«چوپان دیروز، معلم امروز»؛ نگاهی به فراز و نشیب زندگی یک دختر افغان
  • 2021
  • 10/09
  • 18:46:44

کودکی «تکوا» در دهکده ای به نام «دو آب» (Do Ab) در استان «وردک» (Wardak) واقع در مرکز افغانستان سپری شده است؛ نام مستعار او در این دهکده «دختر مدرسه ای» است. اواسط دهه 1990 میلادی بود که تکوای 7 ساله مجبور بود هر روز مسافت طولانی یک جاده کوهستانی را طی کند تا به مدرسه برود؛ او همیشه تنها بود زیرا هیچ دختر بچه دیگری در دهکده او نمی خواست به مدرسه برود. از طرف دیگر از آنجایی که تکوا مدرسه رفتن را انتخاب کرده بود، روستاییان روی خوشی به او نشان نمی دادند و نمی گذاشتند که دخترانشان با تکوا هم بازی شوند.

تکوا بعد از دو سال ترک تحصیل کرد. او در گفتگو با خبرنگار «سی سی تی وی» ضمن به خاطر آوردن خاطراتش، در حالی که روی زمین نشسته و اشک در چشمانش حلقه بسته است، می گوید: «روزهای بعد از ترک تحصیل، مسئول جمع آوری برگ های کنار رودخانه برای آتش زدن و غذا پختن و همچنین پرورش گوسفند در کوهستان ها شدم و 5 سال از 9 سالی که در دهکده بودم، دام پرورش می دادم.»

«چوپان دیروز، معلم امروز»؛ نگاهی به فراز و نشیب زندگی یک دختر افغان_fororder_23434

(تصویر تکوا بعد از بازگشت به زادگاهش در استان وردک، مرکز افغانستان در سال 2015)

تکوا در سال 1988 میلادی به دنیا آمد؛ همان سال بود که اتحاد جماهیر شوروی بعد از اشغالگری 9 ساله اش در افغانستان، از این کشور عقب نشینی کرد و افغانستان گرفتار جنگ شد. در آن زمان های آشفته بود که برخی مردم به خارج فرار کردند و یا در حومه شهر مخفی شدند. تکوا می گوید: «پدرم که در کابل تدریس می کرد، بیکار بود و مجبور شد با خانواده اش به زادگاهش در حومه ولایت وردک فرار کند. من آن زمان خیلی کوچک بودم و بسیاری از خاطرات از ذهنم محو شده اما یک خاطره در ذهنم عمیقا ثبت شده است و آن این است که خانواده ام ساعت 12 شب به راه افتادند و جاده بسیار طولانی بود و برای اینکه کسی ما را نبیند، اغلب در غارها پنهان می شدیم.»

تکوا کوچک ترین عضو خانواده اش است و 6 برابر و 3 خواهر بزرگ تر از خود دارد؛ او می گوید: «در زادگاه من، این خانواده بزرگ در قطعه کوچکی از زمین زندگی می کنند.»

دبستان تکوا در دهکده ای دیگر بود و فقط یک معلم داشت که همه دروس را تدریس می کرد. تکوا هر روز از جاده ای گل آلود و به تنهایی خود را به مدرسه می رساند و وقتی بزرگترهای دهکده از کنارش رد می شدند، او را «دختر مدرسه ای» می نامیدند.

بعد از سپری کردن دو سال در دبستان بود که یک روز در آن منطقه سیل آمد و تکوا هنگامی که قصد داشت از یک پل تک تخته ای عبور کند، ناگهان به داخل رودخانه افتاد. برادرش بود که تکوا را نجات داد و از آن زمان بود که دیگر خانواده اش اجازه ندادند که او به مدرسه برود.

«چوپان دیروز، معلم امروز»؛ نگاهی به فراز و نشیب زندگی یک دختر افغان_fororder_3423423

(تکوا و معلم زبان و ادبیات پشتوی او در دانشگاه کابل)

اکتبر سال 2001 میلادی بود که تکوا که 5 سال مشغول نگهداری گوسفند در روستایش شده بود، این فرصت را بدست آورد تا همراه برادرش به پایتخت افغانستان و برای ادامه تحصیل به دانشگاه کابل بازگردد و به دلیل سنش، درخواست پذیرش مستقیم در کلاس هفتم که اولین سال از مقطع متوسطه محسوب می شود را ارائه کرد در حالیکه فقط 9 دختر در کلاس درس حضور داشتند.

تکوا که تقریبا هیچ دانشی نسبت به املاء و دستور زبان نداشت، نمی توانست به هیچ وجه یادداشت برداری کند. به همین دلیل بود که معلمش او را از ناحیه سر کتک زد و تکوا گریه کنان به سمت خانه اش دوید و پدرش از او پرسید: «می خواهی به روستا برگردی و مادرت را همراهی کنی و کارهای خانه را انجام دهی؟». تکو در پاسخ به پدرش گریه کرد و با چشمانی قرمز گفت: «نه!»

تکوا که با استعداد بود، روحیه ای قوی داشت و درست مانند «سیندرلا»ی افغانستان شده بود! در امتحان نهایی مقطع هفتم بود که او رتبه اول را کسب کرد و در مقطع یازدهم (سال دوم)، عنوان دانش آموز سال را از آن خود کرد؛ تکوا قبل از امتحان ورودی کالج تصمیم گرفت برای آماده کردن بیشتر خود این اطلاعیه را خطاب به سایر دانشجویان منتشر کند و بگوید: «دخترانی که می خواهند آزمون ورودی کالج را بدهند، لطفا هر روز صبح به تالار کنفرانس بیایید تا من یک ساعت به شما در مرور مطالب کمک کنم.»

دوره دانشگاه تکوا آرام سپری شد و نمراتش عالی بود و جوایز و رتبه های اول بسیار زیادی را کسب کرد؛ در مرحله پیدا کردن شغل و زمانی که تصمیم گرفت معلم و یا استاد دانشگاه شود، موانعی پیش روی او قرار گرفت چرا که امکان پذیرش یک زن به عنوان استاد و معلم وجود نداشت و اصلا هیچ اهمیتی نداشت که یک زن به چه زبانی صحبت می کند و یا از چه قومی است چرا که به هر حال نمی توانست معلم شود!

تکوا می گوید: «چهار بار امتحان دادم و دفعه آخر موفق گشتم.»

«چوپان دیروز، معلم امروز»؛ نگاهی به فراز و نشیب زندگی یک دختر افغان_fororder_324234

(تکوا دنبال صمیمیت با دانشجویانش است و نمی خواهد معلم مغروری باشد)

تکوا امروزه دارای مدرک کارشناس ارشد و مدرس دانشگاه کابل است و زبان و ادبیات پشتو تدریس می کند؛ او هر روز سه کلاس تدریس می کند در حالیکه در هر کلاس حداقل 50 دانشجو حضور دارند. تکوا معلمی بی نظیر است و به هر سؤالی که دانشجویان از او در نرم افزار چت می پرسند، جواب می دهد و حتی اگر به دلیل مشغله نتواند به پیام دیگران پاسخ دهد، قطعا جواب دانشجویانش را خواهد داد. او با دانشجویانش شبیه دوست رفتار می کند حتی اگر طرف مقابلش اهمیتی ندهد. او همیشه در سلام گفتن پیش قدم است و همواره به دانشجویان دختر کمک می رساند.

او ضمن صحبت درباره چشم انداز شغلی اش، به داستانی قدیمی اشاره می کند و می گوید: «کشاورزی پیر با ریش بلند در روستای ما بود. او واقعا قوز داشت و می لرزید. یک نهال کوچک توت در حاشیه روخانه وجود داشت که آن کشاورز پیر هر بعد از ظهر به آن آب می داد. من از پدرم پرسیدم که چرا او برای این درخت کوچک اینقدر وقت می گذارد چرا که این کار سختی است. پدرم گفت که هر توتی که الان می خوری توت مزرعه پدربزرگت است در حالیکه پدر بزرگت فوت کرده است اما تو هنوز هم می توانی توت بخوری! این جهان هم همین است و ما نباید فقط به فکر خودمان باشیم بلکه باید به دیگران نیز فکر کنیم.»

«چوپان دیروز، معلم امروز»؛ نگاهی به فراز و نشیب زندگی یک دختر افغان_fororder_2342346

(تکوا جدا از کارش، رئیس یک ایستگاه رادیویی خصوصی نیز بوده و در برخی فعالیت های مربوط به رفاه عمومی نیز مشارکت کرده است)

تکوا می گوید: «دکتر به معلم خدمت می کند و معلم به کفاش و کفاش شاید به معلم دیگر. زندگی شبیه زنجیره ای از نیازها و ارتباطات متقابل است. من نمی خواهم معلم مغروری باشم. من به انجام امور خیره مشغولم و به دانش آموزان درس می دهم و در عین حال دانش آموزان نیز به من قدرت می دهند. بدون آنها من پوچم.»

«چوپان دیروز، معلم امروز»؛ نگاهی به فراز و نشیب زندگی یک دختر افغان_fororder_67896

(تکوا بر این باور است که هیچ زیبایی بدون زشتی و هیچ موفقیتی بدون شکست وجود ندارد و تمامی سختی ها به منزله ثروتی گرانبها برای او هستند.)

تکوای 33 ساله، فوق لیسانس، استاد دانشگاه، دو کتاب چاپ کرده و متاهل است اما فرزند ندارد. او می گوید: «همسرم مشوقم نبود اما لااقل در کارم دخالت نمی کرد.»

تکوا می گوید که در مقایسه با بیشتر زنان افغان، چیزی برای گله و شکایت ندارد. وی می گوید: «من اغلب به فکر دختران هم سن خودم در آن دهکده هستم. آنها ازدواج کرده اند و مجبورند کارهای خانه را انجام دهند و از فرزندانشان مراقبت کنند. زندگی آنها ممکن است سخت باشد و در مقایسه با آنها،‌ خدا به من نعمت های بسیار زیادی بخشیده است. البته که من نیز بسیار سختکوشم اما صدها هزار دختر هستند که مثل من سختکوشی می کنند اما ممکن است به اهدافشان نرسند.»

با این وجود، تکوا در مقایسه با زنان کشورهای دیگر و حتی در قیاس با مردان افغان، همچنان احساس می کند که همچنان با موانع و راهی طولانی مواجه است. وی می گوید: «اگر کسی همین راهی که من رفتم را در کشور دیگری طی کند، ممکن است که به راحتی به هدفش برسد اما در افغانستان با این اوضاع و در بسیاری دیگر از کشورها و در جامعه پشتون ها، آموزش زنان وقت گیر و پر زحمت است. بسیاری از دختران افغان گرچه کارهای بی شماری در خانه انجام می دهند، اما هنوز هم می توانند رتبه اول کلاس درس را بدست بیاورند و حتی رتبه اول امتحانات ورودی کالج را از آن خود کنند. آن خانواده هایی که از نظر اجتماعی و فرهنگی تکامل یافته اند و پسران ممکن است که امتیازاتی که دختران افغان دارند، درک نکنند. دختر افغان با یک دست غذا می پزد و در دست دیگرش کتاب دارد و مطالعه می کند چرا که می ترسد که نتواند از فرصت هایی که برایش فراهم می شود استفاده کند. اگر روزی همسر او، پدر و یا برادرش بگوید که دیگر به مدرسه نرو! در این صورت او از حق تحصیل محروم شده است.»

این معلم زن افغان که با رسانه های خارجی در تعامل است، از زنان می خواهد که هیچ گاه عزم خود را از دست ندهند و از حقوق قانونی اشان دست نکشند و همواره برای حقوقشان بجنگند.

«چوپان دیروز، معلم امروز»؛ نگاهی به فراز و نشیب زندگی یک دختر افغان_fororder_36453

(افغانستان، تکواهای زیادی دارد)

اداره آموزش و پرورش طالبان افغانستان سندی را اخیرا منتشر کرده است که بر اساس آن زنان در دانشگاه های خصوصی ملزم به پوشیدن لباس های بلند و چادر می شوند تا بیشتر صورت های آنها پوشیده شود. دانشجویان دختر باید توسط زنان آموزش ببینند و اگر شرایط اجازه ندهد، مردان مسن موظف به آموزش دانشجویان دختر می گردند. از طرف دیگر، پسران و دختران باید در کلاس های درسی از هم جدا باشند و یا حداقل پرده ای میان آنها باشد و ورودی و خروجی دانشجویان دختر و پسر از یکدیگر جدا باشد. دختران نیز باید 5 دقیقه زودتر از پسران از کلاس خارج شوند تا برخوردی بین آنها صورت نگیرد!

اگرچه شرایط فوق بسیار سخت است، اما در مقایسه با قوانینی که 20 سال پیش توسط دولت طالبان در افغانستان اجرایی می شد و بر اساس این قوانین زنان اجازه شرکت در اجتماع و فعالیت های سرگرمی را نداشتند، پیشرفتی چشمگیر محسوب می شود.

سؤال اینجاست که مسیر پیش روی تحصیل اکثریت دختران افغان چگونه هموار خواهد شد؟

بر اساس گزارش 2018 یونیسف، حدود 3.7 میلیون کودک در سن مدرسه در افغانستان زندگی می کنند که مدرسه نرفته اند و از این تعداد، 50 درصد دختر هستند. در استان های جنوبی افغانستان مانند قندهار و هیرمند نیز نرخ ترک تحصیل زنان 85  درصد برآورد شده و دلیل اصلی این نرخ بالای ترک تحصیل فقر و آشوب اجتماعی است.

کمبود معلم نیز فاکتور مهم دیگری در نرخ بالای ترک تحصیل در افغانستان محسوب می شود. بر اساس آمار ارائه شده از سوی وزارت آموزش و پرورش افغانستان در سال 2017 میلادی، اکثر مدارس این کشور عموما فاقد معلم و کتاب های درسی هستند و در این میان حدود 42 هزار پست معلمی وجود دارد. در عین حال، نسبت معلمان زن در کادر آموزشی این کشور حدود 33 درصد برآورد شده است درحالیکه برخی مناطق دور افتاده حتی یک معلم زن هم ندارند.دختران باید توسط معلمان زن تدریس شوند و کمبود معلمان زن در این میان باعث شده است که تعداد بسیار زیادی از دختران ترک تحصیل کنند.

با این اوصاف، بررسی چگونگی رفع این موانع شرم آور، مسئله مهمی است که دولت جدید افغانستان با آنها روبروست.

 

 

 

  • GMT+08:00
  • /