدن حرکت کنند. در ادامه، آن‌ها‌ با تأکید بر اینکه خودشان در انتهای مسیر توسعه‌یافتگی هستند، به کشورهای در حال توسعه می‌گفتند: ما می‌توانیم در مسیر توسعه و صنعتی شدن به شما کمک کنیم و کالاهای سرمایه‌ای و منابع مالی لازم را در اختیار شما قرار دهیم تا به‌سرعت همانند ما صنعتی شوید؛ ولی این کمک‌های مالی و وام‌گیری از بانک جهانی و IMF (صندوق بین‌المللی پول) را مشروط به قبول «تعدیل ساختاری» قرار داده ‌بودند. تعدیل ساختاری به معنای نسخه‌ای برای تثبیت و نگهداری نظام سرمایه‌داری از طریق وابسته‌تر و نیازمندتر کردن کشورهای در حال توسعه به نظام سرمایه‌داری کشورهای صنعتی بود.

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت چین روشی را اتخاذ کرد که به اقتضای اقتصادش به آن نیاز داشت. در واقع چین با «تکیه بر تولید ملی از طریق اتخاذ سیاست‌های تقویت‌کننده‌ی آن»، «بومی‌سازی صنایع و تکنولوژی» و «توسعه و به‌روزرسانی فناوری»، بهره‌وری اقتصاد خود را ارتقا بخشید‌.

  • 2022/03/23 11:00:12
  • GMT+08:00
  • /